در مورد سفر پاپ فرانسیس به عراق و همچنین اهمیت آن فراوان صحبت کرده اند و نیز درباره پیامدهای سیاسی و اجتماعی و دینی آن؛ به خصوص دیدار با آیت الله سیستانی که در کانون توجهات قرار داشت.

 برای روشن تر شدن موضوع بهتر است شخصیت هر دو رهبر دینی را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار دهیم و اینکه چگونه پاپ بیش از آنچه خود انتظارش را داشت، از این ملاقات متأثر شد.
اظهارات وی در پایان سفر به عراق و حین بازگشت به رم در هواپیما بسیار قابل تأمل است. عبارات، کلمات و توصیفاتی که پاپ از آن استفاده کرد بیانگر تأثر عمیق وی از آیت الله سیستانی است. او اولین پاپ "ژزوئیت" است، یعنی متعلق به گروه ژزوئیت ها و یا «یسوعیان» است. بر اساس تجربیات شخصی چه در ایام مأموریت در واتیکان و چه پس از آن، معتقدم که آنها همچون"سیستم عصبی" کلیسای کاتولیک هستند. آنها بسیار منسجم، مطلع و مخصوصاً «بهروز» میباشند. از لحاظ اعتقادی آنها عمیقاً معتقد و پایبند هستند. نه تنها به کلیسا و حضرت عیسی(ع) بلکه به سلسله مراتب کلیسایی نیز سخت معتقد هستند و در گذشته از آنان به عنوان سربازان پاپ یاد می شد.

کیفیت آموزشی و نوع معیشت جمعی آنها به آشنایی عمیق تر آنها از وضعیت جهان و آینده آن کمک فراوانی می کند. آنها در مجموعه های مسکونی بزرگی، با یکدیگر زندگی میکنند و با دوستان خود در سراسر جهان در ارتباط مداوم هستند. ویژگی «بهروز» بودن آنها عمدتاً ناشی از این واقعیت ها است. آنها از "ذهن بازی" برخوردار هستند و پاپ هم عملاً چنین است. بدین معنا که تلاش می کنند طرف مقابل را به گونه ای همدلانه درک کنند. از آنجایی که پاپ قبلی، راتسینگر و نیز ژان پل دوم را از نزدیک می شناختم بعید به نظر می رسید که آنها در طی سفر به عراق، دیدار با آیت الله سیستانی را می پذیرفتند. در پروتکل های واتیکان این گونه نیست که پاپ برای دیدن یک رهبر دینی از نقطه ای به نقطه دیگر سفر کند.

بنابراین چنین موضوعی نشان دهنده باز و منعطف بودن پاپ موجود است. او این ملاقات را پذیرفت و چنانکه گفته شد این پذیرش ناشی و حاکی از باز و منفتح بودن اوست. بر عکس دوران گذشته و خصوصاً تا قبل از جنگ جهانی دوم، پاپ ها تنها با خودی ها دیدار می کردند و منزوی بودند، در دوران جدید به ویژه در حال حاضر، آنها با همه طبقات اجتماعی، اعم از مسیحی و غیر مسیحی، شخصیت های مهم سیاسی، حزبی، دینی، فکری و غیره مرتبط هستند و نیز با توده مردم. برخورداری از چنین شرایطی به پاپ موجود تسلط و اعتباری خاص می دهد که بسیار مشکل می توان در بین پاپ های قبلی یافت.

از طرفی تصورات آیت الله سیستانی در مورد پاپ نیز نسبتاً دقیق بود، اما عکس آن صحیح نیست، بدین معنا که پاپ تصوری درباره شخصیت و ویژگی های آیت الله سیستانی نداشته است. این امر طبیعی به نظر می رسد چرا که این اولین بار بود که با عالمی در سطح ایشان برخورد می کرد.

آیت الله سیستانی در درجه اول یک فقیه و یک اصولی است. مطالعات کلاسیک ایشان و درس هایی که القا کرده در چارچوب فقه و اصول بوده است. البته این بدان معنا نیست که ایشان تنها از فقه و اصول مطلع هستند. از مجموعه ای از علوم اسلامی مطلع هستند که به فقیه بودن و اصولی بودن کمک می کند. اگر دروس حوزوی و کلاسیک خوب فهم و دریافت شود در فرد خلاقیتی را ایجاد می کند که در نحوه تفکر، بیان و رفتارش کاملا موثر واقع خواهد شد. کم و بیش مانند علوم تجربی است؛ به مثابه شخصی که مثلاً فیزیک و شیمی و بیولوژی و طب را به خوبی درک کرده است؛ چنین فردی عمیقاً تحت تأثیر درک عمیق خود از این علوم قرار می گیرد. بدین معنی که ذهنیت، تفکر و تجزیه و تحلیل شخص مورد نظر تحت تأثیر علم تجربیاش قرار می گیرد. در واقع فقه و اصول نیز همین گونه است و اگر خوب فهمیده و خوانده شود تأثیر فراوانی خواهد گذاشت. خصوصاً اگر این علوم در سطحی عالی تدریس شود.

