کرهایها شاید بتوانند شکستهای متوالی مقابل تیم ملی را به فراموشی بسپارند و یا یک روزی با پیروزی مقابل ایران، زخم باقیمانده از آن شکستها را التیام ببخشند اما مشت گره کرده کارلوس تا ابد روی اعصابشان است، مشتی که البته حقشان بود. بعد از آن حرفهای سرمربی وقت تیم ملی کره جنوبی که گفته بود ترجیح میدهد به جای ایران، ازبکستان راهی جام جهانی شود، لازم بود در زمین قدرتمان را به کرهایها و بیرون زمین مشتمان را به آنها نشان بدهیم. کرهایها اما آن مشت را بدجوری به دل گرفتهاند. ۴ سال از آن روز میگذرد ولی برای اهالی فوتبال کره انگار آن مشت همین ۴ ساعت قبل مقابل چشمشان به نمایش گذاشته شده بود.
اینگونه میشود که آنها در آستانه بازی با تیم ملی بدترین اهانتها را به سرمربی ایران میکنند و به او لقب روباه و ... میدهند. به خیال خودشان با این القاب و با جنگهای روانی نظیر زمین نامناسبی که در اختیار تیم ملی گذاشتهاند و یا حملههای رسانهای پیدرپی به ملیپوشان ما از لحظهای که کاروان ایران وارد خاک کره شد، روحیه کیروش و شاگردانش را پایین میآورند. اما تجربه نشان داده تمام این ادابازیها، کیروش و تیمش را برای بردن و نتیجه گرفتن، مصممتر میکند. اگر اشتباه استراتژیک کرهایها که حرص کارلوس را درآوردهاند، نبود، شاید تیم ملی به این دلیل که پیشاپیش به جام جهانی صعود کرده، بازی با کره را زیاد جدی نمیگرفت اما رفتارهای غلط میزبان، کارلوس و شاگردانش را تحریک کرد تا حالا یک بار دیگر به شکست دادن کره در خاک خودش فکر کنند. انگار کرهایها نمیدانند با دُم شیر نباید بازی کرد.
* این یادداشت در سرمقاله سهشنبه ۷ شهریور روزنامه خبرورزشی چاپ شده است.