چطور پاسخ به تمامی این سوالات بدیهی است و همه شرایط جنگی اینچنین را میدانند و انتظارشان از حال و هوای پیرامون متناسب با این شرایط است؛ اما کسی باور ندارد که جنگ اقتصادی هم شرایط خاص خود را دارد و انتظارات باید متناسب با این شرایط باشد؟
همه آن توپ و تانک و تیربار و ... حالا در قالب بندهای مختلف تحریم روی سرمان آوار میشوند. به جای موشکهای Made in Germany و Made in USA حالا با تحریمهای حقوق بشری و نظامی و سیاسی و اقتصادی و دیپلماتیک آمریکا و اتحادیه اروپا و ....روبرو هستیم. اگر در روزگار جنگ تحمیلی، همسایهها توان کمک مالی و جنگی به ما نداشتند و ژست بیطرفی میگرفتند؛ حالا یا مامن دشمنان قسم خورده ما هستند و عملیات تروریستی آنها را به نوعی حمایت میکنند یا خودشان آنقدر درگیر جنگ و تروریسم داخلی هستند که ما ناگزیر از کمک به آنها هستیم. آن هم در همین شرایط بد اقتصادی ناشی از تحریم! حمایت مستشاری و بعضا نظامیمان از دول کشورهای همسایه هم لزوما از سر تایید تمام و کمال حکومتهای آنها نیست و بیشتر از این باب است که آتش فتنه داعشی و طالبانی و ....آنها دامن گیر ما نشود.
هر ترکش این جنگ اقتصادی، در یک جای از کالبد میهن مینشیند؛ محدودیت واردات برخی مواد اولیه، کارخانههایمان را زمینگیر میکند. منع مبادلات دلاری، بازگشت منابع مالی حاصل از صادرات به کشور را ناممکن میکند. تحریمها سرمایه گذاری خارجی در کشور را محدود و ارزش ریال را ضعیف کرده، نرخ تورم چند برابر شده و تولید و صادرات نفت و گاز را کاهش میدهد. خط و نشانهای دیپلماتیک، بنادرمان را تبدیل به لنگرگاه دائمی کرده است و ....
رسما وسط جنگ هستیم اما کمتر کسی این را باور دارد. روی سخن فقط با عواماللهی نیست که فیلم صف طویل گوشت و عکس فاکتور خرید ماست و شیر را برای برخی رسانه های آن طرف آب می فرستند. حتی همان وزیری که در این شرایط برای محبوب ماندن، کسر بودجه را بهانه کرده و صندلی وزارت را واگذار میکند هم همینقدر نسبت به شرایط جنگ اقتصادی نادان است. آن استراتژیسیتی که میبیند تحریمها با لبخند نثارمان میشود و تحریمکنندگان مدعیاند "در کنار ملت ایران و حامی مظلومیت آنها هستند و صدای اعتراضشان را در تجمعات کارگری و ....شنیدهاند"؛ اما با بی تدبیری نمک بر زخم میپاشد و بر سر راه تصویب CFT و پالرمو سنگ اندازی کرده و یا با سوء مدیریتش در تنظیم بازار، ملت را سرگردان این صف و آن صف کرده هم از درک شرایط جنگ اقتصادی عاجز است.
هشت سال تحمل جنگ نظامی از آن روی «دفاع مقدس» نامیده شد که هرکسی در آن شرایط به فکر نجات کلیت کشور بود، هیچ کس راضی به خدشه دار شدن تمامیت ارضی کشور نبود، اگر سربازی زخمی میشد، دیگری او را به پشت خط منتقل میکرد، شهادت یکی، مصیبتی بود برای دیگری و ..... اما حالا چه؟ سربازی که در خط مقدم است، با تیربار همرزمانش حمایت میشود؟ یا به خط میزند و از پشت هم خنجر میخورد؟ اگر در عملیاتی پیروز شود همه خودشان را شریکش میدانند ولی امان از روزی که شکستی را تجربه کند! همه مقصر جلوه میدهندش. این بود فرهنگ «دفاع مقدس»؟
تا یکایک آحاد ملت، از مردم کوچه و بازار گرفته تا مسئولی که در خانه ملت نشسته یا کرسی قضاوت و یا سکان اداره مملکت را در دست دارد و .... به این باور نرسند که در شرایط جنگی البته از نوع «اقتصادی» قرار داریم، نمیتوان انتظار «دفاع استراتژیک» داشت چه رسد به «دفاع مقدس»!
1717