دکتر سیروس برنا می‌گوید: آمریکا در تلاش است تا در تشنجات لبنان، قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران و شیعیان را در برخی از کشورهای منطقه از جمله لبنان تضعیف کنند.

لبنان این روزها شاهد جنگ لفظی میان احزاب و جناح‌های سیاسی حاضر در این کشور است که بیش از هر زمان دیگری فضای پیش از آغاز جنگهای داخلی را به اذهان متبادر می‌سازد.سیاسی شدن روند دادگاه رسیدیگی به پرونده حریری نیز از دیگر مواردی است که به تشنجات حاضر در لبنان دامن می‌زند. هر چند که برخی از رسانه‌ها از مسلح شدن برخی از گروه ها و جریانات لبنان خبر می‌دهند با این حال به زعم برخی از کارشناسان و تحلیل‌گران، این تحرکات بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته و از آنجایی که سرزمین ذره‌بینی لبنان تجربه جنگهای داخلی را در کارنامه خود دارد و در حال حاضر روند دمکراتیک‌سازی نهادها و تکامل تدریجی فرهنگ در این کشور، احتمال بروز درگیری در این کشور را بعید می‌دانند.

خبر در گفتگو با دکتر سیروس برنا ،کارشناس خاورمیانه و شمال آفریقا و نماینده مجلس شورای اسلامی به بررسی و تجزیه و تحلیل فضای سیاسی حاکم بر لبنان پرداخته است.

قرار بود رأی دادگاه بین‌المللی درباره ترور حریری در ماه سپتامبر صادر شود،اما هنوز از رأی خبری نیست،آیا در نهایت رأیی صادر می‌شود یا خیر؟
فی‌الواقع مدیریت، هدایت و کنترل این دادگاه از ابتدای شکل گیری آن توسط آمریکا،فرانسه،انگلستان و به تعبیری لابی صهیونیست دنبال می‌شد. قطعا دادگاه حقیقت‌یاب رأی خود را صادر خواهد کرد  ، اما زمان صدور آن دقیقا به این امر بستگی دارد که آنها چقدر بتوانند از کشورهایی مثل سوریه امتیاز بگیرند.حتی به میزان فشارهای وارده از سوی غرب به حزب الله نیز بستگی دارد.به عبارتی غرب درصدد است تا حداکثر فشار را بر روی این جریان شیعه وارد آورد.هر چند به نظر می رسد عوامل دادگاه حقیقت یاب درتلاشند تا مجریان واقعی این ترور را شناسایی کنند، اما با توجه به پیچیدگی اوضاع و همچنین وضعیت منحصر به فرد لبنان گرچه متهمین احتمالی تا حدودی مشخص هستند، اما خیلی دشوار است که دادگاه بتواند به حقیقت محض دست یابد. از سویی کمیت و کیفیت اعلام و اعمال رأی نیز به تشخیص محیط کنونی لبنان و همچنین آمریکا بستگی دارد. لذا با در نظر گرفتن این ملاحظات این امکان وجود دارد که اعلام نتیجه رأی دادگاه به طول بینجامد اما در نهایت صادر خواهد شد.

جمیل‌السید یکی از چهار افسر آزاد شده‌ای است که چهار سال با شهادت دروغین شاهدان جعلی در زندان بودند. در این میان اظهارات جمیل السید بعد از آزادی یکی از عوامل تشدید صحنه سیاسی لبنان بود، آیا اظهارات السید به جریانات موجود کمی دیر نیست؟
به لحاظ نظری، شروع مهندسی و مدیریت تحولات در صحنه بین‌المللی یک بعد مسئله است و کم و کیف اداره آن و رساندن به نتایج، جنبه دیگر مسئله است. نکته دوم اینکه بدیهی است که ترور حریری به عنوان فردی که نفوذ زیادی در ساخت و بافت قدرت در خاورمیانه داشته و او را در عداد افرادی همچون حافظ اسد ارزیابی می‌کردند، از سوی گروهها و جناحها کاملا هدفمند صورت گرفته است.نکته سوم اینکه افرادی همچون جمیل‌السید طبعا تحت فشارها و  برنامه‌های از قبل طراحی شده بوده و یا اینکه تحت‌الشعاع فضاها و شرایطی خاص مجبور به چنین اظهاراتی شدند. اما آنچه مسلم است اینکه اعلام آراء و نتایج این دادگاه و مواضع جمیل السید در این اوضاع و احوالات کنونی با توجه به روند رو به جلویی که از حیث ادغام قومیتی ، مذهبی ، فرهنگی و نهادینه شدن فرآیندهای دمکراتیک و همین طور نهادینه شدن قدرت اشخاص  واحزابی که طی فرآیندی تدریجی بعد از جنگ داخلی لبنان توانستند بیشتر و بهتر ریشه بدوانند،تأثیر چندانی روی معادلات قدرت چه در داخل لبنان و چه در ساختار قدرت منطقه‌ای از حیث منافع کشورها و یا بازیگران بیرونی که تلاش می‌کنند وضعیت را در راستای منافع خودشان دنبال کنند،نخواهد داشت.

