امیر محبیان روزنامهنگار و استاد دانشگاه اگرچه همچون محمد خوشچهره بر لزوم تعریف دقیق از «نخبه» و «ظرفیت»آن اصرار داشت اما با ارائه تقسیم بندی فوق میان نخبگان گفت: « موافقان که برای حفط وضع موجود شرکت می کنند؛ منتقدان هم یا از راه مشارکت میتوانند منشا اثر باشند که دراین صورت در انتخابات شرکت میکنند و یا نمیتوانند که عقلا نباید شرکت کنند. مخالفان هم یا برای نفی وضع موجود و رای دادن به جریان جایگزین شرکت میکنند یا این که عدم مشارکت را نوعی فعل اعتراضی پنداشته و انتخابات را تحریم میکنند.»
مدیر مرکز مطالعات استراتژیک آریا با اشاره به اینکه در زمان خاتمی او را متهم می کردند که آنچنان به نخبگان پرداخته که تودهها را از یاد برده و حال به این دولت می گویند آنچنان به توده ها پرداخته که نخبگان را از یاد برده است، گفت: همه این ها برای این است که صحنه را می خواهیم در فضای پر ابهام هم در عرصه تئوری و هم در عمل اداره کنیم. این شدنی نیست و نتیجه آن هم افراط و تفریط خواهد بود.
مشروح گفتوگوی خبرآنلاین با موسس حزب نواندیشان ایران اسلامی را در ادامه بخوانید:
برخی همچون آقای افروغ بر این باورند که با وجود مسائل حاشیهای پس از انتخابات ریاست جمهوری گذشته، سوالات متعددی طرح شد که به آنها پاسخی داده نشد، اهانتهایی به برخی چهرهها شد و پوزشی طلبیده نشد و مواردی از این دست، دیگر نخبگان انگیزهای برای حضور در عرصه فعالیتهای سیاسی بویژه نامزدی در انتخابات ندارند. از سوی دیگر افرادی چون آقای مطهری بر این باورند که به دلیل آنکه نهادهایی چون مجلس در جایگاه واقعی خود نیستند و کارکردهای خود را از دست دادهاند، نخبگان میلی به حضور در این عرصه ندارند. افراد دیگری همچون آقای عباسپور نیز معتقدند که به دلیل بی توجهی به جایگاه و اندیشههای نخبگان، آنها تمایلی به نقش آفرینی ندارند. نظر شما چیست؟ نخبگان چقدر انگیزه حضوردر فعالیتهای سیاسی بویژه کاندیداتوری در انتخابات را دارند؟
احتمال وجود پرسشهایی در ذهن نخبگان حتی در بیمسئلهترین انتخابها همواره وجود دارد؛ اما ابتدا باید اول در برابر این پرسش روشن کنیم که منظور از نخبگان چه کسانی هستند؟ مسلما در میان طبقات و دستههای مختلف منظور نخبگان سیاسی است. این نخبگان یا فعال سیاسی هستند یا پژوهشگر و ناظر سیاسی! فعالان سیاسی هم یا موافق وضع موجود هستند یا منتقد یا مخالف.
موافقان که برای حفط وضع موجود شرکت می کنند؛ منتقدان هم یا از راه مشارکت میتوانند منشا اثر باشند که دراین صورت در انتخابات شرکت میکنند و یا نمیتوانند که عقلا نباید شرکت کنند. مخالفان هم یا برای نفی وضع موجود و رای دادن به جریان جایگزین شرکت میکنند یا این که عدم مشارکت را نوعی فعل اعتراضی پنداشته و انتخابات را تحریم میکنند. این وضعیت همیشه و در هر حالتی وجود دارد. فقط باید دید که وزن هر گروه در انتخاب آتی چه میزان است.
تا آنجا که می دانم هیج نظر سنجی دقیقی در این میان وجود ندارد و همه افرادی که در این مورد سخن می گویند از دو حال خارج نیست؛ یا برای فضا سازی به منظور تخلیه اعتراضات درونی است یا می کوشند با طرح عدم حضور نخبگان تلاش دارند که گردانندگان امور را به دادن پارهای از امتیازات یا گشایش فضای سیاسی وادار نمایند. من بر این باورم که اگر برای تودههای مردم رای دادن یک حق سیاسی است که میتوانند از آن بهره گیرند یا نگیرند ولی شرکت در انتخابات برای نخبگان یک تکلیف است و باید برای ایجاد شرایط مناسب از منظر خودشان از آن بهره گیرند.
چه عواملی در کاهش یا انگیزه نخبگان برای نقش آفرینی موثر بوده و چطور میتوان به نقش آفرینی بیشتر آنها کمک کرد؟
نخبگان مدل های مطلوبی در ذهن دارند که وضع موجود را با آن مقایسه میکنند و سپس براساس عمق و گستره شکاف میان وضع مطلوب و موجود برای عمل سیاسی تصمیم می گیرند.اگر این فاصله بسیار زیاد باشد یا فرضا فاصله کم باشد ولی تصلب سیستم آنچنان زیاد باشد که امکان تحقق آرمان به صفر برسد سه حالت بوجود می آید ؛ یا نخبه با رژیم به سازش رسیده یا به عدم سازش فعال رسیده و در پی براندازی بر میآید یا به عدم سازش انفعالی رسیده و خود را کنار می کشد.
