مهدی درستی: سالها پیش در قلب شهر تهران، فارغ از هیاهوی روزمره و شلوغی و ترافیک، بنایی چون مروارید میدرخشید، حتما اگر گذرتان به چهارراه ولیعصر و پارک دانشجو خورده باشد برای یک لحظه مجذوب زیبایی تئاتر شهر شده و زمانی را صرف نگریستن به آن کردهاید، ساختمانی که هنوز ظاهری نسبتا زیبا و جذاب دارد اما در باطن اوضاعش همچنان بر وفق مراد نیست و صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشته است.
دیگری نه خبری از صلابت گذشته و محوریت تئاتر شهر در حوزه نمایش ایران است و نه زیبایی معماری آن به دلیل سومدیریتها، به چشم میآید.
۴۶ سال از ساخت این مجموعه هنری میگذرد و آنچه باقی مانده تنها صورتی از یک بنای قدیمی و خاطرهانگیز در دل تهران است. قلب تئاتر تهران این روزها دیگر به سختی میزند و ضربانش به شماره افتاده است
هشتم بهمن سالروز تاسیس تئاتر شهر است و چهل و ششمین سال هم از ساخت این بنا گذشت و هنوز آنچه باید، رخ نداده است. به همین مناسبت مروری داشته بر آنچه در سالهای اخیر بر تئاتر شهر گذشته است.
تئاتر شهر از کجا شروع شد؟
اواخر دهه ۴۰ خورشیدی، تصمیم بر این بود که تماشاخانهای مرکزی در قلب شهر تهران ساخته شود، به همین جهت چهارراه پهلوی آن روزگار که در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی به چهارراه مصدق و سپس به چهارراه ولیعصر (عج) تغییر نام داد را انتخاب کردند که البته در روزگار دور، یکی از تفرجگاههای تهران محسوب میشد و اهالی تهران قدیم، آن را با نام کافه شهرداری میشناختند.
ساختمان تئاتر شهر در سال ۱۳۴۶ به عنوان نخستین تئاترشهر ایران که دارای مرکزیت و معماری متفاوت باشد با طراحی مهندس علی سردارافخمی از شاگردان هوشنگ سیحون با الهام از برج طغرل آغاز و در تاریخ شنبه هفتم بهمن ماه سال ۱۳۵۱ به اتمام رسید.
در روز هفتم بهمن با روی صحنه رفتن نمایش معروف «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف روسی و به کارگردانی آربی آوانیسان این بنا به عنوان مدرن ترین سالن تئاتر تهران افتتاح شد. این مجموعه در آغاز راهاندازیاش توسط دفتر جشن هنر شیراز مدیریت میشد و به نوعی زیر پوشش تلویزیون آن زمان بود.
این مجموعه در حال حاضر هفت تالار مخصوص اجرا در اختیار دارد که شامل تالار اصلی، قشقایی، سایه، پلاتو اجرا، چهارسو، مشاهیر و تئاتر محیطی میشود.
مدیرانی که به تئاتر شهر آمدند و رفتند
تئاتر شهر در طول عمر ۴۶ سالهاش مدیران بسیاری به خود دیده است، مدیرانی که برخی سالها بر صندلی ریاست این مجموعه تکیه زدند و برخی هم وفایی از صندلی آن ندیدند.
شاید یکی از دلایل تنزل تئاتر شهر در این سالها همین تغییر مداوم و غیرحرفهای مدیریت این مجموعه و نبود رویکردی ثابت و دقیق به منظور اعتلای یکی از بزرگترین مراکز هنریهای نمایشی کشور بوده است.
سال ۵۵ مدیریت این مجموعه به علی رفیعی سپرده شد. او به اوضاع تئاترشهر سامان بخشید اما یک سال بعد به خواست مدیران وقت تلویزیون دولتی ناچار به استعفا شد و سپس ناهید مهدوی مدیریت این مجموعه را برعهده گرفت. با پیروزی انقلاب برای مدتی فخرالدین انوار سکان تئاتر شهر را در دست گرفت و پس واگذاری مدیریت مجموعه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۵۹، نادر خوشدل دوران مدیریت پرحاشیه و جنجال خود را آغاز کرد.
پس از آن میرمحمود موسوی مدیر تئاتر شهر شد و در سال ۶۱ مدیریت به صادق هاتفی سپرده شد و او نیز خیلی زود جای خود را به مهدی حجت سپرد. حجت، محمدرضا آلمحمد و سید مهدی میر دانش دیگر افرادی بودند که تا سال ۶۴ مدیریت مجموعه را برعهد داشتند و سپس مجید جعفری عهده دار مدیریت شد و تا ۱۳۷۷ به عنوان مدیر تئاتر شهر باقی ماند. این برای اولین و آخرین بار بود که مجموعه تئاترشهر به مدت ۱۳ سال زیر نظر یک نفر اداره شد.
