مهدی روشنی طبر: این سؤالی است که همه ما ایرانیان به نحوی با آن برخورد کردهایم و آن را میشناسیم؛ سؤالی که قدرت و خاصیت عجیبی دارد. میتواند با تکیه بر دو کلمه، تکلیف تو را در مقام یک شهروند روشن کند. سؤالی که تلویحاً به تو یادآوری میکند برای اینکه کنش سیاسی داشته باشی، مجبوری به نظام دوتاییها تن بدهی و همواره یکی از میان دو را برگزینی. در واقع یا تو یکی از چپ و راست هستی و یا هیچ نیستی.
در نظام جمهوری اسلامی طی سه دهه گذشته دولتهای مختلفی سر کار آمدهاند؛ دولت مستضعفان، دولت جنگ، دولت سازندگی، دولت اصلاحات، و... اما این دولتها همواره با یک رویکرد کلی معرفی و انتخاب شدهاند؛ یعنی یا «چپ» بودهاند و یا «راست». در یادداشت حاضر بحث بر سر چیستی رویکردهای سیاسی چپ و راست، یا دیدگاهها و مبانی این رویکردها یا ارجحیت هر یک از آنها در فضای کنونی سیاست نیست، بلکه به طور مشخص میخواهیم این موضوع را روشن کنیم که چرا کنش سیاسی شهروندان در قالب این دو رویکرد تعریف شده و اساساً آیا چنین دستهبندیهای سیاسی مطلوب نظام اسلامی و مشخصاً حضرت امام(ره) به عنوان رهبر انقلاب بوده است؟
بسیاری از تحلیل گران سیاسی معتقدند تحزب و نظام حزبی در جامعه ما هنوز به شکلی کارآمد و مطلوب دست نیافته است.
اساساً احزاب سیاسی در حکم مجراهای قانونیای هستند که از دل آنها گفتمانهای سیاسی مختلف شکل گرفته و به تبع آن سازوکارهایی که برای تحقق و عینیت بخشیدن به آن گفتمان لازم است، در چارچوب همین احزاب فراهم میگردد. اما زمانی که احزاب کار خود را به خوبی انجام ندهند طبعاً نمیتوان انتظار داشت که گروهها و رویکردهای سیاسی مختلف در جامعه پدید آمده و هر یک کارکردها و رسالت خود را در قبال نظام و مردم به خوبی ایفا نمایند. البته گفتمانهای چپ و راست را نمیتوان محدود به یک حزب خاص کرد، این گفتمانها که همراه با پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفتند هر یک مبتنی بر قرائتی خاص از قانون اساسی، عرف و شرع و سیره و گفتار حضرت امام (ره) بوده و در طول سه دهه اخیر نیز تغییر و تحول فراوانی را پشت سر گذاشتهاند.
بنابراین اگرچه ما احزاب چپی یا راستی داریم، اما خود گفتمانها یا رویکردهای چپ و راست را نمیتوان مفاهیمی صرفاً حزبی دانست.
یک نکته جالب درباره چپ و راست در کشور ما این است که اساساً این مفاهیم در زمانها و برهههای خاص تاریخی ـ مثلاً انتخابات ـ شدیداً کاربرد پیدا میکنند و معنادار میشوند. مثلاً در انتخابات ریاست جمهوری، تقریباً همه این را پذیرفتهاند که برخی از کاندیداها متعلق به جناح چپ بوده و برخی دیگر نیز راستی هستند و این بدان معناست که اگر کاندیدای چپ به مقام ریاست جمهوری برسد، کل ساز وکار دولت به یکباره متأثر از این رویکرد تصفیه شده، برنامهریزیها تغییر کرده، افراد جایگزین شده و عملکرد نهادهای کلی و تأسیسات پایه از بنیاد تغییر میکند.
