با پایان گرفتن دهه ی هشتاد شمسی ، نگاه و بحث به موضوع ادبیات دهه ی هشتاد این روزها داغ شده است و صاحب نظران هرکدام به فرخور سلیقه و نگاه خود ، قضاوتشان را از رویدادها و جریانات موثر در این دهه بیان می کنند.
نگاه به دوره های ادبی بر اساس دهه ها ، از دهه ی هفتاد رایج شد. در ان دوره گروهی از شاعران و فالان عرصه ی نقد ادبی به جریانی که در این دهه رشد کرد و به مدد مطبوعات فعال و البته باندی آن دوران تبلیغ شد ، خود را نمایندگان " شعر دهه ی هفتاد" خواندند و به تبع همین نگاه ، شاهد شکل گیری نگرشی بودیم که به شعر دهه ی هشتاد شهرت یافت.
شاید این نگرش دهه ای به جریان های ادبی ، یک نوع " غلط مصطلح " باشد - چنان که بارها بسیاری از چهره های استخوان خرد کرده ی ادبیات به این نوع قضاوت خرده گرفته اند - اما در نبود تعریف روشن و مرزبندی معین شاید استفاده از همین غلط مصطلح ناگریز باشد.
شعر دهه های هفتاد و هشتاد ویژگی های بلاغی ، زبانی و زیبایی شناسانه ی خاص خود را دارد که البته جای بحث آن این جا نیست اما در یک نگاه کلی می شود گفت شعر دهه ی هفتاد شورشی بر معیارهای ادبی و زیباشناسی شعر دهه ی شصت و تاثرپذیری شدید آن از شرایط و تلاطم های اجتماعی بود و شعر دهه ی هشتاد بازگشتی آرام به سمت همسویی شاعران با زندگی اجتماعی و پسند مخاطب انبوه و زدودن نخبه گرایی افراطی شعر دهه ی قبل.
در این میان نکته ای که همواره از قلم می افتد این است که در شعر دهه های اخیر ایران - و شاید در عبارت درست تر در ادبیات دهه های اخیر- شاهد کوتاه تر شدن قد چهره های برجسته و صاحب سبک بوده ایم . سال هاست دوران غول های ادبی که با یک دست چندین هندوانه بر می داشتند و در حوزه های مختلف حضور ی قاطع داشتند و صدای نسل خود و نسل های پس از خود می شدند به سر آمده است و دعوای ادبیات ، چالش میان کوتاه قامتان با یکدیگر است .
این سوال را می شود مطرح کرد که اصولاً در ادبیات امروز ظهور غول های ادبی که بر فراز زمان بایستند به سر آمده است و باید پس از این دل از بزرگانی در آن سیاق و معیار کند یا نه ؟اما باید اقرار کرد که حتی بزرگ ترین نام های شعر این دو دهه ، در قیاس با نسل پیش از خود اعتبار کمتری را برای آینده ی شعر ما ذخیره خواهند کرد.