صحبتمان در اینباره بود که «پیشگوییهای بنیاسرائیل» از کتابهای کهن استخراج شده، رمزگشایی شده و مبنایی شده برای حرکتهای سیاسی. یعنی کار دنیا برعکس شده، به جای اینکه پیشگوییها تحقق پیدا کنند، خود به مسیری بدل شدهاند تا همه در آن گام بردارند و لاجرم به انتهایش برسند. از جانب خودمان مثالی میزنم تا بحث روشنتر شود. در لسان حدیث پیشبینی شده که «جهان پر از عدل و داد خواهد شد، همچنانکه پر از ظلم و جور شده بود.» در واقع آخرین تیر ترکش نیروهای خیر و ظهور منجی، زمانی است که نیروهای شر همه جا را پر کرده باشند. گروهی از عوام از سالیان پیش، این پیشگویی را تعبیر نادرست کرده و فکر کرده بودند هرچه بر ظلم و جور افزوده شود، تحقق پیشگویی و ظهور منجی نزدیکتر خواهد شد.
با هر منطقی که حساب کنیم، این تلقی خطاست و آدمی در هر جا و هر موقع مکلف است در حد وسع جلوی فساد و ستم را بگیرد. حوالت تاریخی و تقدیر جهان یک چیز است، تکلیف و وظیفه بشر چیز دیگر. از این مثال بگذریم و برویم سراغ اعمال رمالها و غیبدانهای پیر و پوسیده یهودی که دیروز خدمتتان گفتم که در زیرزمینهای مخوف و فراموشخانههای تودرتو نشستهاند و دارند سیاستمداران را وادار میکنند که در جاده پیشگویی آخرالزمان قدم بردارند.
متأسفانه هرچه گشتم کتاب «پیشگوییهای پیامبران بنیاسرائیل» را در کتابخانه بینظم و به هم ریختهام پیدا نکردم اما چیزی که میخواهم بگویم اینقدر بدیهی است که نیازی به ذکر منبع ندارد. در پیشبینیها آمده است که در پایین کوه سینا که از اتفاق محل تلاقی سه قاره و سه مذهب و سه قوم است،جنگی درمیگیرد که تمام درهها و گودالها را خون پر میکند و از کشتهها، پشتهای به بلندای سینا ساخته میشود و... این جنگ که هارمجدون نامیده میشود، کافر و مسلمان و یهودی و مسیحی را به جنگ میکشاند و از کفار روسی تا مسلمانان ایرانی و مسیحیان آمریکایی همه در این جنگ حضور پررنگ دارند... من نمیدانم این پیشگویی حقیقی است یا نه، در مقام آن هم نیستم که بررسی کنم اسناد این پیشگویی اصل هستند یا مثل خیلی از اسناد دیگر تحریف شدهاند.
اینها موضوع بحث ما نیست، بحث اینجاست که در بین دولتمردان و اهل سیاست، هستند گروه منسجم و قدرتمندی که دارند جهان را به سمت هارمجدون میکشند. توی همین کتاب مفقود شده، خاطرم هست که فصل مشبعی را نویسندهاش به این اختصاص داده بود که از زبان رؤسای جمهور آمریکا - خاصه ریگان و بوش پدر - جملاتی بیرون کشیده بود که مؤید همین ادعا بود. بحث حتی از این هم فراتر است. در غرب، در همان زیرزمینهای مخوف الگوها و مدلهای سیاسی خاصی طراحی کردهاند که هر اقدام و حرکتی را در سطح جهان در نسبت با هارمجدون میسنجند. نزدیک شدن ایران به روسیه، یا اتحاد با آمریکای لاتین، یا حضور چینیها در آفریقا و هزاران اتفاق سیاسی و اقتصادی دیگر، به غیر از اینکه اتفاق سیاسی و اقتصادیاند، نشانههایی هستند از تحقق هارمجدون... این نکته را تا یادم نرفته بگویم که زیادی فکر کردن به این ماجراها، ممکن است آدم را مریض کند و به توهم توطئه دچار سازد اما باید بدانیم که این بازی جدی است و روز به روز یاران جدیدی را به سمت خود میکشد. در اینجا ما کجای کاریم؟
سالها پیش یادم است فیلم شبهمستندی درباره پیشگوییهای نوسترآداموس، با صدای دلنشین اورسون ولز به شکل گستردهای - البته غیررسمی - توزیع شد و به دست همه افتاد. نوسترآداموس هم چیزی شبیه به بنیاسرائیلیها گفته که شاید منبع هر دو، یکی بود. به هر حال همان موقع هم میشد فهمید این بازی، بازی جدی غرب است... شاید با این فیلمها و کتابها میخواهند ما را هم وارد بازی کنند تا با قواعد آنها پیش برویم؛ حال آنکه مبنای اعتقادی و فهم ما از جهان، اصولاً چنین اجازهای به ما نمیدهد.