نیو صدر: آلودگیهوا، ترافیک، بازیافت زباله و ... همه و همه از مشکلات اصلی شهر تهران هستند که هیچ راه حلی از طرح ترافیک تا زبالهسوزی وضعیت آن را تغییر زیادی نداده است، انگار که تهران هیج راه نجاتی ندارد؛ اما یک استراتژیست توسعه پایدار معتقد است همه این بحرانها به یک روش حل میشوند؛ هوشمندسازی تهران.
هوشمندسازی شهرها روشی نسبتا جدید است که به تازگی در شهرهای بزرگی از دنیا به شکلهای مختلف در حال اجرا شدن است؛ دبی به هدف استفاده از فناوریهای جدید به شهری هوشمند تبدیل شده است و آمستردام به هدف کاهش ترافیک و مصرف انرژی پروژههای هوشمندسازی خود را اجرا کرده است.
اما سپهر موسوی، مشاور شهرهای هوشمند، مشاور شهرداری تهران که به عنوان یکی از ۵۰ شخصیت تاثیرگذار در زمینه شهرهای هوشمند شناخته میشود معتقد است که تهران هنوز راه زیادی تا هوشمندسازی دارد، اگرچه این موضوع غیرممکن هم نیست.
گفتگو خبرآنلاین با این متخصص ایرانی فعال در سوئد را اینجا بخوانید:
بحث را با تخصص اصلیتان شروع کنیم، اصلا روی چه شهری میتوان اسم «هوشمند» گذاشت؟
انقلاب دیجیتالی با استفاده از تکنولوژیهای مختلف به انسان کمک کرد تا حوزههای مختلف به نوعی هوشمند شوند، ما از این موضوع چه در زندگی شخصی استفاده میکنیم و چه در زندگی اجتماعی؛ دیگر تاکسیها اینترنتی شدهاند، مردم به شکل اینترنتی خرید میکنند، بحث بانکداری الکترونیک به وجود آمده است و ... همین اتفاق در مدیریت شهری هم رخ داده و ما به نوعی اسم این موضوع را هوشمندسازی شهر میگذاریم، البته شهر هوشمند از این مسائل هم اندکی بزرگتر است. یعنی فقط بحث هوشمندسازی شهر با استفاده از تکنولوژی نیست، مدیریت خردمندانه منابع مالی و غیر مالی شهری هم یک از فاکتورهای اصلی این موضوع است.
در واقع میشود گفت شهر هوشمند، یک چشمانداز مدیریت شهری است که از فناوریهای دیجیتال، اطلاعات و ارتباطات استفاده میکند و سعی میکند با مدیریت بر اساس داده از منابعش برای توسعه ای پایدار استفاده کند.
در برخی شهرها بیشتر تمرکز روی بخش تکنولوژی این نوع شهرهاست، در شهرهای دیگری هم روی بحث افزایش رفاه و سطح استاندارد زندگی تمرکز کردهاند.
بحثهای مربوط به توسعه تاکنون آسیبهای فراوانی به شهرها وارد کرده است. شهرها درگیر بحرانهای زیست محیطی شدیدی هستند، تغییراقلیم وجود دارد و ... شهرهای هوشمند به این موضوع چه کمکی میکنند؟
یکی از اثرات هوشمندسازی شهرها همین مقاومسازی و تاب آوری شهرهاست، شهر هوشمند شهر شما را در درجات مختلف هوشمند میکند، درجه اول مربوط به زیرساختهاست، مثلا شما میتوانید ترافیک و حملونقل را هوشمند کنید و از هوش مصنوعی برای بهبود این اوضاع استفاده کنید و یا بحث پسماند را هوشمند کنید، از منابع پسماند برای ساخت انرژی استفاده کنید و ...
مرحله دوم به کارکرد شهری مرتبط میشود. یعنی میتوانید مدیریت شهر را به شکلی انجام دهید که نوآوری در آن رشد کند، یا خرید در شهر راحتتر باشد. برای مثال تحویل خریدها به شکل اشتراکی و هوشمند انجام شود تا استفاده از منابع و ایجاد گازهاب گلخانه ای کاهش پیدا کند.
متاسفانه وقتی وضعیت شهرهای بزرگ را با تهران مقایسه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که شهرمان خیلی وضعیت جالبی ندارد. چه از نظر تکنولوژیهای هوشمند و چه از نظر استراتژی شهر تهران وضعیت متوسطی دارد.
