احمد متیندفتری جوانترین نخستوزیر رضاخان بود. وی همزمان با فعالیت در مشاغل اصلی، مشاغل فرعی دیگری همچون ریاست دبیرخانه جامعه ملل در ایران، رئیس جمعیت طرفداران ملل متحد، نماینده سازمان بینالمللی حقوق بشر در ایران، عضو فرهنگستان ایران، عضو دائمی دیوان بینالمللی لاهه، رئیس شورای عالی بینالمجالس و چندین شغل و عنوان جنبی دیگر را برعهده داشت.
احمد متیندفتری کیست؟
احمد متیندفتری در شعبان ۱۳۱۴ هجری قمری برابر با بهمن ۱۲۷۵ هجری شمسی در تهران متولد شد. در کودکی به تقاضای جدش میرزا حسینخان وزیر دفتر و از طرف مظفرالدین شاه ملقب به اعتضاد خاقان شد و شغل لشگرنویسی فوجهای دماوند و فیروزکوه و آتریاد پیاده سیستان و فوج منطقه تبریز ارثاً به او واگذار شد. پس از چندی نیز متینالدوله لقب گرفت. وی در این مورد میگوید: «وقتی که من ]آموختن[ الفبا را شروع کردم، دارای لقب و منصب بالنسبه مهمی بودم که عبارت بود از لشکرنویسی فوجهای دماوند و فیروزکوه و پیاده سیستان و مظفر تبریز که قبلاً شغل پدرم بوده و پس از آنکه آن مرحوم از لشکرنویسی به مقام مستوفی ارتقاء یافت، به فرمان مظفرالدین شاه با عنوان «جناب» ارثاً به من رسیده بود...»
احمد متیندفتری تحصیلات ابتدایی را به شیوه مرسوم آن ایام در مکتبخانه آغاز کرد و پس از آموختن خواندن و نوشتن به مدرسه «ایران و آلمان» - که با هزینه دولت آلمان تأسیس شده بود - رفت و در آنجا به فراگیری دروس به شیوه جدید اشتغال ورزید. وی مدت هشت سال در این مدرسه مشغول تحصیل بود و زبانهای آلمانی، فرانسه و انگلیسی را فراگرفت و زبان عربی و درسهای اسلامی را در محضر شیخ محمد عبده آموخت. آنگاه به استخدام دولت درآمد و همانند اکثر فرزندان اشراف و رجال آن ایام در وزارت خارجه به کار پرداخت. البته پدرش دوست داشت که او پزشک شود، خودش هم به این حرفه علاقهمند بود، اما به دلایلی نتوانست این هدف را دنبال کند. وی عمدهترین دلیل این ناکامی را آغاز جنگ جهانی اول معرفی مینماید و مینویسد: «پس از فراغت از دوره متوسطه بنا بود در آلمان تحصیلات دانشگاهی را شروع نمایم. دو بورس ]هم[ به من تکلیف شده بود. یکی را کارخانههای آلمانی میدادند که من "شیمیست" بشوم و دیگری برای ایرانشناسی. یعنی به اصطلاح مستشرق شدن در رشته زبان ایران باستان و ادبیات فارسی. تقریباً همان تحصیلاتی که استاد پورداوود در آلمان کردهاند. اما پدرم که از خدمت دولت حقاً سرخورده بود، میل داشت من طبیب بشوم و به همین مناسبت در مقدمات علم طب، بخصوص در شیمی زحمت کشیده بودم، لیکن با اشتعال نائره جنگ جهانی اول، همه این نقشهها سوخت و من مجبور شدم راه دیگری را بپیمایم...»
در روزنامه «عصر طلایی» مسئولیت ترجمه اخبار انگلیسی را برعهده گرفت
او همزمان به فعالیت مطبوعاتی روی آورد و در روزنامه «عصر طلایی» مسئولیت ترجمه اخبار انگلیسی را برعهده گرفت. وی در همین ایام یک دوره کامل فقه و اصول و ادبیات عرب را در محضر آیت الله سیداسدالله خارقانی - که از روحانیون باسواد و مسلط به آرا و نظریات اندیشمندان جدید و روز بود - گذراند. احمد متیندفتری در مورد شروع فعالیتش در وزارت امور خارجه میگوید: «...راه منحصر در آن روزگار استخدام دولت بود.]من[ به «کاریر» موروثی خود، یعنی خدمت در مالیه چندان رغبت نداشتم. تصمیم گرفتم وارد وزارت امور خارجه و به اصطلاح دیپلمات بشوم. اما درب این وزارتخانه به روی اشخاصی که مدرسه علوم سیاسی تهران را طی نکرده بودند... به آسانی باز نمیشد... تا اینکه مرحوم حاج محتشمالسلطنه وزیر امور خارجه شدند و به بیتکلیفی من خاتمه دادند و در ادارهای که در آن زمان موسوم به اداره تحریرات روس بود مشغول کار شدم. ابتدا به عنوان «استاژ» یعنی کارآموز و خدمت مجانی که دو سال طول کشید.... ضمناً برای اینکه نقایص خود را در معلومات ایرانی به اصطلاح آن زمان در عربیت رفع کرده باشم... عربی و فقه و اصول] را[ نزد بعضی علما از جمله مرحوم آقا سید اسدالله خارقانی که ملای روشنفکری بود، تحصیل میکردم...»
