مفهوم پذیرفتن چنین گزینهای به معنای پذیرش تقلب 11 میلیونی در انتخابات بود، در حالی که هیچ دلیل و سند و حتی قرینه قابل اتکایی برای آن وجود نداشت.
روشن است که قطع پیامک، آذری بودن آقای موسوی و لُر بودن همسرش و این که آذریها ترجیح میدهند به پسر خودشان و لرها به داماد خودشان رای بدهند و این که در تهران بویژه مناطق شمالی آن اکثریت به آقای موسوی رای دادهاند هیچیک دلیل و حتی قرینهای برای تقلب نبودند. ضمن این که همینجا باید تکلیف دعوای آقای موسوی و کروبی نیز روشن میشد که بالاخره مردم لُر داماد خود را باید ترجیح میدادند یا پسرشان را؟
در ادامه سرمقاله این روزنامه آمده است : علاوه بر این، اگر نظام بر خلاف قانون میپذیرفت انتخابات تکرار شود اولا از کجا معلوم نامزد پیروز و خیل هوادارانش تمکین میکردند و اگر نمیکردند نظام به چه شکل و بر اساس چه قانونی باید آنها را وادار به پذیرش این تصمیم میکرد و اگر آنها نیز به فرض وارد اعتراضات خیابانی میشدند، تکلیف چه بود؟