ماهورا/ حمید زرگرنژاد
قصهای که ظاهرا از روی یک اتفاق واقعی نوشته شده دستمایه «ماهورا» است. روایت روان و کم لکنت این قصه عاشقانه و تراژیک در روزهای اول جنگ، فیلم را به یک اثر پذیرفتنی بدل کرده است. کارگردانی، موسیقی، فیلمبرداری و بازیها خوب و بالاتر از انتظار است. شاید اگر ساختمان فیلمنامه طراحی دقیقتری مییافت و یکی از قصهها پررنگ تر از بقیه پیش میرفت با فیلم موثرتری روبهرو بودیم. رنگ قصههای فرعیگاه زیاد میشود و قصه اصلی به فراموشی سپرده میشود.
۲.۵ ستاره از ۵
بانو قدس ایران/ مصطفی رزاق کریمی
همسران مقامات تراز اول جمهوری اسلامی در طول تاریخ نزدیک به ۴ دهه ای حیات نظام، معمولا در حاشیه بودهاند و کمتر در انظار عمومی ظاهر شدهاند حتی همسر آیتالله هاشمی رفسنجانی که بیش از سایرین -به نام- برای عموم شناخته شده است نیز چندان چهره رسانهای به حساب نمیآید و اطلاعات محدودی از او در دسترس عموم است.
شخصیت، سلوک و منش همسران سران، همواره مخفی مانده و شاید پس از مرگ، روایاتی از سوی نزدیکان گفته شود و یا مستندی از این روایات ساخته شود از این رو میتوان آنها را چهرههایی رازآلود و کنجکاوی برانگیز در تاریخ معاصر ایران به حساب آورد.
همسر امام خمینی(ره) یکی از این زنان است. بانو خدیجه ثقفی که به گواهی اطلاعات موجود و روایت نزدیکان، بانویی اشرافی و از نوادگان ناصرالدین شاه بود و پدرش خزانه دار قاجار. در رفاه کامل میزیست و یک قرن پیش زبان فرانسه را آموخته بود.
حالا مصطفی رزاق کریمی فیلمی ساخته که به شرح زندگی ایشان میپردازد و تلاش میکند زوایای پنهان شخصیت «خانم» را با استفاده از بازخوانی نامههای بهجا مانده از ایشان و روایات مختلف بستگان و آشنایان، آشکار کند. طبعا صدا، عکسها و تصاویر محدودی از سوژه اصلی وجود دارد و فیلمساز تلاش کرده بیشتر با استفاده از ابزار موجود، این شخصیت را در ذهن بیننده بسازد.
آنچه از فیلم «بانوی قدس ایران» موجود منتج میشود همسر امام یک خانم مرفه از خانوادهای متدین است که با یک طلبه ساده و تهیدست ازدواج میکند و مسیر زندگیاش عوض میشود. آن طلبه بعدها به مبارزه سیاسی برمیخیزد، به تبعید میرود و خانم، علاوه بر سختیهای بسیار که در این مسیر تحمل میکند، دو فرزندش را از دست میدهد و سپس امام را نیز و ۲۰ سال پس از ایشان در میگذرد. او را زنی قدرتمند، منظم و مدرن میدانند و رابطه عاطفی او با امام را بسیار قوی و خاص تصویر میکنند.
فیلم اما در استناد بخشیدن به این ادعاها توفیق چندانی ندارد و حرفها در مرحله توصیف و ستایش صرف متوقف میمانند و گاه حتی نکات و اطلاعات تکراری و کلی را یادآوری میکنند. آدمهای مختلف بارها تکرار میکنند که خانم قوی بود و خانم اشرافزاده بود و...
صدایی که از خانم ثقفی پخش میشود از بخشهای موثر و مهم فیلم است و اتفاقا لحن و محتوای آن، انتخاب کلمات و آهنگ گفتار، بسیار در شخصیت پردازی او موثر است. اشاره به دلخوری از فعالیتهای سیاسی امام و .... در صدایی که از ایشان پخش میشود وجود دارد و از نکات جذابی است که به شخصیت خانم ثقفی و تصور رابطهاش با امام بسیار بُعد میدهد و کاش از زبان نزدیکان بازتر میشد و در کلیت فیلم گسترش مییافت.
عکس ها و یکی دو تکه فیلم موجود هم گرچه بسیار ضروری و باارزشند ولی چیزی به تلقی و برداشت ما از شخصیت اضافه نمیکنند. به گمانم شاید میشد با طرح محورها و سوالات جزئیتر و مصداقیتر، حرفهای بهتری از گفت وگو شوندگان شنید.