پس از پایان جنگ جهانی اول
متیندفتری پس از پایان گرفتن جنگ جهانی اول، هنگامی که عمویش دکتر محمد مصدق و نظامالسلطنه مافی و نصرتالدوله فیروز و ذکاءالدوله غفاری نشریهای با نام «مجله علمی» ایجاد کردند و مدتی آن را انتشار دادند، به آنان پیوست و از نخستین شماره تا پایان حیات این نشریه با آن همکاری داشت: «برای بعضی از روزنامههای آن زمان از جمله روزنامه "عصر جدید" متعلق به متینالسلطنه ثقفی اخبار رویتر را که به زبان انگلیسی منتشر میشد، ترجمه میکردم و بعد هم مقاله مینوشتم. در آن اوان مجلهای به نام "مجله علمی" تأسیس شده بود، از طرف یک عده رجال تحصیل کرده تازه رسیده از اروپا مانند مصدق السلطنه (آقای دکتر مصدق) و نصرت الدوله (پرنس فیروز) و ذکاءالملک غفاری و نظامالسلطنه مافی که بسیار آبرومند بود و متأسفانه دیگ شرکت نجوشید و بیش از یکی دو سال دوام نکرد. در آن مجله از من چندین مقاله منتشر شد که بالنتیجه نامم را جزء همقلمان رسمی مجله در همه شمارههای آن درج میکردند...»
با تأسیس مدرسه حقوق در ۱۲۹۷ توسط فیروز میرزا نصرتالدوله در تهران، متیندفتری وارد مدرسه حقوق شد و در ۱۳۰۰ از آن فارغالتحصیل شد. در آن موقع که بعد از کودتای ۱۲۹۹ نیز بود، مصدقالسلطنه که به سمت والی آذربایجان تعیین شده بود، نوه برادرش متینالدوله یا متیندفتری را به سمت نماینده خود در تهران تعیین نمود. آشنایی متیندفتری با رضاخان از همین زمان آغاز شد و متیندفتری که در آن زمان، جوانی ۲۵ ساله بود، ضمن بردن پیغامها و تلگرافهای رمزی دکتر مصدق و حبیبالله خان شیبانی فرمانده لشگر آذربایجان برای رضاخان و تهیه جواب تلگرافهای با رمز والی آذربایجان، توجه سردار سپه را به خود جلب نمود.
در اوایل فعالیت های سیاسی داور
متیندفتری در اوایل فعالیتهای سیاسی داور به حزب او پیوست و در روزنامه «مرد امروز» داور هم مقالاتی مینوشت. زمانی که داور در اوایل سلطنت شاه، وزیر عدلیه شد، متیندفتری را هم به وزارت عدلیه برد. او کار ترجمه قوانین کشورهای اروپایی را انجام داد و به پاداش این خدمت جهت انجام مأموریتی از طرف دولت به دفتر جامعه ملل در ژنو رفت و ضمن خدمت دکترای خود را اخذ کرد. وی از حامیان دولت رضاخان بوده و حتی در خارج از کشور نیز این وظیفه را دنبال میکرد؛ از جمله گزارشاتی راجع به مذاکراتش با مسئولین وزارت خارجه آلمان جهت جلوگیری از انتشار روزنامه پیکار در برلن و تعقیب و محاکمه عاملین انتشار این روزنامه که ظاهراً مطالبی ضد سلطنت مینوشت، موجود است.
