الف-به گفتۀ حکیمی، آدمی در زندگی خواهان سه چیز است: آرامش، امید و شادی. «امنیت» و «ایمنی» در صدر نیازهای انفسی و آفاقی آدمی است که در تاریخ، بسته به دانش و امکانات هر عصر، پاسخی متفاوت یافته است. شکل نگرفتن ایمنی درونی-روانشناختی در دوران کودکی، سرچشمۀ گرفتاریهای بزرگسالی است. اما چگونه میتوان بیبیم و «آمِن» شد؟ آدمی کِی از خود در اَمان است؟ چه زمان دیگران از دست و زبانش در امانند؟ انسان کِی مصداق «آمِنی وزتو جهانی در اَمان» میشود؟
ب-مقدمۀ آمِنی و بیبیمی، آسیبناپذیری، ضدّ ضربهشدن و به اصطلاح «روئینتنی» است که رؤیای دیرین بشر بوده است. آشیلِ یونانی، زیگفریدِ ژرمنی، بالدرِ نروژی و اسفندیارِ ایرانی اسطورههای روئینتن ملل مختلف هستند و حاصل این رؤیاپردازی شیرین. البته آدمی در اوج رؤیاپردازی، واقعبینانه، «مرگ» را نادیده نگرفته و در هر یک از این اساطیر، نقطه ضعفی قرار داده است: پاشنۀ آشیل، میان دو شانۀ زیگفرید، چشمان اسفندیار [بالدر، البته در بدنش نقطۀ ضربهپذیری ندارد، اما به یک گیاه حسّاس است].
ج-راه چارۀ متألهان و عارفان برای «تابآوری»، روئینتنی درونی و بیبیمشدن، تقویت معنویت در آدمی است. به بیان مولانا، چون ببیند نور حق «آمِن» شود / ز اضطراباتِ شک او ساکن شود. یا آنجا که «بیخودی»، «فنا»، تسلیم و سرسپردگی را علاج کار میداند: زآنک بیخود فانی است و آمِنست / تا ابد در آمِنی او ساکنست.
«جوشن کبیر» نام نیایشی است «ایمنساز» که سیدالسّجادین (ع) آنرا با میانجی پدر ارجمندش، از رسول خدا(ص) بیان کرده است: در یکی از غزوات خاتمالانبیاء(ص) زره و جوشنی گرانبار بر تن دارد که سنگینی آن، بدن مبارکش را به درد آورده است. پس جبرئیل فرود میآید و میگوید: ای محمّد، پروردگارت تو را سلام میرساند و میفرماید که بکَن این «جوشن» را و بخوان این «دعا» را، که اَمان(1) است از برای تو و امّت تو.
این نیایشِ آرامشبخش، یکصد فراز دارد و در هر فراز دَه وصف پروردگار آمده است. به بیان دیگر، در این ستایش، هزار وصف خداوند بیان شده است [بعضی هزار ویک وصف گفتهاند]. نفس یادِ خداوند، آرامدلی و استواری به بار میآورد، و اگر همراه با بازگویی اوصاف حضرت باری باشد، اثری ژرفتر بر روان آدمی دارد. در این نیایش از یک سو، پروردگار را میخوانیم که از دوزخیان و گمراهان نباشیم، و از دیگر سو، با یادآوری اوصاف الهی آمِن میشویم؛ چراکه شناختِ ژرفتری از پروردگار حاصل میشود.
د-ترس و اضطراب آدمی پیامد تنهایی و بیپناهی اوست در مواجهه با انواع مرارتها و جفاکاریها و دشواریها. نوبارۀ سرسپردۀ مادر در دامان او، بیواهمه و ایمن، آرام میگیرند. این آرامدلی، پیامدِ «اعتمادی» است سُستیناپذیر به مادر. متکلّمانی هم گفتهاند که ایمان از جنس دانستن و «باور» نیست، بلکه تسلیم است و «اعتماد». شاید جوشن کبیر هم میخواهد بگوید به خدایی با این اوصاف هزارگانه اعتماد کنید. و «او هست»: شاد باش و فارغ و «آمِن» که من / آن کنم با تو، که باران با چمن - من غم تو میخورم، تو غم مخور / بر تو من مُشفِقترم از صد پدر
1-«اَمان» در لغت به معنای «ایمنشدن»، «آرامشیافتن»، «برطرفشدن ترس و بیم»، «اطمینان و آرامشدادن» و «برطرفکردن ترس» است. همچنین «در امان بودن» به معنای «در پناه بودن» است.