من به عنوان بیننده کنجکاو این فیلم نمیدانم بانو ثقفی که میگویند اینهمه قوی و مقتدر بوده، چه تاثیری بر امام یا تصمیمات ایشان داشته و آیا اصولا چنین تاثیری وجود داشته است؟ اینکه ایشان سختیهای مادی تبعید و فشار غربت را با صبوری و عشق به همسرش تحمل کرده، آیا معنای اقتدار را به تمامی منتقل میکند و کافیست؟ این خانم مقتدر چه تاثیری بر شخصیت فرزندانش گذاشته؟ بر تحصیل کردنشان و حتی منش و سلوکشان. مشارکت او با امام در تربیت فرزندان چگونه بوده؟
در مدت تبعید امام در عراق، کم نبودند کسانی که از ایران به دیدار امام و خانواده ایشان میرفتند و خود من چند روایت مستقیم شنیدهام از کسانی که در مدت تبعید، با آنان دیدار کردهاند و حتی خاطرات مستقیم از خانم ثقفی داشتند. مدت زندگی در نجف در فیلم تنها از زبان کسانی روایت شده که یا حضور نداشتهاند و شنیدههایشان را نقل میکنند و یا مثل نوههای امام کودک بودهاند و خاطرات روشنی ندارند. همسر مرحوم مصطفی خمینی هم که چندان در این باره چیزی نمیگوید. شاید چهرهای مثل مرحوم طاهره دباغ و دیگرانی نظیر او که هم در نجف و هم در فرانسه همراه خانواده امام بودند میتوانست کمک بیشتری به اطلاعات ما کند(که البته نمیدانم اصولا زمان شروع ساخت فیلم با زمان حیات ایشان متناسب هست یا خیر). البته تصاویری از خانم دباغ هم با این موضوع موجود هست که طبیعتا فیلمساز از وجود انها مطلع بودهاست.
و من با کمال تعجب جای یکی دونامه به شدت عاطفی از خانم ثقفی به امام را که قبلا خوانده بودم در فیلم خالی دیدم. حتی دوسه عکس معروف از ایشان در کنار امام دیدهام که در فیلم به چشم نمیخورند. به هرحال وقتی درباره شخصیتی فیلم میسازیم که تا این حد عکس و تصویر از او کم است، چشم پوشیدن از یکی دوعکس هم اهمیت پیدا میکند.
میشود حدس زد لااقل پس از فوت امام، نوهها و نبیرهها حتما از مادربزرگشان فیلم و عکس بیشتری گرفته باشند و در صورت صحت این گمان، آن متریال میتوانست بخش تصویری این خلا را پوشش دهد.
نکته مهم دیگری که گمان میکنم میتوانست در فیلم حضور بیشتری داشته باشد دوران بیست ساله پس از درگذشت امام است. فیلم عملا با رحلت امام پایان مییابد. اشاره ای کوتاه به درگذشت مرحوم احمد خمینی میشود و تمام. به گمانم دوره ۲۰ ساله زندگی ایشان پس از امام عملا به فراموشی سپرده شده است.
نادیده گرفتن یک دوره ۲۰ ساله از زندگی سوژه در یک مستند پرتره را خیلی درک نمیکنم. اگر فیلم از زبان برخی از گفتگو شوندگان مدعی است خانم ثقفی بهعنوان یک چهره مستقل و جدا از امام نیز ارزشمند و قابل بررسی است، پس نشانههای این استقلال کجاست؟ چرا با فوت امام و سید احمد خمینی فیلم به اتمام میرسد؟ با این ترتیب که فیلم دقیقا خلاف این معنا را منتقل می کند! فیلم وجود خانم را کاملا متکی به مردان خانواده میبیند و با فوت آنان عملا تشخص و هویتی برای سوژهاش قائل نیست. آنقدر که به رابطه عاطفی خانم با امام و بهویژه آقا مصطفی با جزئیات پرداخته میشود به خود خانم پرداخته نمیشود.
نکته قابل توجه دیگر آن است که به هرحال بانو ثقفی همسر مهمترین چهره سیاسی تاریخ معاصر بودهاند و بههیچ روی نمیتوان تصور کرد که ایشان از سیاست جدا و مبرا باشند. حتی اگر فرض کنیم این انتخاب کارگردان بوده که نخواهد شخصیت خانم ثقفی را به سیاست آغشته کند، باز به گمانم انتخاب درستی اتفاق نیفتاده است.
جایی از فیلم به گفت وگوی ایشان با امام پس از قبول قطعنامه اشاره میشود. خانم ثقفی به امام میگویند کاش پیشنهاد آقای رفسنجانی را میپذیرفتید تا ایشان مسئولیت پایان جنگ را قبول کنند و امام نیز پاسخ خانم را میدهند. همین جمله نشان میدهد خانم ثقفی از جزئیات خبر داشتهاند و در جریان جلسات محرمانه امام هم بودهاند. حالا یا امام با ایشان در این موارد صحبت میکردند و یا حتی مستقیم تر در جریان بودهاند. این وجه از زندگی خانم ثقفی در فیلم کاملا غایب است.
فیلم آنقدر که به جزئیات فوت امام میپردازد به نحوه فوت خانم ثقفی-حتی از زبان نزدیکان- اشارهای نمیکند و بدون ذکر کوچکترین جزئیات، از آن میگذرد. حتی به گمانم در این بخشها، گاهی تمرکزش را بیجهت از سوژه اصلی برمیدارد، به جزئیات فوت امام میپردازد و او را فراموش میکند.
