محمود حسینیزاد که برای نقد «این برف کی آمده...» دومین مجموعه داستان خود در کافه خبر حضور یافته بود درباره نگاه هستیشناسی در اثرش که آریان به آن اشاره کرد توضیح داد: «آریان در جلسه کتاب «شب ممکن»محمد حسین شهسواری نکتهای گفت که خیلی جالب بود؛ او گفت که ما چون ژورنالسیممان دچار تنگا هست، بنابراین مطالبی که در روزنامهها باید بیاید، رفته در رمان و داستان. کاملا هم درست است. مطالبی که جایشان در پاورقی مجلات است، حالا رمان میشوند و داستان.»
او بر این باور است: «این که در مورد مسائل روز بنویسی، شاید جذابیت داشته باشد، اما دست و پا گیر هستند؛ منظورم دست و پا گیر در خلاقیت ادبی است. نوشتن در مورد صف نان سنگک و کتک خوردن زنها و خیانت این به آن و بچههای معصوم جایش در ادبیات نیست؛ یعنی خلق ادبیات در مرحله اول برمی گردد به شما که انسانی هستید و فیلتری برای این دنیا، و نیز آیینهای هستید برای دنیای خودتان، اگر از خودتان مینویسید، نباید صرف خاطرات باشد و بازگوئی اتفاقات. تعمیم میدهیم به مسائل انسانی و بشری.»
حسینیزاد همچنین درباره موضوع کتابهای دیگرش گفت: «موضوع اولین مجموعه داستان من «سیاهی چسبناک شب»، پشیمانی بود. آدمهایی هستند که جایی میتوانستند بله بگویند یا نه؛ اما نگفتهاند. مجموعه دوم که چند سالی با ممیزی برخورده، حسرت بود. چرا این کار را نکردم یا کردم؟ حالا مجموعه سوم رفتهها هستند و جای خالیشان و دلتنگی. یا شما میخواهید مسایل اجتماعی بنویسید. تاریخی و غیره. آنجا هم نباید صرفا وقایع نگاری کنید. اولین کار جدی که من نوشتم نمایشنامه اعدام شدن زنی بود. یک داستان کاملا واقعی، اما با برداشت من. برداشتی که شما از وقایع میکنید داستان و رمان شما را از حالت روزمرگی بیرون میکشد، به آن جنبه ادبی میدهد، به نظرم ادبیات جای این نیست که ببینیم زنان چطوری کتک میخورند یا در صف میایستند یا شما با دوستتان میروید تریا و شمال. شما میتوانید اینها را وارد مقولات دیگری کنید.»
متن کامل این نشست را اینجا بخوانید.
58244