چنین فضای متشنجی را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟
شاید بتوان این موضوع را به کم و کیف اعدام صدام مقایسه کرد. در زمان اعدام صدام آمریکایی‌ها بسیار تمایل داشتند که همچنان صدام را به عنوان یک برگ برنده در دست خود نگه دارند اما از طرف دیگر دولت جدید ملی عراق و جمهوری اسلامی ایران با فشارهای وارده وی را از دست نیروهای آمریکایی به صورت رسمی و توافق شده درآوره و وی را به دست عدالت سپردند. در مجموع صدام چه می‌ماند و چه می‌رفت روی کلیت تحولات تأثیر چندانی نمی‌گذاشت. وضعیت کنونی دادگاه حریری نیز به همین شکل است. نتایج حاصله از این دادگاه هر چه که باشد چه عین حقیقت و چه دور از حقیقت ،با توجه به هندسه و مقتضای فضای سیاست داخلی و منطقه‌ای لبنان تعیین‌کنندگی آن روندی رو به تقلیل و کاهنده دارد. چرا که با وجود قرار گرفتن چالشهای مهمتر در لبنان و در منطقه روز به روز از اهمیت این مسائل کاسته می‌شود.

برخی بر این اعتقادند که پرونده ترور حریری با تحولات منطقه‌ای گره خورده است...
دقیقا همین‌طور است.این مسئله از چند بعد قابل ارزیابی است :نکته کلید چنین معادله‌ای خیلی روشن است که عبارتست از کم و کیف نقش و تأثیر افراد و یا گروههایی که در مظان اتهام در این پرونده هستند یعنی حزب الله لبنان و سوریه.البته نقش سوریه در ساختار امنیتی و سیاسی لبنان متأثر از قطعنامه‌های صادره از سوی سازمان ملل روندی کاهنده‌ای یافته است. اما مهمتر از همه نقش حزب‌الله و ارتباط آن با ایران است. باید اذعان نمود که در این میان مسئله کلیدی عبارتست از تقابل و جنگ نیابتی در منطقه که حزب الله به نیابت از جمهوری اسلامی ایران آن را بر عهده دارد و غرب نیز در این میان به عنوان جناح مقابل تروریسم را بهانه قرار داده‌ است. روند مذاکرات مستقیم میان اعراب و اسراییل را نیز نباید در این میان از نظر دور داشت. در مجموع باید گفت که غرب در تلاش است تا اوضاع و احوال و شرایط را به گونه‌ای اداره کند تا به زعم خود مبارزه با بنیادگرایی و تروریسم را مدیریت کند.مقابله با قدرت گرفتن ایران نیز بعد دیگر اهداف غرب است. آمریکا و در مجموع غرب همه تلاش خود را می‌کنند تا قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران و شیعیان را در برخی از کشورهای منطقه از جمله لبنان تضعیف کنند.