لذا سیستم همیشه باید خود را منعطف نشان داده تا امکان مشارکت را بالا ببرد.
چنانچه آنگونه که آقای خوشچهره معتقدند، نخبگان کسانی هستند که باور عمومی را در جامعه آفریده و سرمایه مردمی را میآفرینند، به نظر شما چطور میتوان باور عمومیای که در جریان مسائل پس از انتخابات برای بخشی از جامعه بوجود آمده را ترمیم کرد؟ در این میان فقط باید به نقش آفرینی نخبگان امیدوار بود یا اینکه بخشهایی از حاکمیت نیز باید وارد عرصه شوند و اقداماتی را انجام دهند؟
باور عمومی اکنون چیست؟ آیا ارزیابی صورت گرفته یا توهم تعمیم یافته بعضی از نخبگان مایوس باور عمومی دانسته میشود؟ معلوم نیست. اما تا این حد میدانیم که به چهره نظام به دلایلی که فعلا در این خلاصه در پی مقصر یابی نیستیم؛ صدمه خورده است. همه باید برای اصلاح وضعیت اقدام کنند زیرا این هزینه فقط از جیب حاکمیت یا گروهی از حاکمان نمیرود بلکه روند توسعه سیاسی نیز صدمه خورده که همگان باید دغدغه آن را داشته باشند.
به نظر شما علت تذکر مقام معظم رهبری به دولتمردان در دیدار اخیر با ایشان چه بود؟ دولتهای آقای احمدینژاد چقدر در استفاده از ظرفیت نخبگان موفق بودهاند؟
متاسفانه درکشور ما بازی با الفاظ مبهم امتیاز محسوب می شود. نخبگان کیستند و ظرفیت های آنان تا چه میزان و در چه حوزههایی است؟ میزان تاثیر گزاری نخبگان تا چه حد است؟ و کدامیک را باید اولویت داد: نخبگان یا تودهها را و یا هر دو را و اگر هر دو کدامیک اولویت دارند؟ نخبگان باید در خدمت تودهها باشند یا تودهها در خدمت نخبگان؟
رهبری بدرستی بر اهمییت نخبگان و لزوم در نظر گرفتن آنان تاکید کردهاند ولی باید مفاهیم برای تحقق نظرات رهبری کاملا روشن شود و راههای ارتباط با نخبگان دقیقا ترسیم شود.
چرا دولتی که رئیسش بارها تاکید کرده به عنوان یک دانشگاهی کابینهای دانشگاهی و نخبه تشکیل داده، متقابلا به عدم استفاده از نخبگان متهم میشود و این انتقاد را بسیاری از دلسوزان نظام دارند که در این دولت از ظرفیت کارشناسان و متخصصان بهره برداری نمیشود؟
در زمان خاتمی او را متهم می کردند که آنچنان به نخبگان و مباحث و ادبیات آنها پرداخته که تودهها را از یاد برده است حال به این دولت می گویند آنچنان به توده ها پرداخته که نخبگان را از یاد برده است. همه این ها برای این است که صحنه را می خواهیم در فضای پر ابهام هم در عرصه تئوری و هم در عمل اداره کنیم. این شدنی نیست و نتیجه آن هم افراط و تفریط خواهد بود.
عارضه استفاده محدود از ظرفیت نخبگان در دولت، بیشتر ناشی از اقدامات تک محوری و شخص محوری رئیسجمهور است یا ناشی از مشاورههای ضعیف مشاوران و یا کوتاهی نخبگان در برقراری ارتباط با دولت؟
تا اصل قضیه درست تعریف نشود مفروضات مورد نظر شما معنایی ندارد.به گمانم آنها که دولت را به نخبه ستیزی متهم می کنند بیش از تلاش برای حل یک معضل در پی برچسب زدن به دولت با هدف سیاسی هستند و این کار مشکلی را حل نخواهد کرد.آنها باید کار علمی و تئوریک کنند و نقص را با علم و درایت شناسایی کرده و برای حل آن راه حل ارایه کنند در حالی که شعار دادن کاری ساده و غیر علمی است و متاسفانه همه در پی آنند!
یکی از انتقادهای رهبری به دولت، به نحوه رویارویی دولت با انتقادات مربوط بود. به نظر شما تا کنون چقدر دولت به نقد نخبگان پاسخ داده و آنها را قانع کرده است؟
متاسفانه قدرت آفاتی دارد که یکی از آنها سنگین شدن گوش مسئولان در برابر انتقاد و تیز شدن آن در برابر مدح های بی پایه است.هنگامی که افراد در موضع قدرت قرار می گیرند تحملشان در برابر انتقاد کاهش می یابد و این آفتی است که یقه همه افراد تهذیب نیافته را می گیرد. مشکل در افراد نیست بلکه مشکل اساسی در فرهنگ سیاسی ماست که به مدح کنندگان پاداش و به منتقدین شجاع کیفر می دهد.
/2929