علی جوادی
از آبان سال گذشته که قطبی بعد از حاشیههای تلخ بازی هفته 14 لیگ برتر با صبا مجبور به ترک فوتبال ایران شد تا اردیبهشت امسال که او را به عنوان سرمربی تیم ملی معرفی کردند، فوتبال ایران حوادث و اتفاقات زیادی را به چشم دید.
از زمانی که قطبی با آن نامه عجیب از این فوتبال خداحافظی کرد تا پنجشنبه که او روی دوش مردم قرار گرفت، نوار قلب این فوتبال، نوسانات وحشتناکی را نشان داد. فوتبالی که روزگاری سودای آقایی بر فوتبال آسیا را داشت، با برنامهریزی درست سازمان ورزش به روزگاری درآمده که از 4 تیم حاضر در لیگ قهرمانان آسیا فقط یک تیم، آن هم با احتساب احتمالات میتواند به صعود امیدوار باشد و تیم ملیاش هم مطابق معمول دل به اما و اگرهای شیرینی بسته که حیاتش در نبود آنها ممکن نیست.
در چنین شرایطی مردم دوست داشتند به یک قهرمان بزرگ فکر کنند. فردی که بتواند فوتبال آنها را نجات دهد و شاید به همین دلیل بود که قطبی به نیویورک تایمز گفت 85 درصد مردم ایران مرا برای تیم ملیشان میخواستند.
او در زمان هدایت پرسپولیس دیده بود چه نگاه مثبتی روی او وجود دارد و میخواست برگردد اما این بار نه تنها برای پرسپولیس که برای همه فوتبال ایران. کسی که در مدتی کوتاه، سایه امپراتوریاش، سلطان قرمزها را از ذهن هواداران پاک کرده بود دو بار برای تیم ملی انتخاب شد.
بار اول حکمی فراتر او را کنار زد و بار دوم مصاحبهاش با بیبیسی پرشین بهانه قرار گرفت تا دوباره حکمی بالاتر از فدراسیون، فردی دیگر را برای نیمکت انتخاب کند اما او باز هم امیدوار بود. انگار میدانست به زودی به آرزویش برای سفر به سئول در مقام سرمربی تیم ملی ایران میرسد. این آرزو را او پیشتر، زمانی که در تیم ملی کره حضور داشت به زبان آورده بود. . . . و سرانجام او سرمربی تیم ملی شد.
بدون هیچ توضیحی درباره اینکه این بار چگونه آن مصاحبه نادیده گرفته شد و هیأت رئیسه فدراسیون برای آنکه انتخابش را توجیه کند، از همان عبارتی استفاده کرد که حبیب کاشانی زمانی که سرمربی قرمزها را برای اولین بار به ایران آورد، در فرودگاه گفت: سیدافشین قطبی. حالا قطبی سرمربی تیم ملی است و از دوشنبه برای پیونگ یانگ استارت میزند.
نظر شما