ماجرای اقدام به خودکشی جوانی که بر لبه پشت بام شعر می خواند
روزنامه خراسان نوشت: جوان 28ساله ای که قصد داشت با پریدن از پشت بام طبقه پنجم یک واحد مسکونی به زندگی خود پایان دهد با کمک گروه نجات آتش نشانی و اورژانس اجتماعی مشهد از اقدام خود منصرف شد.
عصر روز گذشته موضوع اقدام به خودکشی جوانی به سامانه 125آتش نشانی مشهد اطلاع داده شد که بلافاصله امدادگرانی از گروه نجات ویژه ایستگاه های 6 و 7 آتش نشانی به همراه تجهیزات کامل و تشک نجات به محل مورد نظر واقع در خیابان میلاد بولوار شهید فلاحی اعزام شدند. هم زمان نیز این موضوع به اورژانس اجتماعی مشهد نیز اطلاع داده شد و زمانی که نجاتگران آتش نشانی به سرپرستی ابوالفضل تیموری سرپرست ایستگاه شماره 3 به محل اعزام شدند مشاهده کردند که این جوان مجرد بر لبه دیوار باریک پشت بام مجتمع ایستاده است و تهدید به پرتاب خود به زمین می کند. در این هنگام نجاتگران آتش نشانی به منظور نجات وی وارد عمل شدند و شروع به صحبت با وی کردند اما این جوان تهدید می کرد که اگر کسی به او نزدیک شود خود را فورا پرت خواهد کرد.
این جوان در پاسخ به سوالات نجاتگران که هدفت از خودکشی چیست؟ اظهار داشت که از دنیا سیر شده ام و مرگ روشنایی است و دیگر نمی خواهم زنده بمانم. وقتی به وی گفته شد که ممکن است بر اثر پریدن از پشت بام نمیری به نجاتگران گفت: راه دیگری را نشانم بدهید تا زودتر بمیرم.او می گفت: برای خودکشی درصدد تهیه قرص از یک داروخانه برآمدم اما آن ها یک بسته قرص بیشتر به من ندادند. وی همچنین نجاتگران را افرادی دیوانه خطاب می کرد و هر سوال آنها را با خواندن چند بیت شعر پاسخ می داد. در هنگامی که نجاتگران مشغول صحبت با وی بودند، گروه روان شناسی اورژانس اجتماعی هم سر رسید و با کمک روان شناس و سرپرست نجاتگران پس از صحبت با جوان یاد شده وی موافقت کرد که این دو نفر به او نزدیک شوند و به صحبت با او ادامه دهند. وی به این شرط حاضر به گفت وگو با روان شناس شده بود که تشخیص بدهد، روان شناس به امور روان شناسی مسلط است.
سرپرست ایستگاه 3 آتش نشانی گفت: در این گونه مواقع سعی می شود با طرف مقابل صحبت شود تا انرژی وی تخلیه شود در این مدت خود فرد نیز خسته و کم کم تسلیم می شود بنابراین با صحبت هایی که با او شد و با موافقت مشروط وی مبنی بر این که او نزدیک روان شناس متخصص و حرفه ای برده شود پس از گذشت یک ساعت در سرمای هوا دست وی را گرفتیم و از لبه بام پایین آوردیم. تیموری گفت: این جوان در دقایق اولیه عملیات نجات به همه فحاشی می کرد و همه را یک مشت دیوانه می خواند و مرتب شعر می گفت. وی پس از نجات تحویل پلیس شد.
اخاذی میلیونی با تهیه فیلم غیراخلاقی
روزنامه شرق نوشت: پسری که با کشاندن دختر مورد علاقهاش به خانه از او فیلم غیراخلاقی تهیه کرده بود، به اتهام باجگیری از این دختر بازداشت شد.