به همان ترتیب اگر یک کاندیدای راست هم به ریاست جمهوری برسد، همین تغییرات، منتها با رویکردی محافظه کارانه رخ خواهد داد. اما با تمام این تغییر و تحولات متأسفانه کمتر شاهد یک تحول بنیادین که رو به سوی آبادانی و تعالی کشور و مردم داشته باشد هستیم؛ چرا که تمام برنامهها و کارها جناحی است و بر اساس زد و بندهایی صورت میگیرد که هدف اصلی آن تحکیم پایههای قدرت یک جناح و تخریب امکانات بالقوه جناح مقابل میباشد.
رویکردی که بر «این یا آن» تأکید میکند چگونه رویکردی است؟ چرا ذهنیت ما ایرانیها برای فرمول «یا این یا آن یا آنهای دیگر» تربیت نشده و چرا قادر نیستیم سازوکار «دوگانه ها» را تغییر داده و در عوض سیستمهای چندگانه و متکثر را ملاک قرار دهیم؟ البته مسئله خیلی هم ساده نیست. رویکرد «این یا آن» (همان چپ یا راست) رویکردی است که در بنیانهای ذهنی و فرهنگی ما ریشه دارد.
این رویکرد به قول ژاک دریدا برخاسته از سلسله مراتب دوتایی هاست. دوتاییهای خوب / بد، راست / دروغ، سفید / سیاه، بیرون / درون، حال / تعالی، سوژه / ابژه، سبک / سنگین و... که ذهنیت ما را به سمت پذیرش یک شکاف اولیه هستی شناختی و تقلیل ابژهها به «این یا آن» سوق میدهد. اگر شکاف من/ غیر من را بنیادیترین شکاف هستی / معرفت شناختی انسان امروز بدانیم، آن گاه روشن میشود که شکاف «یا این یا آن» در چه چیز ریشه دارد؟
این رویکرد، در واقع شکل یا قرائت سیاسی همان تقابل من/ غیر من است. «من» در این تقابل تبدیل به «این» (نظام سیاسی مطلوب و پذیرفته شده) و «غیر من» نیز مبدل به «آن» (نظام سیاسی رقیب) میشود. حزب من، گفتمان من، خواستههای سیاسی مطلوب من، آرمانهای من و... همگی در «من آرمانی» (چه راست چه چپ) تبلور مییابد و به همان ترتیب تمام آنچه جزئی از من نیست و متعلق به من نیست و تمایل و خواست من رو به آن ندارد به «غیر من» (نظام سیاسی رقیب) مبدل میشود.
حضرت امام (ره) از اولین کسانی بود که نسبت به چنین پدیدهای اعلام خطر کرد. ایشان با آگاهی دقیق شان از مناسبات و معادلات سیاسی داخلی و جناح بندیهای رایج در درون نظام، به خوبی میدانستند که تکیه بر گفتمانهای جناحی، به جای آنکه به حرکت رو به رشد نظام و جامعه اسلامی کمک کند، منجر به توقف مشارکت مردمی خواهد شد. امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، نه از جایگاهی همسطح اقشار جامعه، بلکه از چشم اندازی بزرگتر و در واقع از جایگاه یک رهبر، مسائل را دیده و ارزیابی میکرد؛ بنابراین، زمانی که به تحلیل و تفسیر مسائل میپرداخت، همواره بر این نکته تأکید داشت که مسائل از منظر نسبت شان با مردم و تأثیری که در آینده جامعه اسلامی به جای میگذارند، تحلیل و ارزیابی شوند.
حضرت امام اگرچه حتی الامکان در مناسبات میان جناحها و احزاب دخالت مستقیم نمیکرد، با این وجود خود قائل به تقسیمبندی ارزشی منحصر به فردی بود و جامعه را بر اساس آن به دو دسته مستضعف و مستکبر تقسیم میکرد.
به زعم او اگر قرار باشد تفکیکی میان افراد صورت گیرد و ملاکی جهت تفوق و برتری افراد لحاظ گردد، این ملاک چیزی جز ارزش انسانی افراد نخواهد بود که آن نیز خود را در قالبهای مستضعف و مستکبر نشان میدهد. به زعم امام مستکبران کسانی هستند که به نحوی خواهان ایجاد سلطه مادی، اقتصادی، فرهنگی و یا سیاسی بوده و به بهره کشی از اقشار محروم جامعه میپردازند و این تنها دستهای است که امام آنها را از «مردم» مستثنی کرده و در قطب مخالف و دشمن قرار میدهد.
