در این رابطه؛ مسئولین مردم را ولنگار و مردم، مسئولین را سهلانگار میدانند؛ انگار نه انگارکه قانون طبیعت همیشه بوده به این منوال که هیچ خراب و خرابهای فقط یک خرابکار ندارد! ما عاشق این هستیم که برای هر چیزی یک دلیل پیدا کنیم و کاسه کوزهها را بر سر همان بشکنیم و با وجدانی آسوده برویم رد کارمان ... اما اگر نظر بنده برایتان ارزشی داشته باشد باید بگویم این بلا حاصل یک کار گروهی هماهنگ بین مردم و مسئولین بوده و بس ... البته با دهها علت و به شرح ذیل:
1- نقش مردم : جهش ویروس« فوبی کرونا» به «سندرم بیخیالی کرونا»
- مردم ترجیح دادند در مبارزه با کرونا بجای ماندن در خانه و مرگ در بستر، با رفتن به مسافرت و شرکت در مجامع، ایستاده بمیرند!
- مردم مانند اوایل ورود کرونا به کشور، ترسی از آن ندارند؛ دیگر نه بند دلشان پاره میشود و نه مایلند زنجیر انتقالش را پاره کنند! قبلا رسانهها سعی میکردند به کمک توصیههای روانشناسان، ریشه استرس را در جامعه بخشکانند الان رسانهها به دست و پا افتادهاند که به کمک توصیههای مردهشوران نهال استرس را دوباره بکارند! بعبارتی ویروس «فوبی کرونا» به «سندرم بیخیالی کرونا» جهش یافته است!
- تا همین چند ماه پیش، فضای مجازی پر شده بود از عکسهای نانواهای خانگی؟ اما الان همان نانواهای خانگی کیپ تا کیپ در صف نان ایستادهاند و دیگر کسی حتی عکس نانوایی خانگی را جدی نمیگیرد!
- در مجموع باید گفت: اگر طبق آمار وزارت بهداشت 30 درصد از مردم جامعه را دچار مشکلات روانی بدانیم و اگر این تغییر 180 درجهای مردم از رفتار «گریز از مرگ» به «گریز از مرکز» و یا «ستیز با مرگ» را یک نوع بیماری روانی حساب کنیم باید گفت آمار فوق حداقل تا 31 درصد هم، قابل افزایش است!
2- نقش مسئولین: مسئولین؛لطفا ماسک زده و درخانه بمانید!
اما مسئولین دلسوز، طبق معمول در وضعیت هشدارند و طبق روال همیشگی به مردم توصیه کردند و میکنند: خودشان گلی به سر خودشان بزنند و یا بمالند! (یکبار گل را با ضمه بخوانید و بار دیگر با کسره) بر همین اساس آنها تدابیر زیر را اندیشیدند:
- طراحی شعار امید بخش و پرهیجان: کرونا را شکست میدهیم!! البته؛ تجربه نشان داد: صحنه جنگ با کرونا، کمی با جنگهای دیگر فرق میکند یعنی نمیشود به زور شیپور و شعار احساسات را تحریک کرد و سربازان را یلخی جلوی توپ و تانک فرستاد!
- مسئولین توصیه به زدن ماسک و در خانه ماندن هم کردند و نکته جالب اینجا بود که هر چقدر؛ گرانی بیشتر و اوضاع اقتصادی مردم وخیمتر میشد پروتکلهای آنها برای زدن ماسک بر دهان و در خانه ماندن سختگیرانهتر میشد! مشکل دیگر این توصیه آن بود که آنها از رفتارهای روانی انسانها بیاطلاع بودند چون آزمایشات روانشناسی ثابت کردهاند؛ هیچ انسانی نمیتواند 20 دقیقه بیکار در یک جا بنشیند چه رسد به اینکه آن انسان گرسنه باشد و بخواهد 20 روز و یا بیشتر، در خانه بنشیند!
