آنچه در سریال یوسف پیامبر به عنوان داستان زندگی حضرت یوسف (ع) نشان داده شد، فقط 60درصد با واقعیات و روایت تأیید شده مطابقت داشت و بیشتر داستان بر اساس اسرائیلیات بود. از جمله این که حضرت یعقوب سه خواهر را همزمان به همسری اختیار کرده بود یا قصه جوان شدن زلیخا و به همسری حضرت یوسف درآمدن او که همه اینها قابل بررسی است و متأسفانه اینطور به نظر میرسد که از داستانهای قوم بنیاسرائیل که در کتب عهد عتیق آمده برداشت شده است. تمام این موارد باید توسط کارشناسان و افراد اهل فن تأیید شود.
اسرائیلیات حاصل جریانی است از داستانسرایی، اسطورهپردازی در سدههای نخست اسلام و بیشتر توسط یهودیان اسلامآورده از کتب عهد عتیق یهودیان ترویج شده؛ افرادی مثل توسط شریه جرهمی، محمد بن کعب القرظی، عبدالله بن سلام و وهب بن منبه و بعدها به متون تصویری مسلمانان راه یافته است. این روایات بیشتر در منابع اهل تسنن به خصوص تفسیر طبری یافت میشود.
از آن گذشته داستانی که در سریال یوسف پیامبر نشان داده شد، 300سال با واقعیت اختلاف داشت. سلسلهای که حضرت یوسف همزمان با آن میزیسته، هکسوسها بودند و فراعنه 300 سال بعد ظهور کردند و قصهای که در سریال به تصویر کشیده شد، داستان سینوهه، طبیب مخصوص دربار فرعون بود و این در مستندات تاریخی موجود است. به طور کلی من شخصاً با ساخت سریالهای تاریخی مخالف هستم چون این سریالها نه تنها تاریخ را اشتباه نشان میدهند، بلکه تصور مردم را هم نسبت به شخصیتها و اتفاقات مهم تاریخی تغییر میدهند. ما اگر میخواهیم سریال یا فیلم تاریخی بسازیم باید در عین حفظ تاریخ و وقایعش زبان آن را به روز کنیم نه این که زمان تاریخ را تغییر دهیم و این کاری بسیار سخت است.
کارگردانان و فیلمسازان و نویسندگان مجازند تا حدودی برای قابل فهم شدن کار، تغییراتی در جزئیات ایجاد کنند، نه این که تاریخ و واقعیت را تحریف کنند. نباید امروز را در گذشته جاری کنیم، باید زبان تاریخ را تغییر دهیم تا مخاطب آن را درک کند.
من پیشنهاد میکنم کارگردانان و فیلمسازان به جای روایت تاریخ، برداشتشان را به تصویر بکشند و به مردم به صراحت بگویند این فیلم یا سریال برداشتی از قصه فلان شخصیت یا فلان واقعه است.