به عقیده امام «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبران است و تا این سلطه طلبان بیفرهنگ در زمین هستند، مستضعفان به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده نمیرسند.» (1) برای امام راستی و چپی مطرح نیست، بلکه آنچه برای رهبر انقلاب مهم است، حضور اقشار محروم در صحنه اداره جامعه اسلامی و مشارکت همگانی در سرنوشت نظام اسلامی است؛ نظامی که از نظر امام پایهاش بر عشق و اعتماد متقابل مردم و رهبری صالح و عادل بنیان گرفته است. از همین رو است که امام مستمراً به مسئولان نظام تأکید دارد که خود را خدمتگزار و سرباز مردم بدانند نه فرمانروا و برتر از مردم.
زمانی که به گفتههای امام درباره انتخابات نگاه میکنیم این مسئله به خوبی قابل مشاهده است که از دید ایشان حضور و اراده مردم، اولین و مهمترین ملاک در انتخابات است. همان گونه که از این گفته معروف امام بر میآید «میزان رأی ملت است»، امام تمایل داشت در جامعه اسلامی کسی بر سرکار باشد که از بین خود مردم و به خواست مردم انتخاب شده باشد. از همین رو در فرآیند انتخابات امام تأکید داشت که رأی او نیز یک رأی است و هم عرض با آراء دیگر مردم و منتخب مردم مورد تأیید ایشان هم خواهد بود.
چنانکه میگوید: «انتخابات جوری باشد که مردم پسند باشد؛ یعنی مردم احساس بکنند به اینکه مسئله انتخابات به آن طوری که آنها خواسته اند که قانون انتخابات گفته است، به آن طوری که اسلام میخواهد، دارد عمل میشود. عمل مال شماست. قانون یک ثبتی است که میشود، یک وظیفهای معین میکند، لکن آنی که مهم است عمل شماست، مقام عمل است، مقام عمل جوری باشد که تطبیق کند با قانون و مردم راضی باشند در عمل.» (2)
بنابراین، از دیدگاه امام برخلاف بسیاری از دولتمردان گذشته، مسئله انتخابات مسئله جناحها و درگیری احزاب چپ و راست نیست، بلکه انتخابات در واقع تجلی روح جامعه اسلامی در سرنوشت و آینده مردم است. روشن است که دید حضرت امام نسبت به مسئله انتخابات دیدی بسیار ویژه و متفاوت است و با آن تصوری که امروزه از انتخابات وجود دارد تاحدی تفاوت دارد.
امروزه معیار ما در شرکت در انتخابات این است که آیا کاندیدای مورد نظرمان با خواستها و آرزوها و برنامههای ما هم خوان است یا خیر؟ آیا در رویکرد کلیاش بر اساس سازوکارهای چپی کار میکند یا راستی؟ و نهایتاً آیا این کاندیدا راهی فراهم خواهد کرد تا بهره ما از امکانات و موقعیتهای موجود بیشتر و بیشتر شود؟ به عبارت دیگر تمامی معیارهای ما معیارهای شخصی و مبتنی بر مذهب اصالت فایده و سود است.
ما رأی میدهیم چون سود و نفع مان در رأی دادن است، نه اینکه خود رأی و شرکت در انتخابات و انتخاب فرد اصلح برای ما ارزش و معیار باشد. با این توصیف شاید ضروری باشد اندکی در راهی که در پیش گرفتهایم تجدید نظر کرده و مسائل را از منظری کلی تر، منظری بالاتر و گسترده تر، منظری رهبر وار نگریسته و با فرض مهمترین مصالح و معیارهای مردم و جامعه اسلامی مان به این رویداد سرنوشت ساز بنگریم.
پینوشتها
(صحیفه امام / ج 11/ ص 124)
(همان/ ج12/ ص 178)