وقتی که آنها داد میزدند او رضاخان دیگری است، و یا بنیصدر ثانی است، و یا مجسمه کیش شخصیت است، اگر خوب شنیده میشد، نه کشور در این سالها گرفتار بسیاری از مشکلات میشد و نه اینکه کسانی که او را حتی تقدیس میکردند، امروز به چه کنم چه کنم میافتادند.
تأسفبارتر این بود که نه تنها به این هشدارها وقعی داده نشد، بلکه همه کسانی را که میکوشیدند تا جامعه گرفتار بلای احمدینژاد نشود با انواع برچسبها، توهینها و تهمتها منزوی کردند؛ ابر و باد و مه و خورشید را به کار گرفتند تا صدای آنان را خاموش کنند یا نگذارند صدایشان به مردم برسد. در این مدت چه سرمایههای گرانقدری هزینه این اشتباه شد! چه تریبونهایی بیصاحب شد، چه امام جمعههایی تغییر کردند، چه قلمهایی غلاف شد، و چه نیروهای کارآمدی خانه نشین شدند!
امروز که احمدی نژاد خود، نقاب از رخ برگرفته و در نتیجه بخشی از چهره واقعی و انگیزههای درونی او برملا شده است، برخی به تکاپو افتادهاند تا حساب خود را از او جدا کنند. کسی که تا دیروز با تمام توان، جاده صاف کن احمدینژاد بود و به همین واسطه به آلاف و الوفی رسید، امروز برای توجیه کار دیروز خود میگوید او دیگر یار شیطان است، درحالیکه خود او بیش از همه میداند که احمدینژاد از اول نیز همین بود که هست.
در همین باره به یاد دارم یکی از آشنایان که کاسب جزئی در تهران است و از روز اول انقلاب با همه چیز و همه کس مخالف بود و در هیچ انتخاباتی نیز شرکت نکرده بود، سال ۸۴تمام تلاش خود را معطوف حمایت از احمدینژاد کرد؛ به همه کسانی که میشناخت زنگ میزد و سفارش احمدی نژاد را میکرد. به او گفتم: راستش را بگو، چرا میخواهی به احمدینژاد رأی بدهی؟ تو که هیچ کس را قبول نداشتی؟ او گفت: تنها کسی که میتواند مقابل رهبری بایستد احمدینژاد است!
در همین باره به یاد دارم یکی از آشنایان که کاسب جزئی در تهران است و از روز اول انقلاب با همه چیز و همه کس مخالف بود و در هیچ انتخاباتی نیز شرکت نکرده بود، سال ۸۴تمام تلاش خود را معطوف حمایت از احمدینژاد کرد؛ به همه کسانی که میشناخت زنگ میزد و سفارش احمدی نژاد را میکرد. به او گفتم: راستش را بگو، چرا میخواهی به احمدینژاد رأی بدهی؟ تو که هیچ کس را قبول نداشتی؟ او گفت: تنها کسی که میتواند مقابل رهبری بایستد احمدینژاد است! بعد از آن، هر زمان که بحث احمدینژاد پیش میآید، بیاختیار از خود میپرسم چگونه میشود که یک کاسب جزء به اهداف و امیال احمدینژاد پی میبرد، ولی بسیاری از بزرگان و خواص ما نه تنها نمیتوانند پی برند، بلکه شیفته و مرعوب وی هم میشوند؟
به هر حال، دوستان کمبصیرتی که با ساده انگاری خود، به واسطه حمایت بیقید و شرط از احمدینژاد لطمات زیادی به نظام و انقلاب و حتی اسلام زدند، متأسفانه حاضر نیستند مسئولیتی را که در به وجود آمدن این خسارات داشتند بپذیرند، زیرا اگر بپذیرند بایستی حداقل، جبران مافات کنند و از همه کسانی که در این سالها به خاطر انتقاد از احمدینژاد به آنان ظلم روا کردند، دلجویی کنند، هرچند برخی را تا ابد نمیتوانند.
سرمقاله روزنامه ۱۹دی