بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:
* بين سالهاي ٨٨ تا ٩٢ تعدادي از اصلاحطلبان اصيل در زندان بودند. آنجا فرصت كردند كه با هم صحبت كنند. آنها به اين نتيجه رسيدند كه اگر اصلاحات بخواهد تداوم يابد، بايد يك حزب فراگير واحد اصلاحطلب تشكيل شود. اين ايده بعدها دوباره مطرح شد.
* امروز نقش هسته سخت اصلاحات را عملا شخص آقاي خاتمي به عهده دارد؛ به عبارت ديگر هسته سخت اصلاحات متجلي در شخص آقاي خاتمي است. نيروها هرچه به لحاظ معيار و نه فقط رابطه، به ايشان نزديكتر باشند، نيروهاي خالص اصلاحطلبي هستند.
* آقاي خاتمي ترجيح ميدهد يك شورا متولي هماهنگ كردن كنش سياسي و انتخاباتي اصلاحطلبان باشد و ميخواهد به تشكيل آن كمك كند و نميخواهد خودش محور كار باشد.
* آقاي حجاريان ميگويد، فعاليت جبههاي اصلاحطلبان به جاي خود ولي اصلاحطلبي نيازمند يك هسته سخت پرجاذبهاي است تا بتواند در مركز فعاليت جبههاي قرار بگيرد و هويت را حفظ كند. اين هسته مركزي بايد وجود داشته باشد.
* بحث پارلمان اصلاحات ايده شيك و قشنگي است اما به راحتي قابل اجرا نيست. پارلمان معطوف به داشتن شهروند است. در مورد يك ملت پارلمان از ملت نمايندگي ميگيرد. در مورد پارلمان اصلاحات شهروندانش اصلاحطلبان هستند اما مساله اصلي اين است كه اين شهروندان تعريف نشدهاند. معلوم نيست چه كساني شهروند اصلاحطلبي هستند. بنابراين دسترسي به پارلمان اصلاحات به راحتي ممكن نيست.
* اصولگرايان در قالب جمنا سعي كردند تا پارلمان اصولگرايي را محقق كنند اما ديديم كه ناكام شد. با وجود اينكه ٣ هزار نفر را از سراسر كشور جمع كردند اما نتوانست منجر به نتيجه شود. پارلمان اصلاحات هم همين سرنوشت را پيدا ميكند. يعني زحمت زيادي ميكشيم، جمعي را گرد ميآوريم اما ميبينيم در عمل باز عدهاي خارج از دايره خواهند ماند.
* از نظر من كسي كه مدعي اصلاحطلبي است اگر عامدانه چراغ قرمز را در چهارراه و خيابان رد كند، ديگر اصلاحطلب نيست. اگر كسي مال شبههدار داشته باشد و حقوق بقيه شهروندان را زير پا بگذارد يا تبعيض ناروايي برقرار كند، اصلاحطلب نيست. اگر اصلاحطلبي مدير است، بايد به گونهاي رفتار كند كه كارمندانش او را تحسين كنند. اينها كاملا روشن است. اصلاحطلبي آميزهاي از قانونگرايي و اخلاق و قائل بودن به حكمراني خوب است.
23302