در سال ۱۳۱۰ به معاونت وزارت عدلیه معرفی شد. در همین زمان تیمورتاش وزیر دربار مغضوب رضاشاه شد و متیندفتری او را محاکمه کرد و رضایت رضاشاه را جلب کرد. متیندفتری در این دوران با دختر دکتر مصدق که دختر عموی پدرش محسوب میشد، ازدواج کرد و به این ترتیب علاوه بر نسبت فامیلی از سوی پدر، داماد او هم شد. البته دکتر مصدق در این زمان مغضوب بود و در ملک احمدآباد زندگی میکرد و ازدواج متیندفتری با دختر او از نظر سیاسی نقطه مثبتی برای او به شمار نمیرفت. وی در مهرماه ۱۳۱۵ در کابینه محمود جم به وزارت دادگستری رسید و قریب سه سال تا احراز مقام نخست وزیری این سمت را به عهده داشت. از وقایع مهم این دوره میتوان به دستگیری و محاکمه ۵۳ نفر حزب کمونیست به دست او نام برد.
مهمترین نقش او در وزارت دادگستری
مهمترین نقش متیندفتری در دوران وزارت دادگستری تفسیر اصل ۳۷ متمم قانون اساسی برای رفع اشکال ازدواج ولیعهد با فوزیه خواهر ملک فاروق بود؛ زیرا به موجب این اصل متمم قانون اساسی میبایست مادر ولیعهد، ایرانیالاصل باشد و وصلت محمدرضا پهلوی با یک دوشیزه مصری از لحاظ ولیعهد آینده ایران منع قانونی داشت؛ اما متیندفتری چاره کار را پیدا کرد و با تقدیم ماده واحدهای به مجلس با استفاده از اصلی که حق تفسیر قانون اساسی را به مجلس شورای ملی میداد، این مانع را از میان برداشت. سرانجام در ۱۴ آبان ۱۳۱۷ لایحهای در تفسیر اصل متمم قانون اساسی تقدیم مجلس شد که به موجب فرمان پادشاه، به فوزیه صفت ایرانی اعطا شد. متیندفتری در خاطرات خود تأکید میکند که نقش وی در تهیه مقدمات ازدواج ولیعهد با فوزیه و کارگردانی هیئتی که برای انجام مراسم عقد و عروسی به قاهره رفته بود، از جمله عوامل مؤثر در انتخاب او به نخستوزیری بوده است. در جریان کشف حجاب نیز متیندفتری از جمله مهرههای رضاشاه در اجرای فرامینش بود.
سازمان پرورش افکار
از دیگر فعالیتهای متیندفتری میتوان به ایجاد سازمان پرورش افکار نام برد. این سازمان از مهمترین سازمانهای فرهنگی متمرکز در دوره رضاشاه بود که متیندفتری بنیانگذار آن بود. اساسنامه این سازمان در جلسه ۱۲ دی ۱۳۱۷ به تصویب هیأت وزیران رسید. با تصویب این سازمان، روزنامههای وابسته به دربار با استقبال از این امر، تشکیل سازمان پرورش افکار را به مثابه آغاز نهضتی جدید در کشور قلمداد کردند. اهداف این سازمان در ادامه سیاستهای حکومت رضاشاه بود. این سازمان دارای شش کمیسیون بود. بعد از شروع جنگ جهانی دوم، ایران که بیطرفی خود را اعلام کرده بود، عملاً با انتخاب متیندفتری که به ژرمانوفیلی شهرت داشت، خود را طرفدار آلمان نشان داد.
او به نخست وزیری منصوب شد
در سوم آبان ۱۳۱۸ (۲۵ اکتبر ۱۹۳۹) محمود جم از مقام نخستوزیری برکنار و احمد متیندفتری وزیر دادگستری کابینه به نخست وزیری منصوب شد. علت این تغییر ظاهراً ارتباط نزدیک متیندفتری با آلمانیها بود و رضاشاه که از پیروزیهای نظامی هیتلر در آغاز جنگ جهانی دوم به وجد آمده بود و میخواست با آلمانیها روابط نزدیکتری برقرار کند، با انتخاب یک نخست وزیر طرفدار آلمان راه دوستی و اتحاد با آلمان را هموارتر ساخت. متیندفتری سابقه منشیگری سفارت آلمان را داشت. روابط ایران و آلمان از آغاز زمامداری هیتلر در حال گسترش بود و بسیاری از پروژههای عمرانی و صنعتی در ایران به وسیله مهندسین و کارشناسان آلمانی اجرا میشد. رضاشاه به علت بغضی که از انگلیسیها و روسها داشت به آلمانیها متمایل شده بود و بعد از انعقاد پیمان دوستی و اتحاد بین هیتلر و استالین و تقسیم لهستان بین آلمان و شوروی نیز، برای جلوگیری از سازش پنهان بین آنها درباره ایران، بیشتر به آلمان نزدیک شد.
