اگر بخواهم کاملا سلیقهای در مورد سریال «زیر هشت» صحبت کنم، فقط این را میتوانم بگویم که در کل سلیقه من با سلیقه فیلمسازی سیروس مقدم موافق نیست و با نگاه مقدم به موضوعات و روند فیلمسازیاش کمی مشکل دارم.
نگاه غیر واقعی فیلمساز به موضوعات در این کار به نظرم از جمله نقاط ضعف کار محسوب میشود و چنین ساختاری کلیت مجموعه را دچار ضعف میکند. و شاید همین موضوع باعث میشود بازی بازیگرانش را هم به سختی باور کنیم. حال اگر هر قدر بازیگران توانمند و با تجربه سینما و تلویزیون در این مجموعه ایفای نقش کرده باشند، باز هم به خاطر همین ضعف ساختاری، مشکل عدم باورپذیری وجود دارد.
از سوی دیگر معتقدم ظرفیت نقد در میان صاحبنظران و خصوصا فیلمسازان ما آنقدر زیاد نیست که به راحتی بتوان در مورد تکتک نقاط ضعف و یا قوت یک اثر سینمایی یا تلویزیونی صحبت و تاکید کرد چرا که قطعا تصور میشود غرض ورزی در کار است.
با این حال من عقیده دارم حداقل وقتی در مورد کاستیهای سریالی صحبت میشود، بار دیگر و در تجربهای دیگر شاهد این کاستیها نباشیم. از طرف دیگر تصور میکنم در زمینه فیلمنامه به یک نوع یکنواختی در سریالسازی دچار شدهایم چرا که اخیرا شاهد ساخت ملودرامهایی هستیم که بیشتر آنها با درون مایهای تلخ همراه است. با تلخیهای متعددی روبرو می شویم در حالی که تکرار و تعدد چنین موضوعی در سطح سلیقه مخاطب تاثیر گذار خواهد بود.
یکی از شاخصهای آثار هنری، ماندگاری آن در اذهان مخاطبانش است و اگر خودم را یکی از مخاطبان تلویزیون بنامم، شخصا آثار سیروس مقدم را بسیار کمرنگ بخاطر میآورم و شاید این موضوع به این دلیل است که سیروس مقدم در انتخاب موضوعاتی که برای سریال سازی آماده میکند به یک نوع تکرار رسیده است، و این جدای بحث تکرار در ساختار است.