تصویری از برخی از مدیران تئاتر شهر در ادوار مختلف
حسین پاکدل، مجید شریفخدایی، حسین پارسایی، شهریار رشیدعلیپور، حسین راضی، مهرداد رایانی مخصوص، محمد حیدری، سیدصادق موسوی، اتابک نادری، پریسا مقتدی و پیمان شریعتی افرادی بودند که از سال ۷۸ تا ۹۷ مدیریت تئاتر شهر را برعهده گرفتند تا به امروز که سعید اسدی بر صندلی مدیریت این مجموعه تکیه زده است.
به جز جعفری و پاکدل، زمان حضور کمتر از دو سال و معمولا یک ساله مدیران، زمان اندکی برای برنامهریزی و اقدام در جهت بهبود کارکرد بنایی ۴۶ ساله است.
نمایشها و چهرههای فاخری که از تئاتر شهر رخ بستند
از تغییرات مدیریتی که بگذریم و به موضوع نمایشهایی که در این سالها روی صحنه رفتهاند بپردازیم باز هم داغ دلمان تازه شده و آتشی به جانمان میافتد، چرا که دیگر سالهاست نه اثری از هنرمندان بزرگی چون بهرام بیضایی است که اثر تازهای را روی صحنه ببرد و نه اثری از نمایشهای بزرگ، فاخر و پرسروصدایی که پارک دانشجو را مملو از مشتاقان تئاتر میکرد و جای سوزن انداختن نبود. حرمت و جایگاه والای تئاتر شهر این روزها حسابی خدشهدار شده است.
بهزاد فراهانی کارگردان و بازیگر باسابقه تئاتر در این باره، اینطور به خبرآنلاین میگوید: «ارزشهای تئاتر شهر در این است که تئاتر شهر شود، این مجموعه در دوران گذشته برای خود ارج و قربی از نظر محتوای اجراها داشت، اما آمدند و به هر از راه رسیدهای اجازه دادند که در تئاتر شهر نمایش روی صحنه ببرد و این شد که دیگر اثری از آن جایگاه فاخر و بزرگ تئاتر شهر را این روزها نمیبینیم.»
او ادامه میدهد: «تا جایی که توانستند این مرکز زیبای ایران زمین را تبدیل به مرکزی کردند که وجاهت سابق خود را ندارد. ما در عرصه مدیریت هنری و نه حتی هنری بلکه همه حوزه ها موفق نیستیم که هیچ شکسته خورده نیز هستیم اما مدیریت هنری تاثیرات بسیار زیادی دارد و اگر درست عمل نشود مخرب خواهد بود. این روزها تمام تئاترها را محل کسب و کار کرده و گیشه تعیین کننده محتوای آثار شده است. آوردن چهرههای سینمایی اصل قرار گرفته و وقتی بچهها برای عقد قرارداد میروند اولین حرف سالندار این است که کدام چهره سینمایی را میآوری تا قرارداد ببندیم، این مسئله از سوی مدیریت هنری مورد حمایت قرار گرفت و باید گفت که مدیریت به این سبک محکوم به شکست است.»
فراهانی درباره چگونگی بازگشت دوران طلایی اجراها و نمایشها به تئاتر شهر، میگوید: «از نظر محتوایی تنها تئاتر شهر دچار مشکل نیست بلکه کل تئاتر ایران دچار چنین ضعفی است، اول شانه خود را از زیر بار کمک به تئاتر خالی کردن، سپس این لونهها را درست کردند که به خیل بیحد ارتش تئاتر اینطور پاسخ دهند که هر کسی از راه رسید بازیگر و کارگردان شود، فاصله بین تئاتر دانشجویی و تجربی، تجربی و آماتور و آماتور و حرفهای را مخدوش کردند تا نفس رهبری هنر را مردم فراموش کنند. واقعیت این است که غصه آن تنها برای خانواده تئاترهای فهیم مردمگرای اندیشه ورز باقی مانده و چیز دیگری به دست نیامده است.»
بهروز غریب پور نیز که از کارگردانان پیشکسوت تئاتر ایران به شمار میآید، در این باره به خبرآنلاین میگوید: «در دوره آقای پارسایی شورای سیاستگذاری تئاتر کشور تشکیل شد تا سرنوشت سالنهای رسمی و غیررسمی و هویت بخشی به آنها انجام شود و تعریفی برای هر تالار تئاتر شهر ارائه شود که چه آثاری باید روی صحنه برود. این مسئله اما دچار افت و خیز شده و به سرانجام نرسید زیرا که از نظر برخی چهرهها درست تشخیص داده نشد و در مقابل آن گارد گرفتند. در دنیا به این هویت بخشی نه تنها به سالنها بلکه به حرکات نهضتهای هنری به عنوان یک لازمه توجه شده است، در برادوی وقتی روی نمایشی سرمایهگذاری میکنند آیندهنگری ۲۰ تا ۳۰ ساله دارند و برای جایگزین نمایش نیز فکر میکنند و تمام قواعد تولید را رعایت میکنند.»
