یعنی ما جماعت قلم به دست که هنوز هم در ایران خیلیها حرفهمان را شغل نمیدانند، برای خودمان روز جهانی هم داریم اما نامگذاری این روز و تبریکهای پراکندهای که از برخی دوستان میرسد، هیچ کششی در ما ایجاد نمیکند که مثلاً روز دوم جولای را جشن بگیریم یا مثل دکترها و مهندسها، در روز جهانیمان، لااقل لباس شیک بپوشیم و حرفهای شیکتر بزنیم.
حقیقتش، ما جماعتی هستیم که به جدی نگرفته شدن (چه ترکیب خندهداری) عادت کردهایم. از بس در این بیست و چند سال که ورزشینویسی در ایران به لطف اردشیر لارودیها، زندهیاد ناصر احمدپورها، استاد حسین واحدیپورها، صفیزادهها و دیگرانی که پیشقراول این راه بودند و هستند، رونق گرفت، جدی گرفته نشدیم که دیگر جدی جدی باورمان شده کارمان کار نیست و شغل محسوب نمیشود و کاری که میکنیم، بیشتر بازی است!
حالا شما هرچه بگویید همین روزنامههای ورزشی بودند که قشر قهر با مطالعه و بیگانه با مطالعه را به خواندن واداشتند، حالا هر چه شما بگویید همین ورزشینویسان بودند که نگاه و توجه جامعه را به ورزش جلب کردند تا در قیاس با دهه ۶۰، ورزشکاران دهههای هفتاد و هشتاد و حتی همین دهه خالی از ستاره، بیشتر و بهتر دیده شوند، باز ما باورمان نمیشود که کارمان اهمیت دارد!
اگر کارمان اهمیت داشت که حال و روزمان این نبود... همین که همیشه مقصر تمام ناکامیها، ما هستیم و در شادیها و موفقیتها هیچ سهمی نداریم، یعنی چه دوم جولای روز جهانی ورزشینویسان و خبرنگاران ورزشی باشد و چه نباشد، تفاوتی به حال ما ندارد. روز جهانی ورزشینویسان هم مثل تمام روزها مبارک آنها که در تمامیتخواهی قهرمان و رکورددار هستند و رسانه ورزشی را فقط ابزار و نردبان میبینند. شما هم بهتر است روز جهانی نردبان و ابزار یراق به ما تبریک بگویید.
* این یادداشت در سرمقاله دوشنبه ۱۲ تبر روزنامه خبرورزشی چاپ شده است.