یادش گرامی. خوب به خاطر دارم که چگونه موکداً میگفت این شعر و یک شعر دیگر موسوی با چه فاصلهای از سایر آثار استحقاق مقام اول جشنواره را دارد.
حتماً ابوالفضل زرویی نصرآباد عزیز هم که دبیر آن جشنواره بود این موضوع را به یاد دارد.
***
شاید اندر شروع هر گفتار
حمد و تسبیح حضرت دادار
آن خدا کو به فضل خویش نمود
همه را از رفاه برخوردار
آن خدایی که کرد از کرمش
کوه را پیش پای ما هموار
آن خدایی که یاد داد به ما
بعد هر ارتکاب، استغفار
آن خدا کو به ما عنایت کرد
ریش و تسبیح و شمله و دستار
تا بسازیم برج در قلهک
تا بگیریم حجره در بازار
بهر خدمت به مردم مسکین
مردم بینوای بی مقدار
همهایم اینک از صغیر و کبیر
حضرتش را به جان سپاسگزار
بعد تقدیم حمد آن محمود
به جمیع شما سلام و درود
السلام ای جوان ایرانی
ای جوانان پاک و نورانی
یزدی و رشتی و نهاوندی
ساروی و قمی و تهرانی
اردبیلی، بروجنی، کرجی
آملی، میبدی، خراسانی
بی تعارف برادران منید
و شما خواهران ایمانی
همه اینجا شدید جمع که من
کنم از بهرتان سخنرانی
حرف من یک کلام باشد و بس
من فدای چنین جوانانی
این جوانان مومن و محجوب
با وقار و متین و روحانی
ساعی اندر عمل به شرع مبین
تارک جذبههای شیطانی
هم مثل در مکارم اخلاق
هم نمونه به پاک دامانی
چون جوانان ما فکور و فهیم
کس ندارد نشان به هفت اقلیم
شکر پروردگار باید کرد
به شما افتخار باید کرد
پایه محکم حکومت را
با شما استوار باید کرد
از عموم شما سپاس بلیغ
هفتهای چند بار باید کرد
گاه اگر بی توجهی دیدید
گله از روزگار باید کرد
طعنه بر حاکمان نباید زد
تف به لیل و نهار باید کرد
تا به مقصد نمانده راهی چند
جز صبوری چه کار باید کرد
پسران خود پیاده میآیند
دختران را سوار باید کرد
خدمات سترگ دولت را
بر همه آشکار باید کرد
کس نداند که ما چها کردیم
برق را اختراع ما کردیم
لله الحمد ملک سامان یافت
هر کسی درد داشت درمان یافت
هر کجا عدل بود افزون شد
هر کجا ظلم بود پایان یافت
آن که را نان نداشت، نان دادیم
وانکه دندان نداشت، دندان یافت
آن که بی خانه بود، شد ساکن
وانکه ساکن، مجدد اسکان یافت
هر کسی هر چه اندکی میخواست
از همان چیز بس فراوان یافت
در همین سالها گدای زبون
حشمت و مکنت سلیمان یافت
فاقد یک وجب زمین به سرخس
خانهای در شمال تهران یافت
میشود بعد از این به از این هم
کار دنیا و دولت و دین هم
وضع این ملک رو به آبادی است
همه جا های و هویی از شادی است
بس که هر کس مفرح و شاد است
کار پر سود و مایه قنادی است
گر ندارد به تن لباس عروس
به یقین در لباس دامادی است
کوری چشم دشمنان، دیریست
نام میدان شهر آزادی است
غیر مرگش نصیبهای نبود
گرچه تاریخ غرب میلادی است
اتمی، هستهای، همه بلوف است
این جماعت تفنگشان بادی است
لیک در ملک ما مدیران را
عزم در کسب علم پولادی است
کم اگر کار میشود غم نیست
در عوض هر چه هست بنیادی است
کی ز بیگانه اخذ فن کردیم
اینهمه علم و فن خدادادی است
چون ز وابستگی رها شده ایم
در همه چیز خودکفا شدهایم
اجنبی این وطن نساخته است
جز تو و او و من نساخته است
آنقدر سد که ما بنا کردیم
آمریکا لگن نساخته است
آنچه ما ساختیم اخیرا باز
هیچکس سابقا نساخته است
کس به استادیوم آزادی
تا کنون این چمن نساخته است
ساخت آب و هوای ایرانش
آنکه او را عدن نساخته است
غره اما به خود نباید شد
آنچه باید نشد نباید شد
کاینقدر هم جز از عنایت نیست
ورنه ما را چنین بضاعت نیست
غرب کارش تمام شد دیگر
یکدم او را ز خود فراغت نیست
همه مشغول کارهای بدند
هیچکس در پی صناعت نیست
پول بالا کشیدن از مردم
هیچ جا مثل غرب راحت نیست
همه جا ظلم و جور و تبعیض است
هیچ جا اینقدر عدالت نیست
هیچ جا مثل کشور ایران
اصل هر حکم بر برائت نیست
معهذا مدید ایامی است
خبر از جرم و از جنایت نیست
از وزیر و وکیل تا به مدیر
کس در اندیشهء خیانت نیست
گر چه هستند اندکی اما
این جوانمردی و مروت نیست
که به دو اتفاق زوم کنیم
از اخص حکم بر عموم کنیم
ذکر خوبان به ذم نباید کرد
والیان را دژم نباید کرد
هر کسی را که اختلاس نمود
بیخودی متهم نباید کرد
اتفاقی که در خفا افتاد
در مجامع علم نباید کرد
دزد هم آدم است در مجموع
در حق او ستم نباید کرد
پول امروز دست هر کس هست
صحبت از بیش و کم نباید کرد
مایه دار است اگر فلان مسئول
از حسادت ورم نباید کرد
جز به نزد کسی که راست بود
ای جوان! پشت خم نباید کرد
به خدا کار کردن آسان نیست
فکر ما جز پی جوانان نیست
همه پر کینه و عناد شدند
جملگی اهل انتقاد شدند
عدهای رفته تن به آب زدند
عدهای عضو حزب باد شدند
این جماعت مگر نه کم بودند
از کجا یکشبه زیاد شدند
نافی دین سرمدی گشتند
منکر مبدا و معاد شدند
چند روزی به محبس افتادند
وقت ترخیص با سواد شدند
پس از آن ترک علم دین گفتند
خبره فن اقتصاد شدند
کارمند وزارت ارشاد
دشمن خونی جهاد شدند
دیو زادان بد سرشت لعین
با نقابی پری نژاد شدند
آخر الامر هم بحمدالله
جلوهء اصل انسداد شدند
یا به زندان قصر افتادند
یا گرفتار اعتیاد شدند
حیف خوردند گول دشمن را
دشمن حقه باز و پرفن را
دستها را گره کنید، شعار
مرگ بر انگلیس و آمریکا
مشت محکم زنید بر دیوار
مرگ بر انگلیس و آمریکا
چشم اگر از گرسنگی شد تار
مرگ بر انگلیس و آمریکا
مملکت پر شده است از بیکار
مرگ بر انگلیس و آمریکا
چون گران است میوه و تره بار
مرگ بر انگلیس و آمریکا
جفتکی زد خر از فزونی بار
مرگ بر انگلیس و آمریکا
28/242
نظر شما