این پرونده با اعلام شکایت دختر جوان در پلیس آگاهی شیراز گشوده شد. این دخترگفت یک سیدی از خودش به همراه نامهای را دریافت کرده و مجبور شده به خاطر تهدیدهای ارسالکننده نامه به او باج بدهد. وی توضیح داد: «چند روز قبل بستهای به خانهام پست شد وقتی آن را باز کردم یک حلقه سیدی و یک نامه پیدا کردم. در نامه نوشته شده بود اگر 16میلیون تومان نپردازم فیلم تکثیر خواهد شد در حالی که نمیدانستم ماجرا چیست و تصور میکردم بسته را به اشتباه برایم فرستادهاند به تماشای سیدی مشغول شدم و در کمال ناباوری دیدم فیلمی غیراخلاقی از من است».
شاکی در ادامه گفت: «من مدتی قبل به طور اتفاقی در خیابان با پسری جوان به نام حمید آشنا و با او دوست شدم؛ پسر خوبی به نظر میرسید و بهتدریج علاقهام به او بیشتر شد تا اینکه یک روز حمید از من دعوت کرد به خانهشان بروم او هدف از این دعوت را صحبت کردن و آشنایی بیشتر اعلام کرد من هم مخالفتی نکردم وقتی به آنجا رفتم، غیراز حمید کسی در منزل نبود.» دختر جوان اضافه کرد: «در خانه حمید با من رابطه برقرار کرد ولی فکر نمیکردم از این صحنهها فیلمبرداریشده و اصلا نمیدانم این فیلم به دست اخاذ ناشناس افتاده است. من اوایل تلفنهای فرد ناشناس را جدی نگرفتم اما بعد از آبرویم ترسیدم و مجبور شدم پولی را که داشتم به او بدهم تا فیلم را پخش نکند اما آن فرد هنوز هم از من پول میخواهد و خیال ندارد این بازی را تمام کند.»
ماموران بعد از شنیدن حرفهای این دختر تحقیقات وسیعی را آغاز کردند. آنها بازجویی از حمید را بهترین راه برای رسیدن به فرد ناشناس تشخیص دادند حمید در ابتدا حاضر نبود رابطه با شاکی را بپذیرد اما وقتی ماموران خانه او را جستوجو کردند، فهمیدند آنجا به دوربین مدار بسته مجهز است همین موضوع فرضیه دست داشتن حمید در باجگیری میلیونی را قوت بخشید و بازجوییها از این پسر وارد مرحله تازهای شد. حمید بعد از مدتی مقاومت بالاخره به جرمش اعتراف کرد و گفت: «من از قبل خانهام را به دوربین مداربسته مجهز کرده بودم وقتی با این دختر آشنا شدم او را برای برقراری رابطه به منزلم دعوت و از او فیلمبرداری کردم یک روز وقتی داشتم این فیلم را تماشا میکردم به فکرم رسید با استفاده از آن اخاذی کنم به این تربیت که مشکلات مالیام هم حل میشد.» متهم ادامه داد: «من سیدی و نامه را برای طعمهام فرستادم و با تغییر دادن صدایم به او تلفن میزدم و به تهدیدهایم ادامه میدادم تا بلکه به هدفم برسم من فکر نمیکردم این دختر شکایت کند چون تصورم این بود از آبرویش میترسد و خواستههایم را انجام میدهد.»بنا بر این گزارش، حمید اکنون در بازداشت بهسر میبرد و تحقیقات از او ادامه دارد.
اعترافات عامل جنایت پل اندیشه در جلسه بازپرسی
روزنامه خراسان نوشت: جلسه بازپرسی متهم به قتل مردی در پل اندیشه مشهد در شعبه 809 مجتمع قضایی شهید قدوسی برگزار شد.
