در سالهای پایانی دهه ۵۰ به گواه تاریخ، وضعیت سینمای ایران به گونهای پیش میرفت که از شمار مخاطبانش کاسته میشد و اگر آتش انقلاب هم به جانش نیفتاده بود، بازی را به سینمای خارجی باخته بود. آن سینمای موسوم به فیلمفارسی اگر انقلاب هم نشده بود، در حال پوستاندازی بود و شاهد آن مدعا هم همان تلاشهای هر چند انگشت شمار فیلمسازان موسوم به موج نو بود که از اواخر دهه چهل شروع شد و نشان داد که بخشی از سینمای ایران سیگنال را از مخاطبان گرفته و در حال تغییر است.
بهمن مفید حکم چهل ساله دوری از عرصه بازیگری در سینمای ایران را از هیچ دادگاهی نگرفت چرا که شاید نگاه رسمی در سینما که از آن زمان تا به حال در پی خط کشیدنها و جدا کردن سره از ناسره هست هم میدانست بازیگری جرم نیست و در عرصه هنر و سرگرمی نمیتوان برای سلیقه، منطق حقوقی تراشید و دادگاه و ممنوعالفعالیتی، برای همین همه چیز در این سالها بدون اعلام رسمی در سکوت برگزار شد.
در این عرصه، مخاطب و اقبال اوست که تعیین میکند چه چیز بماند و کدام یک فراموش شود و الیته کار خردمندان هم فراهم آوردن بستر و ساختاری است تا در آن هم هنرمند و آفریننده بتواند فارغ از فشار و سلیقه، هنر و سرگرمی را عرضه کند و هم منتقد بتواند نقد کند و همراه و راهنمای مخاطب باشد و سرانجام مخاطب است که با افزایش گستره انتخابهایش سرانجام ماندگاری یا فراموشی رقم میزند.
۵۷۵۷