او ادامه میدهد: «وقتی در تئاتر ایران یک دستورالعمل عوامانه در نظر گرفته شود و بگویند آسیاب به نوبت و امروز این کارگردان، یک ماه دیگر فلان کارگردان و.. اینطوری عملا نمیتوان به تئاتر موفق یا ناموفق فرصت داد که بماند یا نماند و به همین دلیل تئاتر شهر پس از به نتیجه نرسیدن آن برنامه دچار یک ضایعه شد و همینطور شکل نزولی پیدا کرده است. البته نباید این مسئله بی هویتی و استقبال کم را به تمامی آثاری که در تئاتر شهر اجرا شدند تسری داد اما هر اثری نباید روی صحنه این مجموعه برود و این قطعی ترین مسئله است. از شکسپیر در یک سال دو اثر روی صحنه تئاتر شهر رفته که من دو اثر را ندیدم و نمیتوانم قضاوت کنم اما از یکی تعریف و تمجید میکنند و دیگری را بسیار سخیف و عامیانه میدانند. وقتی به تولید و نتیجه تولید فکر نکنید مطمئنا این نبود هویت سر راه شما را میگیرد و مجموعه با افت معنوی روبهرو میشود.»
ای کاش بهرام بیضایی میآمد و میدید که دیگر شبیه چلوکبابی هم نیست
فارغ از نبود آثار شاخص، بنای تئاتر شهر نیز این روزها حال خوشی ندارد، مدیریت سلیقه ای در زمینه بازسازی این مجموعه فرهنگی و هنری باعث شده است تا پروسه بازسازی آن بیشتر از ۱۰ سال به طول انجامد و در نهایت هم اثری از تغییر و پیشرفت دیده نشود. با این حال تغییرات اعمال شده نیز آنچنان رنگ و بوی از هنر نبرده است، بهرام بیضایی که وقتی در سال ۸۶ به تئاتر شهر آمد و دیوارهای آن را پس از بازسازی مشاهده کرد از تعبیر مناسب شباهت آن به چلوکبابی استفاده کرد اما ای کاش بود و میدید که دیگر به چلوکبابی هم شبیه نیست یا اگر هم باشد مخروبه است.
بیضایی به نکتهای اساسی اشاره کرد. چرا که آن زمان فقط رونما تغییر کرد و اعتبار در نظر گرفته شده به جای مدرنسازی تجهیزات ضروری، صرف جداسازی کفپوش (که همچون عایق صدا عمل میکرد) و جایگزین کردن آنها با سنگهای سنگین در راهروها شد که حالا صدای راه رفتن در راهروها را نیز به داخل سالن منتقل میکند و شاید اگر این میزان اعتبار نه جهت مدرن سازی بلکه در زمینه تغییر صندلیها یا امکانات فرسوده رفاهی صورت میگرفت، تئاتر شهر الان وضعیت قابل قبولتری داشت.
در طول این همه سال اگر هزینه و فعالیت صرف شده برای ساخت یک مجموعه مدرن در عرصه نمایش به کار گرفته میشد تا به امروز به پایان رسیده و آماده بهرهبرداری بود، اما گویا همت بلندی پشت امر نیست تا تئاتر شهر همچون روزهای اول نونوار شود.
فراهانی با تشبیه تئاتر شهر به فلسطین، میگوید: «تئاتر شهر از چپ و راست در حال محاصره است، از طرفی مترو در این مکان لرزش به وجود آورد، از طرف دیگر پارکینگ را گرفته و تبدیل به عمارتی زشت کردند. در سمت دیگر تکیه و کتابفروشی راه انداختهاند و در کنار آن سماور گذاشتن و چای به مردم فروختند. به هر حال دشمنی با خانواده شاهی را در بیارزش کردن تئاتر شهر دیدند.»
این هنرمند با بیان اینکه قرار است ما تخریب کنیم نه بسازیم، اینطور به بیتدبیری در مدیریت محیط پارک دانشجو و اطراف تئاتر شهر که دور از شان یک مجموعه هنری است واکنش نشان داد: «جامعه هنر به دفعات به واگذاری پارکینگ تئاتر شهر اعتراض کردند ولی کسی به حرف مردم تئاتر گوش نکرد و الان آن را تبدیل به یک بازار کردند. امروز هم دیگر کسی حرفی نمیزند، مثل اینکه بدشان نمیآید این ساختمان را که متعلق به یک دوران است، تخریب کرده و از بین ببرند. تئاتر شهر اثر هنرمندان ایرانی است و باید به آنها و هنرشان احترام گذاشت.»
