نگاهی به ۲ فیلم کمدی «خوب، بد، جلف» و «گشت۲» در سینمای ایران

«خوب، بد، جلف»؛ پيمان قاسم‌خاني:
از تمام فيلم‌هاي خزعبلي كه در اين سال‌ها به اسم كمدي ساخته شده‌اند فيلم بهتري است. از «ايران برگر» نازل مسعود جعفري جوزاني، «50 كيلو آلبالو»ي مبتذل ماني حقيقي و فيلم ساده‌لوحانه «من سالوادور نيستم» منوچهر هادي. به عبارت بهتر پيمان قاسم‌خاني به حد قابل قبولي از استاندارد در كمدي سازي دست مي‌يابد و موفق به سرگرم كردن تماشاگرش مي‌شود. به شكل بامزه‌اي بدترين قسمت «خوب، بد، جلف» فيلمنامه آن است.

قاسم‌خاني مثل هميشه در گسترش يك پيرنگ و پلات مثلا پيچيده، خود را ناتوان و بي‌حوصله نشان مي‌دهد و به سياق مهمترين كارهايش رو به قطعات مجزا (آيتم) مي‌آورد تا اينگونه خلا داستانپردازي را جبران كند. مهمترين ويژگي فيلم و آن چيزي كه «خوب، بد، جلف» را بامزه و پذيرفتني مي‌كند به حضور زوج كمدي پژمان جمشيدي و سام درخشاني برمي‌گردد. در ادامه سريال نسبتا موفق «پژمان» بار ديگر شاهد حماقت و پخمگي اين «پت و مت» ايراني هستيم. هر دو بامزه‌اند و با فاصله‌اي نجومي نسبت به بقيه كارهايي كه نقش‌آفريني كرده‌اند، به دل تماشاگر مي‌نشينند. ايده قاسم‌خاني در هجو كاراكتر سينمايي حميد فرخ‌نژاد هم ديگر ايده خوب «خوب، بد، جلف» است. جايي كه شخصيت بي‌حوصله، يبس و بيش از حد جدي فيلم‌هاي قبلي فرخ‌نژاد در نسبت با «پت و مت»، آچمز و عاشق و قابل تحمل مي‌شود و با همراهي آن دو، گروه سه نفره «سه كله‌پوك» را تشكيل مي‌دهند. اضافه شدن ويشكا آسايش به اين سه نفر و حضورشان در باشگاه سواركاري، بهترين و بامزه‌ترين بخش‌هاي فيلم را رقم زده و شوخي نجات آنها توسط يك «پرسپوليسي» از خنده بي‌تاب و سيراب‌تان مي‌كند.

«خوب، بد، جلف» نمونه كمدي راحت و سرگرم‌كننده‌اي است كه سينماي ايران در سال بايد ده نمونه از آن داشته باشد و نه كه بعد از چند سال تازه يك نمونه استاندارد ساخته شود. قاسم‌خاني با همه حواس‌پرتي‌اي كه نسبت به هوش و كارش دارد جاي خوبي ايستاده كه همان سرگرم‌كردن تماشاگر به شيوه‌اي معقول و براساس جاذبه‌هاي سينمايي است. هيچكس در سينماي ايران، به اندازه پيمان قاسم‌خاني پي به جذابيت دلفريب و هوش‌رباي «فرهنگ عامه» نبرده است. حالا و بعد از فيلم نسبتا خوبش، وقتش شده به شكلي متمركزتر، علائق و سلايق و داشته‌هايش از «فرهنگ عامه» را با تماشاگران به اشتراك بگذارد. سينماي ايران فيلم «جريان اصلي» درست و حسابي مي‌خواهد در كنار تمام تجربه‌هاي «فرمال» و «آلنترنيتيو» و «مستقل». در ميان اين حجم از نوگرايي و رويكرد تجربي فيلمسازان جوان، بايد كسي هم باشد كه براي تماشاگران انبوه فيلم بسازد.

«گشت 2»؛ سعيد سهيلي:
نياز به مقايسه با كمدي‌هاي استاندارد دو دهه اخير سينماي ايران نيست. «گشت 2» در قياس با «گشت ارشاد» و يكي دو فيلم نسبتا قابل تحمل سعيد سهيلي هم امتياز بسيار پاييني مي‌گيرد. يك فيلم بي‌معني و بي‌هدف كه همچون شخصيت‌هاي اين‌بار بي‌مزه و بيش از حد محق‌ش، علافي مي‌كند و وقت تماشاگر را تلف. فيلمي كه از سر شكم‌سيري ساخته شده و همچون تمامي آثار سازنده‌ش، بازتاب دهنده يك ذهن هذياني و بدتركيب است. شلوغ و مغشوش و بدسليقه. صحبت انتقادي جدي پيرامون چنين فاجعه‌ای، اشتباه و نشدني است. همه چيز از فرط حماقت و ساده‌انگاري و البته كاسبكاري فيلمساز، جعلي و دروغين بنظر مي‌رسد و شعارهاي صد من يه غاز كارگردان هم كوچكترين تاثيري در احوالات مخاطب نمي‌گذارد. «گشت 2» بدترين نوع از فيلم ايراني است كه مي‌شود در سالن سينما تماشايش نكرد! يك مثلا كمدي كه بجاي خنداندن تماشاگر، او را حرص مي‌دهد و عصباني مي‌كند. فيلمي شيادانه كه رياكار و دروغگو از پس هر صحنه‌ي پر زرق‌ برق‌ش، براي پر كردن جيب گشاد سازندگانش، از بدبختي مردم مايه مي‌گذارد.

ادعاي سازندگان فيلم و مزخرفاتي كه اين چند وقت ابراز كرده‌اند، تماشاگر را نسبت به «گشت 2» منزجرتر مي‌كند و سابقه سازندگان فيلم را سياه‌تر. «گشت 2» كيلومترها دورتر از فهم سرگرمي و تاثير اجتماعي، بازتاب‌دهنده درون زشت يك فرهنگ عقب‌مانده است. فرهنگي كه «اينترتينمنت» را با مسخره‌بازي يكي مي‌داند و از فرط بي‌ذوقي، رو به نابلدان كاسبكار آورده است. فيلمي متعفن كه همچون پيرامون گنداب گرفته‌ش دم از خنده و لوطي‌گري و انسان مي‌زند اما نصيبش از حيات، ملال و هيزي و همچون حيوان رفتار كردن است. فيلمي مبتذل كه ميزان و اندازه عصبانيت هنگام تماشايش، مي‌تواند همچون معياري براي سلامت عقل آدميزاد عمل كند.

منبع: خبرآنلاین
"