به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «مزه شناس» نوشته لو ونفو و با ترجمه مرضیه بهرادفر مدتی است که توسط انتشارات ققنوس راهی بازار کتاب شده است، کتابی که به واسطه علاقه یک فرد به غذا خوردن، به روایتی از تاریخ معاصر چین میپردازد.
به بهانهای انتشار این کتاب، هادی معیرینژاد، نویسنده و منتقد، نقدی را بر این اثر نوشته است که در ادامه میخوانید: «مزه شناس رمانی از ادبیات چین است که به تازگی و از چینی به فارسی ترجمه شده است. این رمان شرح تحولات نظام ارزشی در چین با محوریت مفهوم خوردن است.
خوردن و غذا به عنوان یکی از نیازهای اصلی و مهم بشر همواره نقش بالایی در فرهنگ و تمدن بشری داشته است و این عنصر در پدیدههای اجتماعی مثل انقلاب نیز دچار تحولاتی میشود که مستقیما با تغییرات نظام ارزشی در هر انقلاب مرتبط است.
لو ونفو در «مزه شناس» بر روی چند شخصیت متمرکز است که هرکدام نماد و یا نمایندهی جریانی در حرکت حدودا صد ساله چین به سمت نظامیست که گرچه عنوان کمونیستی را یدک می کشد اما در این حال بزرگترین سرمایه داران دنیای معاصر را نیز در خود جای داده است.
این تحولات به شکلی دقیق و با زبانی حاوی طنزی بطئی و درونی در مزه شناس پیش روی خواننده قرار میگیرد.نظام دیالکتیکی که در آن خوردن و شکم بارگی به عنوان ارزشی واپس گرایانه و متعلق به دوران سرمایه داری توسط افراد انقلابی از طبقهی کارگر و دهقان جامعه چین مورد حمله قرار میگیرد و بعد از اتمام تحولاتی مثل انقلاب فرهنگی مائو و جهش سریع به جایی میرسد که همان فرد شکمباره به عنوان پرطمطراق مزه شناس دوباره بر صدر مینشیند و احترام میبیند.
جوزیه نماینده قشر سرمایه دار،همان فرد شکم باره است که از صبح تا شب کاری جز خوردن ندارد و گائوشیاوتینگ نمایندهی قشر کارگریست که به بهای زندگی خانواده اش در منزل اجاره ای متعلق به جوزیه باید پادوئی اورا بکند و بساط سوروسات او را بچیند.
این عقده و تحقیر اجتماعی سبب میشود که بعد از انقلاب، گائو با تمام توانش بکوشد تا علیه او و نظام ارزشی مبتنی بر شکمبارگیش قیام کند و از بد یا خوب روزگار مدیر رستورانی شود که روزی پاتوق جوزیه و همپالگیهایش بوده.
اما همه چیز به همین نحو پیش نمیرود و کم کم گائو با انتقادات تندی از طرف همان قشر کارگر روبه رو میشود که چرا آگاهانه فرهنگ شهرش سوجو را که مبتنی بر غذاهای اصیل و قدیمیست از بین برده. او حتی از طرف بائوکننین که نماینده دیگری از یک طرز تلقی در انقلاب چین است حتی تا پای محاکمه و مجازات سخت هم میرود اما دوباره چنان که انقلاب چین بعد از دوران مائو به تجدید نظر در دیدگاههای افراطی پرداخت، مشمول عفو شده و دوباره بر مسند سابق مینشیند.
این بار او مجبور است فردی چون جوزیه که روزی تنها انگیزه اش برای انقلاب مبارزه با شکم پرستی او بود را به عنوان استاد آشپزی به رستوران دعوت کند و عنوان پر طمطراق مزه شناس را که اعضای حزب به او داده اند را بپذیرد. در نهایت این دیالکتیک تاریخی هم از جوزیه و هم از گائو شخصیتهای جدیدی میسازد که ما امروزه نظیر آن را در چین معاصر میبینیم افرادی که گرچه نمایندگان بزرگترین کشور کمونیستی جهانند اما جیبهایشان هم از دلار و یوآن خالی نیست؛ مردمی که روزگاری حدود سی میلیون نفرشان بر اثر گرسنگی در سالیان میانی انقلاب چین تلف شدند اما اکنون به عنوان خوش خوراکترین و دست به جیبترین توریستهای جهان در شهرهای چون پاریس و رم انگشتنما هستند.
«مزهشناس» لو ونفو بسیار یادآور «قلعه حیوانات» جورج اورول است با همان طنز انتقادی ظریف که برخی پایسختی های ایدئولوژی را در چالش با نیازهای طبیعی انسان مثل خوردن و خوشگذرانی به چالش میکشد با این تفاوت که این اثر در چین منتشر شده است.
در قسمتی از کتاب که نقطه اوج کتاب است یکی از رفقای قدیمی گائو به نام کله گنده که راهنمای معنوی او بوده به او میگوید: سرمایه دارها میگویند میگوی تفت داده شده از گوشت ریش ریش شده با کاهو خوشمزه تر است، عوام هم بعد از چشیدن میگوی تفت داده شده همین عقیده را خواهند داشت. پس اگر پولی به دستشان برسد دوست دارند همان میگو را بخورند. اما تو برعکس ، می خواهی گوشت ریش ریش شده با کاهو را به زور توی دهان مردم بچپانی. تا الان هم احترامت را نگاه داشتهاند که چیزهای بدتری به تو نگفتهاند
«مزه شناس» با ترجمه خوب مرضیه بهرادفر رمان بسیار خوبی برای آشنایی با ادبیات چین است و میتوان آن را در یک روز خواند و لذت برد.»
۲۵۸۲۴۳