40 سال قبل ما را در مدرسه به صف کرده و می‌گفتند: شما آینده‌ساز این سرزمین خواهید شد وکشور را شما اداره خواهید کرد؛ پس حسابی باید درس بخوانید تا بتوانید به جامعه بیشتر و بهتر خدمت کنید!

تعدادی قضیه را جدی گرفتند و با غیرت خاصی، علم را بهتر از ثروت دانستند و برای ساختن آینده کشور؛ نخوابیدند و دود چراغ خوردند تا اینکه استخوان ترکاندند و بالاخره به آینده موعود رسیدند! 
اما بعضی دیگر با شعار: «تقلب توانگر کند مرد را» سوسیس دودی خوردند و خوابیدند و گلیم خودشان را باری به هر جهت از آب بیرون کشیدند تا اینکه از آب و گل درآمدند و آنها هم؛ دست آخر به آینده موعود رسیدند!

گروه اول چون به جز درس خواندن چیز دیگری بلد نبودند؛ پرپرش، شدند: معلم دلسوز، پزشک وظیفه‌شناس، مهندس متعهد و من حیث المجموع؛ از آن چیزهایی که شرف داشتند؛ اما فرش زیر پا نداشتند!
اما گروه دوم که کاملا آشنا به فنون تقلب بودند با جعل مدرک از دانشگاه‌های « آکسفورد و هاروارد»؛ ایجاد روابط با بچه‌های بالا؛ آموختن فنون سخنرانی به شکل غرا؛ دادن وعده‌های دروغ به مردم بینوا؛ فریب آنها با زور و دلار و ریال؛ دادن آب و دانه به پرستوها و خلاصه؛ کلی تظاهر و ریا؛ شدند مدیران دلسوز و پاک و بی ادعا! درست است که به  «لوور»؛ «لووببر» می‌گفتند و به «آریزونا»؛ « آرزواینا»  اما در عوض- به قول خودشان- همیشه حرف حق را می‌گفتند! 

بعضی از این مدیران برگشتند به محل درس و حساب تا برسند به حساب آموزش و پرورش و درس و کتاب. اما....

اینها تنها چیزی که از مکتب و آموزش به یاد داشتند همان تقلبی بود که قبلا با آن؛ گل می‌کاشتند! بر همین اساس، آنها کتاب‌ها را گذاشتند زیر ذره‌بین ارزش‌ها  و برای دادن درس درستکاری؛ دستکاری‌شان کردند! یعنی با تقلب ترویج اخلاق کردند! 

به هر حال؛ آنها رسالت خود را در انسان‌سازی اینگونه تمام کردند! و این بار شعارشان این شد: «کار را که کرد؟ آنکه تقلب کرد!»

البته آنها گلی به سر فرهنگ نزدند و طبق معمول گل به خودی زدند اما با همین دسته گل‌هایی که به آب دادند؛ در «آنی تایم و آنی ور» مقام‌شان را دم به ساعت ارتقا دادند!

آینده زیر پای آنها شد ... اما آنرا له کردند!

بجای آینده خود را ساختند و آینده‌سازان را از گود بدر کردند!  

 امان از خطای انسانی کسانی که فکر می‌کردند با علم؛ جهان را می‌توان گرفت اما مهد کودکی را هم نگرفتند! اینها قافیه را باختند و آنها کاخ های‌شان را ساختند؛ عکس دختران ایرانی را از روی کتاب ریاضی برداشتند اما فرزندانشان با دختران خارجی عکس گذاشتند  ....

اینها به امید تبلت‌های اهدایی خیرین به فرزندان‌شان؛ چشم به در دوخته‌اند و آنها برای دوری ژن های خوب جیگرگوشه‌های‌شان؛ دل‌ سوخته‌اند! حالا فهمیدید چرا به آنها می‌گویند: مسئولین دلسوز؟

منبع: خبرآنلاین