او ادامه میدهد: «این سخن آقای طالقانی است که من در مصر دیدم موزه فلان فرد را تاسیس کردهاند، به هر حال این یک واقعیتی است که باید تغییر کند و ما در حال حاضر داریم رو به حضیض برویم. امیدوارم روزی برسد که ما آنقدر به اندیشهورزی برسیم که تاب بیاورم و ارزشهای خود را حفظ کنیم. الان دیگر نمی شود از این مسایل گفت و هر چه بگویم بدتر است زیرا که مدیریت هنری در کشور دست بیهنران است.»
فراهانی با اشاره به میزان هزینهای که صرف بازسازی تئاتر شهر شده است، درباره این پروسه طولانی توضیح میدهد: «اینطور که آقایان میگویند ۱۸ میلیارد پول را به تئاتر شهر آوردند و این میزان پول وسیلهای شد که راهروی زیرزمین تئاتر شهر به راهروی چلوکبابی تبدیل شود. هر چه بگوییم فایده ندارد چون گوش شنوایی وجود ندارد. نگاه سیاسی کلان به تئاتر باعث شده است که شاهد این اتفاقات باشیم.»
غریبپور که خود برای مدت کوتاهی مدیریت پروژه بازسازی تئاتر شهر را برعهده داشت، درباره طولانی و بی نتیجه بودن این پروسه، بیان میکند: «تئاتر شهر یک نمونه معماری غلط است که پوسته و نمای بیرونیاش بسیار زیبا و ماندگار است اما این پوسته تناسبی با محتوای داخلی آن ندارد. سالن اصلی از نظر قاب صحنه، دید تماشاگر، آکوستیک و... اشکال دارد. در طی این سالها مشکلات آن افزایش پیدا کرده است، زمانی لولهکشی گاز در این مجموعه نبوده است و این لوله کشی را از زیر ردیف شش سالن اصلی رد کردند، زمانیکه من مدیر بازسازی بودم به آقای صفار هرندی گفتم که اگر روزی این مجموعه منفجر شود برای بمب گذاری نیست بلکه به این جهت است که تماشاگر هر روز روی بمب مینشیند.»
این هنرمند درباره طولانی شدن پروسه بازسازی تئاتر شهر، نظرش را اینطور بیان میکند: «زمانی که ما شروع کردیم و هزینه سه میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی که برآورد کردیم رقم زیادی به نظر برخی آمد و آدمهای جدیدی نیز وارد شدند و درخواست نظارت بیشتر را بر فرآیند بازسازی داشتند و با وجود سابقه من در تبدیل کشتارگاه به فرهنگسرای بهمن، تبدیل پادگان به خانه هنرمندان و... اما این پروژه را به نیروی دیگری واگذار کردند که بدترین اتفاقات نیز در آن دوره صورت گرفت، بیشترین هزینه نامعقول انجام شد مثلا در تالار سایه جایگاه تماشاگران به صورت آسانسوری بالا و پایین میرود و نمیدانم این واقعا یک بازی است یا اهمیتی نیز دارد؟ بهتر است از مدیران تئاتر شهر بپرسید که این جایگاه متحرک چقدر استفاده شده و چه هزینهای برای آن پرداخت شده است؟»
غریب پور همچنین میگوید: «من در آن مدت کوتاه اقداماتی داشتم، از آن جمله میتوان به تبدیل کارگاه دوم تئاتر شهر که واقعا خطرناک بود به یک سالن کنفرانس نام برد که بسیار مورد استفاده نیز قرار میگیرد و... به هر حال مدیریت سلیقهای اعمال شد و هر کسی آمد تغییری ایجاد کرد که نمونه بارز آن اتفاق هولانگیز تالار سایه بود. با همه این فعالیتها و هزینههای پراکنده میشد یک سالن امروزی تئاتر ساخت. اما باید تصمیم عاجلی برای جلوگیری از تخریب بیشتر تئاتر شهر اخذ شود.»
او درباره وضعیت نه چندان هنری و مورد پسند محیط تئاتر شهر نظرش را اینطور بیان میکند: «تنزل مقام مدیریت تئاتر شهر در این مسئله مهم است، یک بار باید آسیبشناسی انجام شود و درباره درون و محیط پیرامون تئاتر شهر به صورت کارشناسی انجام شود، ما با یک بیمار روبه رو هستیم که باید برای آن درمانی پیدا کنیم و متخصصان باید این کار را انجام دهند.»
غریبپور همچنین میگوید: «ساختمان در حال بحرانی است و هویت تئاتر شهر نیز نیاز به بازنگری دقیق دارد تا به عنوان تربیون مهم تئاتر کشور بار دیگر مطرح شود.»
۵۷۲۴۳