آیت الله سیستانی جهت تدریس هم فقه و هم اصول فقه، مطالعات زیادی داشته است، و این واقعیت از تقریرات ایشان بر می آید. تقریرات به معنای درسنامه هایی است که توسط شاگردان نوشته می شود. کتابهای تقریرات آیت الله سیستانی مشتمل بر اطلاعات بسیار وسیعی در زمینه های تاریخی، مذاهب اسلامی و فقه اسلامی است. ایشان مطالعات وسیع تر دیگری نیز دارند که به درک جهان امروز مرتبط می شود. تلقی و درک ایشان از جهان معاصر غیرگزینشی و غیر جدلی است. افراد زیادی هستند که در حال حاضر به دنبال درک شرایط فعلی هستند اما به نوعی گزینشی و کم و بیش جدلی برخورد می کنند. این رویکرد جدلی می تواند آگاهانه و یا غیرآگاهانه باشد. برخی نیز اصرار دارند تا متون را به زبان اصلی بخوانند اما اگرچه این امر تا حدی مهم است ولی مهمتر آن است که به صورت گزینشی با آن برخورد نشود.

مساله صرفاً به شناخت دنیای غرب مربوط نمی شود؛ در مورد کشوری چون چین هم مطرح است. چین به یک قدرت بزرگ تبدیل شده و در آینده نیز پیشرفت های بیشتری خواهد کرد. در نتیجه این کشور به یک قدرت جهانی تبدیل شده که همه مجبور هستند با او تعامل کنند. لازم است این کشور و تمدنش به گونه ای دقیق و بی طرفانه شناخته شود. آنگونه که از تقریرات آیت الله سیستانی بر می آید ایشان چنین حالتی را دارند؛ یعنی تلاش می کنند غیر گزینشی و غیر جدلی فرهنگ طرف مقابل را درک کنند. متن را می خواند و نه بریده روزنامه ها و مجلات را.

وقتی از پاپ هنگام بازگشت به رم درباره دیدارش با آیت الله سیستانی سوال شد جملات جالب و قابل تأملی را به زبان آورد. وی ایشان را فردی الهی، حکیم، مطلع و محتاط دانست و عنوان کرد که دیدار با این فرد محترم باعث افتخارش بوده است. تصوری که از آیت الله سیستانی در پاپ ایجاد شد در مهم کردن این سفر و ملاقات بسیار تأثیرگذار بود. آن هم فردی پیچیده ای مانند پاپ که جهان دیده، جهانشناس و بسیار مطلع است.

شخصیتهای مهم فارغ از دینی، سیاسی و اجتماعی معمولا نمی توانند به راحتی نظرات خود را بیان کنند چرا که باید ملاحظات مختلفی را مدنظر قرار داده و آن را رعایت کنند. به هر روی پاپ باید مواضع راستگرایان دینی و یا اسلام ستیزان را نیز در نظر بگیرد. وقتی پاپ به گونه ای از یک شخصیت دینی مسلمان تعریف می کند باید به نحوی آن را انجام دهد که آنها تحریک نشوند. در یک جامعه باز موقعیت یک شخصیت دینی عمیقاً وابسته است به رعایت ملاحظات مختلفی که مانع از رودررویی دیگران با وی می شود. همچنان که باید حساسیت های عالمان اهل سنت را که از قبل با آنها در ارتباط بوده، رعایت کند.

او ملاقاتهای مکرری با شیخ ازهر، آقای احمد الطیب داشته و از نظر فرنگیان آقای طیب مهمترین شخصیت دینی اهل سنت است. لذا در توصیفات خود می باید شئون آقای طیب را نیز رعایت کند. اینکه علیرغم این همه این چنین صریح و محترمانه صحبت می کند به واقع ناشی از تأثر عمیق او است.

*پژوهشگر، استاد دانشگاه و سفیر اسبق ایران در واتیکان

310311