ما از نیاکانمان آموختهایم که درباره مردگان جز به نیکی سخن نگوییم به همین دلیل گاهی واقعیت را فراموش کرده و به مدح و ستایش آنهایی میپردازیم که در ایام حیات، با آنها دچار مشکل بوده، اختلاف داشته یا دوستشان نداشتهایم. آن باور خوب که درباره مردگان نباید بدگویی کرد تبدیل شده به اغراق کردن درباره صفاتی که معمولا در افرادی که تازه درگذشتهاند وجود نداشته است.
دنیای زندگان دنیای بیمهری، قدر ندانستن و اجحاف است و جایی بهتر برای جبران این بیمحبتی، جز آیین سوگواری نیست. فضایی پر از احساسات و عواطف که در آن، مواضع و دیدگاههای متناقض افراد به چشم نمیآید. در چنین روزگاری برگزاری مراسم ویژه برای کارگردانانی که این روزها کمتر فعالیت میکنند یا سالهاست از فضای حرفهای دور شدهاند یک اتفاق نیکوست. قدر دیدن در دنیای زندگان و ستایش شدن در حالی که از در و دیوار شهر، بیمهری میبارد قلب آنهایی را گرم میکند که از شنیدن جملههای تکراری در مراسم ترحیم هنرمندان دلزده هستند. کارکرد این شبها (شب مجید قاریزاده، شب مجید جوانمرد و شب منوچهر مصیری) تنها به تکریم و تقدیر این سینماگرها در ایام حیاتشان ختم نمیشود.
سینمای ایران محصول طی کردن یک مسیر طولانی است، ممکن است همه بخشهای آن به یک اندازه غرورآفرین و پرتلالو نباشد اما بسیاری از آنها که نامشان را از یاد بردهایم، تکهای از این تابلوی بزرگ بودهاند. ما تاریخ را نادیده میگیریم یا بخشهایی از آن را حذف میکنیم. تاریخ سینمای ایران متعلق به چند نام یا محدود به چند سال نیست. نمیتوان تقدیر و ستایش را محدود به نامهای پرافتخاری کرد که همواره بر صدر نشسته و قدر دیدهاند. منتقدان آثارشان را ستودهاند، جشنوارهها برایشان فرش قرمز پهن کرده و مردم برای دیدن فیلمشان سر و دست شکستهاند. در میان هزاران نام و چهره که در سینمای ایران حضور داشتهاند، افرادی با تواناییهای مختلف بودهاند که در مقطعی بیشتر دیده شدهاند و سالهاست از آن دوران فاصله دارند.
بازیگرانی که دیگر مقابل دوربین نمیروند و کارگردانهایی که روی صندلی مخصوص کارگردانی نمینشینند اما زمانی، فیلمهایی پرفروش میساختند یا حضوری جدی در فضای حرفهای داشتند. به دلیل ماهیت زندگی و حرفه سینما، نمیتوان انتظار داشت پدیدهها عمری طولانی مدت داشته باشند، فناپذیری در ذات سینماست. اما میتوان ستایش و تقدیر به حق و نه اغراقآمیز از آنچه افراد انجام دادهاند را زمان زنده بودنشان انجام داد. مردگان نیازی به دست زدنهای بیامان ندارند، زندگان بریده از جمع، تنها و رها شده قدر یک جمله ستایشآمیز را بهتر میدانند. چه خوب که در این روزهای پرملال و سخت، در روزگاری که محبت بیقدر و منزلت است کانون کارگردانان و بنیاد سینمایی فارابی بانی برگزاری مراسمی شدهاند که اگر در آن اشکی ریخته میشود، اشک شوق است. احترام به نامهایی که تلاششان را کردهاند تا برای سینمادوستان خاطره بسازند، احترام به سینمای ایران است. مهم نیست عمر موفقیت این چهرهها طولانی نبوده یا بعضی از فیلمهای آنها را دوست نداریم. مهم نیست اشتباههای حرفهای افراد، ممکن است مانع از رسیدن آنها به جایگاهی ویژه شده باشد، مهم این است که زندگی را ستایش کنیم و برای دور هم جمع شدن و مهرورزی، منتظر مراسم تشییع و ترحیم نمانیم. این روزها بیش از احترام به رفتگان، التیام بخشیدن به رنج تنهایی و عزلت زندگان واجب است.
۲۵۸۲۴۳