متیندفتری در دوران تصدی پست حساس نخست وزیری و در آن شرایط حساس و تاریخساز چند اقدام مهم در پیشبرد اهدافش انجام داد. اول آنکه او سعی میکرد ایران را به نوعی در این معرکه جنگ وارد نماید و البته به نفع انگلیس و بر ضد آلمان، اما بر عکس آن را تبلیغ نماید و شرکت موثر در دادن اجازه عبور کاملاً محرمانه به هواپیمای اکتشافی متفقین، از فراز ایران (بدون اطلاع رضاشاه، تحت پوشش باشگاه هواپیمایی کشوری و به نام هواپیماهای این باشگاه) به منظور رفتن به آذربایجان شوروی برای شناسایی و عکس برداری تأسیسات نفتی باکو و تهیه مقدمات اجرای نقشه بمباران آن تأسیسات از طریق ایران. به هر حال متیندفتری توانست قسمتی از اهداف خویش را در این موارد عملی سازد اما همین اهداف موجب برکناری وی از مسند نخست وزیری گردید و این اتفاق تعجب اکثر مورخین را نیز برانگیخت، به علت شهرتی که وی در طرفداری تعصبآمیز از آلمان داشته است و این حرکت را به عنوان شکستی برای دولت تلقی نمودند.
رضاشاه پس از آگاهی از عبور غیرمجاز هواپیماهای شناسایی انگلیسی از فراز ایران، بلافاصله قرارداد وام ۵ میلیون پوندی که با دولت انگلیس منعقد ساخته بودند را لغو کرد ولی با وجود این اطمینان که احمد متیندفتری از آن پروازها اطلاع داشته و نیز اینکه وی دیگر مورد حمایت دولت آلمان نیست، باز هم تا حدود یک هفته هیچگونه اقدامی بر ضد او به عمل نیاورد اما در تمام این مدت کارآگاهان شهربانی به انجام تحقیقات و جمعآوری اطلاعات در مورد این موضوع اشتغال داشتهاند و مرتباً نتایج حاصله توسط شهربانی به اطلاع رضا شاه میرسید. تا اینکه در صبح روز ۴ تیرماه ۱۳۱۹، رضا شاه در حالی که به شدت عصبانی و برافروخته بوده است، احمد متیندفتری و علی اصغر حکمت (وزیر کشور) را احضار میکند. از آنچه در آن روز بین این سه نفر گذشت کسی اطلاع ندارد ولی در پایان آن جلسه که با توجه به شناختی که از شخصیت رضا شاه موجود میباشد، به احتمال قوی با فریاد و فحش و شاید هم با کتک توأم بوده است. رضا شاه دستور اخراج این دو تن را میدهد که در نوع خودش بیسابقه بود و دستور میدهد در خانههایشان تحت نظر و بازداشت قرار گیرند.
اینچنین بود که حضورش در کابینه بیش از هشت ماه به طول نیانجامید و در شب چهارم تیرماه ۱۳۱۹ مغضوب رضاشاه شد و از کار برکنار شد و به دستور رضاشاه و توسط سرپاس مختار به شهربانی برده شد. فردای آن روز به دستور رضاشاه، دکتر مصدق پدر زن و عموی دکتر متیندفتری بازداشت و به زندان شهربانی منتقل شد و پس از یازده روز به بیرجند تبعید گردید. متیندفتری چندی در زندان باقی ماند، سپس به منزل خود انتقال یافت و تحت نظر قرار گرفت. وی پس از برکناری فقط به تدریس در دانشگاه مشغول بود.
بعد از متین دفتری
بعد از متیندفتری حسنعلی منصور به جای وی نخست وزیر شد و وزارت پیشه و هنر را نیز خود برعهده داشت. بعد از شهریور ۱۳۲۰ متیندفتری در پناه دکتر مصدق وارد فعالیتهای سیاسی شد و کاندیدای نمایندگی مجلس از تهران شد؛ اما قبل از انتخابات به جرم طرفداری از آلمان توسط متفقین دستگیر شد. یک سال تحت نظر انگلیسیها و یک سال تحت نظر روسها بود؛ اما بعد از جنگ جهانی دوم آزاد شد. دکتر مصدق نیز در این زمان که در دولت فروغی جزو زندانیان سیاسی بود، آزاد شده بود.