علیرغم اینکه صدور گزارش اولیه کمیته حقیقت‌یاب پرونده حریری،سران سه کشور سوریه،عربستان و قطر را به لبنان کشاند، اما به نظر می‌رسد که درحال حاضر آمریکا و عربستان چندان تمایلی به پیگیری این پرونده ندارد.به عبارتی به نظر می‌رسد که این پرونده از بیرون هدایت و مدیریت می‌شود.
بله همین طور است.اولا، روند اهمیت پرونده رو به تقلیل و کاهش است  و ثانیا اولویتهای ترجیحی که آمریکا آن را دنبال می‌کرد تأمین و به میزان حداکثری خود رسیده است. به عبارتی انتفاعی را که آمریکا از قبل از این تشنجات دنبال می‌کرده را به دست آورده است.نکته سوم اینست باید توجه نمود که نوعی رقابت در جهان اسلام بین کشورهای سنی به ویژه همپیمانان آمریکا در منطقه استراتژیک خاورمیانه تا شمال آفریقا وجود دارد. به این معنا که در گذشته نه چندان دور پیش‌قراولی رهبری استراتژیک جهان عرب را از حیث کم و کیف هماهنگی با منافع و مصالح بین‌المللی و منطقه‌ای آمریکا را مصر محقق می‌ساخته است. اما به نظر می‌رسد که با اندکی تساهل طی سالهای اخیر و با عنایت به تحرکات، اقدامات و همچنین نشست هایی که بدان اشاره کردید و همچنین نشستهای مشابه،شاهد نوعی جایگزینی در نقش و جایگاه دو کشور عربستان و مصر هستیم. دلیل این امر رشد اقتصادی و نظامی عربستان و نقش‌آفرینی این کشور در معادلات منطقه‌ای بود.

دخالت در تحولات لبنان در حوزه منافع سعودیهاست؟
بله. خلأ استراتژیک و یا از دست دادن برگ بازی که سعودیها در گذشته در دو کشور لبنان و عراق از دست دادند و متعاقب آن جایگزینی شیعیان به جای سنی‌ها تأثیر انگیزه‌سازی برای دخالت دولتمردان عربستان در کشورهای منطقه از جمله لبنان داشته است. نکته مهم دیگر اینکه آمریکا و غرب به همراه همپیمانان خود در منطقه از جمله عربستان طی دو دهه اخیر به خصوص پس از 11 سپتامبر تلاش نمودند تا در تقابل با استراتژی صدور انقلاب ایران نوعی اسلام(آمریکایی) را تدارک ببینند که تجلی بیرونی آن القاعده و محتوای ایدئولوژیک آن نیز اسلام طالبانی بود. اما این رویکرد در عمل با شکست مواجه شد و نتوانست تأمین منافع آمریکا را به همراه داشته باشد و عملا کاخ سفید نتوانست در مقابل مدل حکومتی ایران به قرینه حداکثرگرایی در هیچیک از کشورهای عراق،افغانستان، پاکستان و حوزه جنوبی خلیج فارس دست یابد.همین مسئله  منجر به حدوث اتفاقاتی مثل 11 سپتامبر شد و با توجه به نقش تعیین کننده‌ای که کشورهایی همچون عربستان و پاکستان در حمایتهای مالی از چنین جریانات داشتند،به جایگاه این کشورها لطمه زد.ر مجموع اینکه عربستان در حال حاضر با صرف هزینه‌های هنگفت درصدد ایفای نقش فزاینده و حداکثری در معادلات منطقه‌ای  از جمله لبنان است. به نظر میرسد که کشورهایی مثل فرانسه(از حیث نفوذ سنتی‌اش در لبنان) و همچنین آمریکا چنین واقعیتی را پذیرفته و به همان نسبت به عربستان میدان می‌دهند.

آیا لبنان با اظهارات و تحرکات اخیر رهبران 14 مارس به سمت جنگ داخلی پیش می‌رود؟ آینده را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟
این استنباط و پیش‌بینی تا حدی دور از ذهن است. با توجه به تحقیقات میدانی که شخصا در کشور لبنان و سوریه انجام داده‌ام،کم و کیف ادغام فرهنگی، نهادینه شدگی ساختارها و فرآیندهای دمکراتیک، تمرین و ممارست شکل‌دهی فرآیندهای مشارکت‌جویانه و تجارب و هزینه‌های گرانباری ناشی از جنگهای داخلی لبنان فارغ از اینکه بخش قابل توجهی از رهبران آن همچنان در صحنه حضور دارند،این واقعیات را در صحنه سیاسی لبنان دیکته می‌کند که بازیگران و کنشگران داخلی لبنان به راحتی اجازه ایجاد آشوب در سیستم سیاسی کنونی لبنان را نمی‌دهند. ضمن اینکه از زاویه‌ای دیگر بازیگران بیرونی همچون آمریکا و همپیمانان آن، آنچنان دارای چالش و کانون بحران در مناطق مختلف مربوط به حوزه‌‌های استراتژیکی خود هستند که تمایلی نه تنها به ایجاد جنگ ندارند بلکه مجدانه در مقابل هرگونه ورودیهای آشوبساز به سیستم سیاسی لبنان ایستادگی می‌کنند.

منبع: خبرآنلاین