لایه سوم مربوط به بخش ارتباط شهروند با شهر است، در این رابطه نرمافزارهایی ایجاد میشوند که به زندگی مردم کمک میکند برای مثال دیگر شما احتیاج به خرید طرح ترافیک ندارید.
حالا وقتی همه این زیرساختها با هم مرتبط میشوند، شما از شهرتان اطلاعات میگیرید در نتیجه میفهمید که وضع ترافیک شهر به چه شکلی است، از این اطلاعات الگوریتم گرفته میشود و براساس آن شما میتوانید در مدیریت شهر تصمیمگیری کنید. در تمام زیرساختهای فیزیکی و عمودی شهر میتوان از این موضوع استفاده کرد.
کلیت این استراتژی به صرفه جویی در منابع، زمان و نهایتا کاهش ردپای محیط زیستی و آلاینده های یک شهر کمک میکند.
همین جمعآوری اطلاعات در سرتاسر دنیا نگرانی بوجود آورده که شهرهای هوشمند منجر به لو رفتن اطلاعات میشود، این مشکل چه راهکاری دارد؟
در این بحث ۳ لایه اطلاعاتی وجود دارد که هر کدام درجه امنیتی متفاوتی هم دارد. برخی از این اطلاعات سری است. مثلا در بحث کنترل انرژی با هوش مصنوعی یا بانکداری الکترونیک خطرات لو رفتن اطلاعات وجود دارد. اما همین بانکها یک تیم دارند که امنیت اینترنتی آنها را کنترل میکند.
مرحله دوم، مرحله موقعیت ساز تجاری (Business intelligence) است، در این بخش شما یک سری اطلاعات به دست میآورید که بتواند به بخشهای مختلف و برای کسبوکار بهتر کمک کند. مثلا شما میتوانید به یک رستوران آمار بدهید که روزانه چند نفر در ساعت ناهار در آن منطقه تردد میکنند، این اطلاعات بینام هستند و وارد زندگی شخصی نمیشوند. با فروش این نوع اطلاعات شهر میتواند سود مالی کند.
اما لایه سوم اطلاعات کم اهمیتی هستند که نه بحث کسبوکاری دارند نه بحث امنیتی اما موضوعات جالبی در آن وجود دارد. مثلا اینکه در یک خیابان چند درخت وجود دارد، سرانه فضای سبز چقدر است، میانگین سنی محله چیست، سرانه تولید زباله چقدر است و ... انتشار این اطلاعات هیچ مشکلی ندارد و حتی تا حدی به بحث شفافیت شهری با اشتراک در سامانه های داده باز هم کمک میکند.
شهرها چقدر به این هدف نزدیک شدند؟
برخی پارامترها و استانداردهای مختلف وجود دارد که براساس آن میتوان به هوشمندی نمره داد. اینکه چقدر زیرساختهای شهری شما چقدر متصل است، چند درگاه مختلف و نرمافزار جامع در شهر وجود دارد و ... همه از عوامل تاثیرگذار روی این پارامتر هستند.
با نگاه به این پارامترها به این نتیجه میرسیم که برخی از شهرها در یک بخش نمرههای بیشتری دارند، استکهلم یکی از این شهرهاست که تمرکز بیشتری روی توسعه پایدار دارد، بارسلونا بر معیارهای زیست پذیری تمرکز کرده و مثلا در منطقه دبی شهری است که بیشتر روی بخش رضایت شهروندان و استفاده از فناوریهای مدرنی ماننده بلاک چین تمرکز میکند.
تهران با این حجم زباله میتواند به اندازه ۲ برابر مصرف ناوگان شهری مجهز برق تولید کند! یعنی با اینکار هم میتوانیم ماشین و اتوبوس برقی بخریم و هم به نوعی مشکل زباله را حل کنیم. از سویی میتوانیم زیرساخت اتصال این ناوگان به اینترنت اشیا و جیپیاس فراهم کردخ و نهایتا به سمت کنترل ترافیک با هوش مصنوعی برویم.
تهران کجای کار است؟
متاسفانه وقتی وضعیت این شهرها را با تهران مقایسه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که شهرمان خیلی وضعیت جالبی ندارد. چه از نظر تکنولوژیهای هوشمند و چه از نظر استراتژی شهر تهران وضعیت متوسطی دارد.