بعد از اینکه در ۱۳۲۴ مجلس چهاردهم، قوامالسلطنه را به عنوان نخست وزیر انتخاب کردند، قوام میخواست که متیندفتری را به سمت وزیر مشاور به شاه معرفی کند؛ اما فراکسیون حزب توده در مجلس به مخالفت پرداختند و سرانجام قوام ناچار شد هنگام معرفی وزیران به مجلس او را همراه نبرد که متیندفتری از همین جا کینه قوام را به دل گرفت. در آغاز فعالیتهای انتخاباتی دوره چهاردهم که دکتر متیندفتری خود را از تهران کاندید کرده بود، دانشجویان دانشگاه تهران در خیابانهای تهران علیه او تظاهرات راه انداخته و وی را از عمال دیکتاتوری رضاخان معرفی کرده و شعارهایی چون «شریک جرم قاتلان مبارزان ایران»، «ستایشگر رژیم دیکتاتوری» و... علیه وی سر دادند که همین تظاهرات سبب شکست وی در انتخابات دوره چهاردهم گردید.
در انتخابات دوره پانزدهم مجلس
در انتخابات دوره پانزدهم با وجودی که سرلشگر رزمآرا رئیس ستاد و ارتش و قوامالسلطنه نخست وزیر و رهبر حزب دموکرات با انتخاب متیندفتری مخالف بودند، وی از حوزه مشکینشهر به نمایندگی انتخاب شد. اعتبارنامه وی در مجلس با مخالفت یکی از ۵۳ نفر که به وکالت انتخاب شده بود، روبرو شد، ولی (از رهگذر تقلب و اعمال قدرت و فشار دربار) اعتبارنامه وی به تصویب رسید.
متیندفتری برای سقوط دولت قوام از هیچ کوششی فروگذار نکرد و یکی از علل تنزل اعتبار دولت قوام در مجلس حملات دکتر متیندفتری بود. پس از سوء قصد به شاه در بهمن ۱۳۲۷ که شاه با ترتیب جلسهای با حضور حقوقدانان و رجال تصمیم داشت تا قانون اساسی را به نفع خود تغییر دهد، متیندفتری اعتراض کرد و گفت که اختیارات شاه در قانون اساسی زیاد است و باید تقلیل یابد نه اینکه زیاد شود، که موجب عصبانیت شاه شد. در زمان نخست وزیری رزمآرا، در انتخابات اولین دوره مجلس سنا سناتور دوم تهران شد و در مجلس از منتقدان اصلی رزم آرا بود.
متیندفتری در دوران نخستوزیری مصدق
متیندفتری در دوران نخستوزیری مصدق، به واسطه نسبت خانوادگی، ناگزیر با دولت همکاری میکرد و آشکار و پنهان در کنار پدر زن خود قرار داشت. وی پس از روی کار آمدن زاهدی در مقابل انتخاباتی که دولت وی برگزار کرده بود، ایستاد و در اعتراض از نامزدی سناتوری انصراف داد؛ اما از طرف شاه سناتور انتصابی تهران شد و در دورههای دوم، سوم، چهارم و پنجم به عنوان سناتور انتصابی به مجلس سنا رفت. در حکومت حسنعلی منصور نیز مخالفتهایی داشت، ولی از ۱۳۴۲ به بعد سکوت سیاسی اختیار کرد. بخصوص فعالیتهای سیاسی فرزندش هدایتالله متیندفتری در تهران و فرزند دیگرش در لندن علیه رژیم شاه ادامه کار او را در سنا با مشکل مواجه میکرد.
متیندفتری در کنار مشاغل سیاسی خود، از بدو تأسیس دانشگاه تهران، به کار تدریس نیز اشتغال داشت. وی به زبانهای آلمانی، انگلیسی، فرانسه و عربی مسلط بود. چندین کتاب حقوقی تألیف کرد که در دانشکده حقوق تدریس میشد. از جمله آثار وی میتوان به روابط بینالمللی از قدیمالایام تا سازمان ملل متحد، روابط و حقوق بینالملل، خاطرات یک نخست وزیر و... اشاره کرد. احمد متیندفتری سرانجام در تیر ۱۳۵۰ در حالی که ۷۵ سال داشت، در تهران درگذشت و در باغچه علیجان شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
منابع:
یادی از دوران کودکی، احمد متیندفتری، شانزدهمین سالنامه دنیا، ۱۳۳۹
خاطراتی از عنفوان جوانی، احمد متیندفتری، هفدهمین سالنامه دنیا، ۱۳۴۰
احمد متیندفتری، معصومه جمشیدی، سایت پژوهکشده باقرالعلوم
/6262