- یکی دیگر از توصیههای مسئولین تغییر سبک زندگی به لایف استایل مرتاضها بود! البته همین را هم آموزش ندادندکه مثلا چگونه میشود در این سونامی گرانی، بدون رفتن به سرکار، همچون یک مرتاض با خوردن خاک یا هوا کالری بدن را تامین کرد و زنده ماند! بطورکلی اندیشمندان معتقدند:حسرت نداشتهها را نباید خورد؛ اما سیاستمداران اعتقاد دارند: اگر احیانا چیزی دیگری هم برای خوردن مانده آن را هم نباید خورد! و یا قانون جاذبه میگوید: «هر چیزی که بخواهید؛ بدستش میآورید.» قانون سیاست میگوید: « اگر هر چیزی را بخواهید، کار دستتان میدهد!» نتیجه آنکه: باید تدبیر و امید را تلقین کرد تا کار به تنبیه نکشد!
- مسئولین یک کار ساختاری دیگر هم کرده و میکنند؛ آنها برای تامین کسری بودجه؛ فراخور توانشان هر روز چیزی به قیمت ارز و سکه و کالاها اضافه میکنند تا گشایشمان از کشور آلمان بیشتر شود! انصافا این گشایش حداقل در صنعت گردشگری جواب داده؛ چراکه ما از همان اول هم؛ ورود گردشگر نداشتیم اما در این ایام؛ تا دلتان بخواهد در خروج گردشگر صرفهجویی ارزی داشتیم!
- مسئولین قبلا وعده میدادند، همه مشکلات حباباند اما خیلی زود متوجه شدند؛ در دورهای به سر میبریم که دیگر حبابها نمیترکند و از شنبه هیچ چیزی عادی نمیشود حتی اگر از یک روز قبلش (جمعه!) تازه متوجه آنها بشوند!
با توجه به مطالب فوق؛ آیا تصادفا این فکر به ذهنتان خطور نکرده که اگر مسئولین محترم؛ خودشان ماسک بزنند و در خانه بمانند اوضاع خیلی بهتر خواهد شد!؟
نتیجه: سیاست بی پدر و مادر است و معمولا ملتها در شیرخوارگاهی به سر میبرند که پر از عمه است!
پیدا کنید پرتقال فروش را؟
خلاصه با این کار هماهنگ و گروهی که بین مسئولین و ملت ایجاد شده؛ داستان کرونا از اپیدمی و پاندومی گذشته و سوار بر موج سوم شده و به صحرای کربلا رسیده است..
کرونا تازه جای خود را باز کرده؛ هم ژنش و هم خودش به همه جایمان جهش پیدا کرده و ما در یک بازی رایانهای قرار گرفتیم که هر لجظه باید منتظر اتفاق جالب توجهی باشیم البته نه آنقدرها هم جالب توجه ...!
ملی گرایی یعنی کشک؟!
فقط دعا کنیم با اوصاف فوق درگیر موج های دیگری از مصیبت های فوق نشویم چون در کشوری که ملیگرایی قد چغندر هم ارزش ندارد پیدا کردن پرتقال فروش کار سختی است ...
وقتی در کشوری احترام به تاریخش اغتشاش محسوب شود آنوقت هر کس به فکر خودش میشود و اتحاد ملی کشک می شود و هر اتفاقی بدتر از کرونا گریبانگیرمان میشود.... نمیبینید چقدر پان ترکیسم و کردیسم و بلوچیسم و .... رشد کرده؟ نمیبینید چقدر راحت همه دارند ثروت های مادی و معنوی کشور را جمع میکنند و میروند؟ همه اینها بخاطر این است که در اینجا وطن؛ فرهنگ و ملیت آنقدرها که باید ارزش ندارد! هر بلایی که سرمان آمده بیشتر از برلین و هیروشیما نبوده اما آنها ماندند و ساختند ما رفتیم تا دیگران بسازند!
به امید آنکه بتوانیم حداقل شاهد قرن آینده باشیم!