ببینید ما خیلی مشکلات ساده مثل نوسازی ناوگان حمل و نقل شهری را در تهران حل نکردهایم، چگونه انتظار داشته باشیم که شهرمان هوشمند میشود؟
خیلیها این حرف را میزنند ولی داستان این است که با داشتن این استراتژیها میتوانید از چالش ها و منابعی که در شهر هدر میرود، موقعیت بسازید.
برای توضیح این موضوع یک مثال برای شما میآورم به طور کلی تهران چند مشکل عمده دارد؛ آلودگی هوا، ترافیک، ساخت و ساز بی رویه، نخاله های ساختمانی و سوءمدیریت پسماند. مفهومی در دنیا وجود دارد به اسم اقتصاد دورانی، اینکه در چرخه اقتصاد منبعی نباید از دور خارج شود، براساس این نوع اقتصاد میتوانیم ببینیم تهران در حال از دست دادن منابع زیادی است منابعی که ردپای محیط زیستی آن را به شدت افزایش میدهد.
مثلا بحث دپو مصالح ساختمانی در تهران به سادگی با تکنولوژی حل میشود؛ تکنولوژی سادهای در دنیا وجود دارد که کل شهر را به شکل دیجیتال مدلسازی کنید در نتیجه این کار مثلا به عنوان یک مدیر پروژه شما برنامهای که دارید در سیستم آپلود میکنید و بعد به شکل الکترونیکی مجوز میگیرید. بعد شهرداریها سایتهای متمرکز مصالح را مشخص میکنند به این معنی که فروشندههای مصالح باید حتما از طریق این مراکز و براساس برنامه مدیرپروژهها مصالح به سایتها انتقال دهند.
چون حمل و نقل در این سیستم اشتراکی میشود در یک شب یک کامیون به ۱۵ منطقه مصالح را تحویل میدهد و بعد از همین مناطق نخالهها را برمیگردد تا عمل بازیافت دوباره انجام شود، در نتیجه از این روش پروژه دیجیتالی شدن یک شهر سود مالی هم دارد.
از سویی این اتفاق ویژگی مثبت دیگری هم دارد، ۵۰درصد از آلودگی ذرات معلق بالای ۱۰میکرومتر تهران خطرناکترین نوع آلودگی است، با نصف کردن تردد این کامیونها و از سویی نصب فیلتر روی آن آلودگی آنها یک پنجم میشود.
این یعنی با یک پروژه که درآمد هم دارد سهم آلودگی ۲۵ درصدی شهر تهران را به ۵ درصد میرسانید.
این روند هوشمندسازی در نهایت درآمد بیشتری برای ما دارد؟
ببینید بر اساس مدل کسب و کاری نهایتا در اکثر این پروژه ها در عرض ۵ سال سرمایهگذاری ابتدایی که کردید برگردانده میشوند. از اینجا به بعد فقط سود کنید. نخاله ساختوسازها دردسر شهرداری است با اینکار به منبع درآمدشان تبدیل میشود.
درباره روزانه ۶ تا ۹ هزار تنی زباله در شهر تهران ساخته میشود و این به نوعی به یک مشکل زیستمحیطی برای شهر تهران تبدیل شده است. اما اگر تهران بتواند با یک سرمایهگذاری ۳۰۰-۴۰۰میلیون یورویی که لازم است ماشین تبدیل زباله برق استفاده کند، تهران با این حجم زباله میتواند به اندازه ۲ برابر مصرف ناوگان شهری مجهز برق تولید کند! یعنی با اینکار هم میتوانیم ماشین و اتوبوس برقی بخریم و هم به نوعی مشکل زباله را حل کنیم. از سویی میتوانیم زیرساخت اتصال این ناوگان به اینترنت اشیا و جیپیاس فراهم کردخ و نهایتا به سمت کنترل ترافیک با هوش مصنوعی برویم.
با گذاشتن همه این مسائل کنار هم به این نتیجه میرسید اگر مدیریت استراتژیک از بالا تصمیم بگیرد که شهر را هوشمند کند، این اتفاق شدنی است و پتانسیل و منابع آن موجود. شهر هوشمند به عنوان یک چشم انداز مدیریتی در دنیای پر چالش امروز که نوآوری حرف اول را باید بزند تبدیل به یک باید شده است، نه فقط موردی برای ایجاد برندینگ برای شهرها.
۴۷۲۳۷