طنز مستتر در برخی سروده‌های شاعره نامدار عرصه شعر و ادب فارسی، آنقدر شنیدنی و نغز هست که بی هیچ عذری نمونه‌هایی از آن را در این صفحه مرور کنیم.

«مست و هشیار» نام اثری است از پروین اعتصامی که در ادامه می‌خوانید:

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان می‌روی
گفت: جرمِ راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: می‌باید تو را تا خانه‌ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانه‌ خمار نیست

گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

گفت: مِی بسیار خوردی، زان چنین بی‌خود شدی
گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست

گفت: باید حد زند هشیارمردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

28/242

منبع: خبرآنلاین