در دوره معاصر تعداد بسیاری زیادی از مشاهیر در تهران زندگی میکردند ولی هیچ کدام نمادی در شهر تهران ندارند.
در تهران مردم به مسائل روزمره خود فکر میکنند و غریبی تهران با شهروندان را به راحتی میتوان در زندگی تهرانیها مشاهده کرد.
عدم اطلاعرسانی کافی به شهروندان تهران و اطلاعرسانی ضعیف در این زمینه که بیشترین نقش را در عدم توجه شهروندان به میراث تهران دارد همچنین عدم وابستگی شهروندان تهران به آثار تاریخی تهران یکی دیگر از دلایل غربت آثار تهران در میان شهروندان است.
مردم به علت فشار زندگی شاید فرصت توجه به آثار باستانی را نداشته باشند ولی چرا وقتی مردم به شیراز سفر میکنند حتما به حافظیه و سعدیه میروند ولی در تهران شاهد چنین امری نیستیم.
علت توجه به مکانهایی همچون حافظیه و سعدیه این است که این مکانها به عنوان نمادهای شهر معرفی شدهاند و در اذهان عمومی مردم شناخته شده هستند ولی در تهران با چنین امری روبهرو نیستیم.
معرفی کردن و حفظ نمادهای یک شهر مختص یک سازمان یا یک نهاد یا یک بخش نیست بلکه میبایست تمام نهادها و سازمانهای ذیربط به همراه شهروندان در این زمینه همکاری داشته باشند.
آثار تاریخی مربوط به حداقل دویست و چند ساله تهران در معرض انهدام و نابودی قرار گرفتهاند و هیچ اثری در تهران وجود ندارد که از دستاندازیهای طبیعی تا انسانی در امان مانده باشد و به عبارتی دیگر تمام میراث فرهنگی تهران بدون استثنا ضربه خوردهاند.
علاوه بر تخریب و تهدید میراث فرهنگی تهران، در زمینه مرمت این آثار نیز عملکرد خوبی نداشتهایم و عملیات مرمت آثار فرهنگی را یا ناقص انجام دادهایم یا نیمهکاره آن را رها کردهایم و یا غیراصولی عمل کردهایم.
در میان مرمتهای ناقص بیشمار در تهران، بازسازی ساختمان شورای انقلاب اسلامی به علت استقرار قوه مقننه به خوبی و با رعایت اصول معماری مورد بازسازی قرار گرفته است ولی در کنار همین ساختمان، مسجد سپه سالار به علت نم گرفتگی دیوارها در حال تخریب است.
بیتوجهی به میراث فرهنگی تهران با میزان متفاوتی در کشور به صورت عمومی وجود دارد ولی پرآوازه بودن بسیاری از آثار باستانی کشور موجب شده است تا سنگینی نام و نشان آنها مسئولان را مجبور به مرمت و حفظ آنان کند.
میراث فرهنگی تهران در مقایسه با سایر شهرستانهای کشور بیشتر به ویرانه شبیه است تا میراث فرهنگی از همین رو وضعیت میراث فرهنگی شهرستانها به مراتب بهتر از تهران است.