برخی او را اهل اورگنج و برخی هم از مردم گنجه می دانند. وی در جوانی کشتی می گرفت و به کار پوستین دوزی و کلاه دوزی هم اشتغال داشت . پوریا به شهرهای مختلف آسیای میانه ، ایران و هندوستان نیز سفر کرد و در همة آن شهرها به پهلوانی معروف شد.داستان کشتی وی با یک پهلوان هندی نقل مجالس ایران و ازبکستان است.مشهور است که پوریا ، مادر آن پهلوان را در حال استغاثه و زاری دید که از خدا پیروزی فرزندش را طلب می کرد. پوریا برای شاد کردن دل او تصمیم گرفت تا در آن کشتی پشت خود را به دست پهلوان هندی به زمین رساند. گویند که در پایان این کشتی به مقام مکاشفه نائل شد.

تا زمانی که به ازبکستان نرفته بودم فکر نمی کردم که مقبره پوریای ولی،پهلوان جوانمردی که الگوی رادمردان و پهلوانان ایران است در این کشور باشد.همیشه ارادت خاصی به این مرد بزرگ داشتم.پوریای ولی در ورزش زورخانه ای ایران هم دارای شان و منزلت خاصی است. در ثبت لقب وی اختلاف وجود دارد. برخی آن را "پوربای ولی" ثبت کرده اند و احتمال می رود "بای " که در ترکی به معنای بزرگ است ، لقب او و "ولی " نام پدرش یا اشاره به مقام پیشوایی و قطبیت خود او باشد. احتمال دیگر این که "ولی " نام و "بای " (بیک ) لقب پدر است و به همین سبب او را "پورِ بای ولی" خوانده باشند.لقب پهلوان محمود خوارزمی متخلص به قتالی، نیز به پوریای ولی داده شده است و در ازبکستان بیشتر وی را به همین نام می شناسند.پوریای ولی که در ایران بیشتر به پهلوان وقهرمان کشتی شناخته می شود، یکی از  عرفا و شاعران قرن هفتم و هشتم است و آرامگاه وی در خیوه زیارتگاه خاص و عام می باشد. چند سال قبل در سفر به اورگنج مرکز استان خوارزم در ازبکستان ،توفیق سفر به خیوه را یافتیم و حرم پوریای ولی را زیارت کردیم. این آرامگاه که ساخت آن به قرن هشتم هجری می‌رسد ، در قرن سیزده هجری  بازسازی شده و فضای بسیار عارفانه‌ای دارد.این مقبره دارای ضریح زیبای چوبین است و زوار که عمدتا اهل سنت هستند،به عادت ایرانیان،پس از زیارت مبلغی پول نیز به نیت نذر به درون ضریح می اندازند. با نگاهی به سقف آرامگاه ،می توان اشعار منسوب به وی به زبان فارسی که برروی کاشی های خشتی هفت رنگ نسخ نوشته شده را مشاهده کرد:

گر بر سر نفس خود امیری، مردی      گر بر دگران خرده مگیری، مردی

مردی نبود فتاده‌ را پای زدن              گر دست فتاده‌ای بگیری، مردی

یکی از اساتید که ما را همراهی می کند می گفت تاریخ ولادت و شرح حال پهلوان محمود بن پوریای ولی چندان روشن نیست . برخی او را اهل اورگنج و برخی هم از مردم گنجه می دانند. وی  در جوانی کشتی می گرفت و به کار پوستین دوزی و کلاه دوزی هم اشتغال داشت . پوریا  به شهرهای مختلف آسیای میانه ، ایران و هندوستان نیز سفر کرد و در همة آن شهرها به پهلوانی معروف شد.داستان کشتی وی با  یک  پهلوان هندی  نقل مجالس ایران و ازبکستان است.مشهور است که پوریا ، مادر آن پهلوان را در حال استغاثه و زاری دید که از خدا پیروزی فرزندش را طلب می کرد. پوریا برای شاد کردن دل او تصمیم گرفت تا در آن کشتی پشت خود را به دست پهلوان هندی به زمین رساند. گویند که در پایان این کشتی به مقام مکاشفه نائل شد. در ادبیات شفاهی و داستانهای عامیانه ، دربارة شجاعت ، تسلط او به فنون کشتی و تواناییهای روحی و جسمی وی سخن رفته است . در یک طومار قدیمی دوازده اصل ، به عنوان اصلهای اساسی پهلوانی و جوانمردی ، آمده که از آنها به عنوان اصول پوریای ولی یاد شده است . از جملة این اصول احترام به پیش کسوت، دروغ نگفتن ، دشنام ندادن ، ترک نماز نکردن و محبت به مردم است.مجموعة رباعیات منسوب به پوریای ولی که نسخة خطی آن در مؤسسة خاورشناسی فرهنگستان علوم ازبکستان موجود است ، در سال 1962 در تاشکند به چاپ رسیده است البته تعداد واقعی رباعیات او روشن نیست . وی در این رباعیات مردم را به پاک نهادی ، عدل و انصاف ، وفاداری ، شادی ، طلب دانش و سربلندی فرا می خواند و گاه اوضاع زمانه و مردم ریاکار و جاهل و اسیر خرافات را مذمت می کند . هنگامی که در آرامگاه بودیم بیش از ده مورد عروسی را در ارگ شاهد بودیم . این عروس و داماد‌ها قبل از ورود به آرامگاه  از چاه آب حیاط که گفته می شود توسط پوریا حفر شده،آب می نوشیدند و سپس وارد حرم می شدند.آنها ولی آمدند و عهد و پیمان می‌بستند . روحانی آرامگاه نیز با نوایی دلنشین به قرائت قرآن می‌پرداخت‌. بیرون از آرامگاه نیز بازارچه ، مدرسه و مسجد وجود داشت و در واقع آرامگاه پوریای ولی در میان انبوهی از آثار تاریخی قرار دارد.وفات پوریا را همه منابع سال 722 و در خیوه ذکر کرده اند. زیارت حرم پوریای ولی از جذابترین و پرمعنا ترین بخش از سفر ما بود وخاطره این سفر همواره در ذهن من خواهد ماند.

منبع: بدون منبع