فیلم نقاط عطف مهمی مربوط به روزهای پس از فوت خانم ثقفی را هم نادیده میگیرد مثلا سخنرانی مشهور آیتالله هاشمی درباره ایشان در همایش بزرگداشت بانوی انقلاب اسلامی در ۲۳ فروردین ۹۴. مگر میشود از این سخنان چشم پوشید؟ یا اعلام خبر درگذشت ایشان توسط رهبر انقلاب شخص اول مملکت با هر نگاه و رویکردی نکته مهمی است که فیلم از آن عبور کرده است.
گمان میکنم فیلم سوالات بسیاری را در ذهن بیپاسخ میگذارد. اساسا فیلم آدم را قانع نمیکند که چرا خانم ثقفی را «بانوی انقلاب» میدانند و درجه تاثیر و اهمیت بالایی برایش قائلند. این اهمیت فوق العاده کجای فیلم به اثبات میرسد؟ و آیا ایشان نقش فعال و اثرگذاری هم داشتهاند یا همواره یک ناظر منفعل بودهاند؟
گرچه میشود به راحتی دریافت که تولید این فیلم چه دشواریهایی داشته و همین هم کار ارزشمندیاست. میشود حدس زد برای تولید این فیلم تلاشهای زیادی شده ولی به گمانم این تلاش، به نتیجه مطلوب ختم نشده. ساخت یک پرتره از چهرهای اینچنین، نیاز به جامعیت بیشتری دارد که متاسفانه کمتر در فیلم به چشم میآید. نمیتوان مدعی شد فیلم به اندازه کافی به شخصیت بانو ثقفی نزدیک شده است و راستش من یکی را به انتظار فیلم دیگری درباره این موضوع نگه میدارد.
به وقت شام/ ابراهیم حاتمیکیا
آخرین فیلم ابراهیم حاتمیکیا غیرایدئولوژیکترین فیلم اوست. یک فیلم حادثهای صرف، بیآنکه اساسا بخواهد خیلی وارد بحث ایدئولوژیک شود و روی انگیزههای قهرمانانش مکث کند. در فیلم، داعشیها را افرادی مضحک و کودن با پرداختی کاریکاتوری میبینیم و از انگیزههای محرک ایرانیها هم چندان مطلع نیستیم. در فیلم میشود داعشیها را برداشت و مثلا عراقیها را جایگزین کرد. میشود ایرانیها را برداشت و روسها را گذاشت.
در فیلم اشارههایی مختصر هم از رابطه دچار مشکل پدر و پسر میشنویم و میگذریم که معمولا در فیلمهای حاتمیکیا موتیفی تکرار شونده است. یکی دو متلک دل خنک کن هم میشنویم مثل اینکه پسر به پدر میگوید: شماها صداهای دور را از صداهای نزدیک بهتر میشنوید. یا آن یکی میگوید مگر توی مملکت خودمان کم مشکل داریم... گاهی هم در میانه ماجراها چیزهایی فراموش میشود مثلا هواپیماهای روس به صحنه میآیند و به یکباره غیب میشوند.
در نهایت حاتمیکیا خواسته یک فیلم کاملا هیجانانگیز روی آسمان بسازد و کمتر شعار بدهد و کمتر قصه بگوید، بیش از شخصیت پردازی، حوادث را خوب در بیاورد و جلوههای ویژه برایش اهمیت بیشتری از داستان داشته. او در راه رسیدن به این هدف موفق شده است. فیلم پرکششی ساخته که میشود راحت دید و لذت برد و داعش و ماجراهای سوریه را خیلی هم جدی نگرفت.
۳ ستاره از ۵
«اتاق تاریک»/ روح الله حجازی
یک فیلم که قرار است بار تربیتی داشته باشد و بناست هشداری باشد برای پدرومادرها و جامعه، با خامدستی و تساهل نسبت به ابزار بیانی سینما از دست رفته است.
اگر به عنوان فیلمنامه نویس نتوانی بحران داستانی توی ذهنت را به فیلم انتقال دهی و به زبان سینما ترجمه کنی، اگر به عنوان کارگردان نتوانی فیلم را از جایی که باید، شروع کنی و اگر ندانی فیلم را در چهل دقیقه اول چطور سرپا نگهداری، چطور و چه وقت مسالهات را طرح کنی و چطور پرداختش کنی و گسترشش بدهی و به مساله کاراکترها بدلش کنی که بعد به مساله مخاطب تبدیل شود، بازی را بدجوری باختهای.
"اتاق تاریک" تمام این مشکلات را با هم دارد. فیلم، جان ندارد، کسالت بار است و حتی نمیتواند مساله مهمی که درصدد طرح آن است چه موضوع قضاوت و چه مساله کودکآزاری درست "بیان" کند. متاسفانه آنقدر در این باره بی رمق عمل میکند که نه تنها اهمیت مساله منتقل نمیشود بلکه فیلم بهکلی از دست میرود و به سادگی فراموش میشود.
۱.۵ ستاره از ۵
منبع: کانال تلگرامی کیوان کثیریان
58243