پسرک کوتاهقامت نازیآباد تمام مشکلات دوران کودکی حتی فوت زودهنگام پدرش را آن موقع که او هفت سال بیشتر نداشت، پشت سر گذاشت تا با سختی خود را به فوتبال ایران معرفی کند. او مثل همه کسانی که از دل مشکلات در فوتبال ایران جایی برای خودشان ایجاد کردهاند، آرام آرام در فوتبال مکانی و مقامی پیدا کرد. اگرچه روزهای پر از مشقت گذشته آزارش میدهد اما به قول خودش آنقدر بیمعرفت نیست که آدمهای آن روز را فراموش کند و شاید به همین دلیل بود که بلافاصله بعد از گرفتن حکم سرمربیگری تیم ملی، ناصر ابراهیمی را کنارش روی نیمکت تیم ملی نشاند تا ثابت کند بچه جنوب شهر بامعرفت است. ابراهیمی همان کسی بود که او را برای اولین بار به تیم راهآهن برد و در فوتبال تهران برای او جایی باز کرد و یک سال بعد هم وقتی به شاهین رفت از میان همه بچههای آن روز راهآهن، فقط روی اردشیر قلعهنویی دست گذاشت تا او به باشگاه بزرگ تهرانی وارد شود. آن موقع او هنوز برای خودش امیر نشده بود و همه او را به نام شناسنامهای میشناختند.
اگرچه بعضی از بچههای نازیآباد او را به نام محلهای میشناختند و نام اردشیر برایشان غریب بود. این بازیکن پس از درخشش در شاهین و لیگ قطر سال 67 با استقلال قرارداد بست. اولین بازی امیر باید در یکچهارم نهایی جام حذفی مقابل پرسپولیس انجام میشد. او پنالتیاش را از دست داد تا آن روز با گریه ورزشگاه را ترک کند؛ اما دست تقدیر به گونهای نوشته شد که این بازیکن تمام باشگاه آبی را تا سالها در اختیار خود بگیرد. بعد از دو بار مصدومیت جدی و هدفهایی که در تیم ملی اصلاً به آنها نرسید، نوبت به مربیگری رسید تا او به کمتر از سرمربیگری رضایت ندهد. اگرچه نداشتن تحصیلات آکادمیک و مدارک مربیگری، همیشه دیوارهایی بلند جلوی او کشیدند اما بچه جنوب شهر خوب میدانست چگونه باید از دیوارهایی مانند این عبور کند. او مدتها در زمان حضور کخ در استقلال برای نشستن روی نیمکت آبیها اصرارکرد و آنقدر سر حرفش ماند تا نه به عنوان مربی که به عنوان سرمربی وارد این تیم شد. اولین قهرمانی او با این تیم در جام حذفی سال 81 ثبت شد و دو بار هم در لیگ برتر به قهرمانی رسید تا بهترین کارنامه را در میان مربیان آبی از آن خود کند.دعوا با مایلی اتهام تبانی و اختلاف با واعظ سرانجام باعث شد که امیر دیشب پس از قهرمانی لیگ با استقلال وداع کند.