مرد 60 ساله ای که متهم است اول آبان ماه جاری مرد میانسالی را پس از یک درگیری فیزیکی در گاوداری به قتل رسانده است در جلسه بازپرسی به صراحت ارتکاب جنایت را پذیرفت. این فرد که چند روز پس از ارتکاب قتل دستگیر شده و به دلیل بیماری قلبی در بیمارستان قائم(عج) مشهد تحت عمل جراحی قرار گرفته بود چهارشنبه گذشته پس از بهبودی نسبی و با نظر پزشکان متخصص از بیمارستان مرخص شد. متهم به قتل تحت الحفظ کارآگاهان دایره جنایی و در حالی که حلقه های قانون دستانش را می فشرد به شعبه 809 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد منتقل شد و به سوالات قاضی ویژه قتل عمد پاسخ داد. قاضی اسماعیل شاکر پس از تفهیم ارتکاب یک فقره قتل عمدی، از متهم خواست تا چگونگی ماجرا را توضیح بدهد.
این مرد 60 ساله با بیان این که قتل را به تنهایی انجام داده است گفت: من قصد کشتن او را نداشتم اما به هر حال ضرباتی که طی یک درگیری به او وارد کردم به مرگش منجر شد. در حالی که اولیای دم انگیزه متهم از ارتکاب جنایت را اختلاف حساب های مالی عنوان می کردند اما متهم به قتل برخی مسائل اخلاقی را نیز مطرح کرد. وی افزود: ما با هم ارتباط داشتیم و خودرو نیز معامله کرده ایم. آن روز در گاوداری واقع در کوشک مهدی به دلیل برخی اختلاف حساب ها و مسائل خاص دیگر با هم صحبت می کردیم که کارمان به مشاجره لفظی کشید من که به شدت عصبانی شده بودم او را هل دادم که سرش به تیزی قفل گاوداری خورد و خون از سرش بیرون می ریخت. اما من دوباره او را هل دادم و ضرباتی هم به او وارد کردم سپس پیکر نیمه جانش را داخل خودرو ریواش گذاشتم و به سمت آزادشهر حرکت کردم اما روی پل اندیشه مورد ظن رانندگان عبوری قرار گرفتم و با رها کردن خودرو و جسد متواری شدم.
3کودک قربانی بازی با مواد منفجره
روزنامه جامجم نوشت: 3 کودک خردسال روز پنجشنبه هنگام بازی با مواد منفجره به شدت آسیب دیدند.
حادثه حوالی ظهر پنجشنبه در یکی از محلههای شهر خرمآباد رخ داد و با صدای انفجار شدید، نیروهای انتظامی و امدادی با حضور در محل حادثه پیکر نیمهجان سه کودک را که به شدت آسیب دیده بودند، به مراکز درمانی انتقال دادند.
با بررسی حادثه که در شهرک آذربایجان خرمآباد به وقوع پیوست، معلوم شد یک کودک 8 ساله و دو کودک 4 ساله با یافتن یک شیء انفجاری، با آن بازی میکردهاند که یکباره این شیء منفجر شده و آنها به شدت مجروح شدهاند. براساس آخرین خبرها، یکی از کودکان دو دست و یک پای خود را از دست داده و هر دو دست دو کودک دیگر نیز بر اثر این انفجار قطع شده است.
جداشدن پلاک موتورسیکلت؛ پایانی بر صد فقره کیف قاپی
روزنامه خراسان نوشت: دو جوان سارق که کیف صد شهروند را ربوده بودند با جداشدن پلاک موتورسیکلت شان به آخر خط رسیدند.
چند روز قبل زنی که طعمه دوکیف قاپ شده بود درتماس با مرکز فوریت های پلیسی از ماموران کمک خواست. او گفت دقایقی قبل دو جوان موتورسوار کیف دستی اش را که 3میلیون تومان پول داخل آن بود دزدیده اند. این زن گفت: «دخترم بیمار است و قرار بود چند روز دیگر عمل جراحی شود اما من پول مورد نیاز عمل جراحی را نداشتم تا این که یکی از دوستانم 3میلیون تومان به من قرض داد تا هرچه زودتر دخترم معالجه شود. زمانی که این پول را از دوستم گرفتم مراقب کیف دستی ام بودم و با احتیاط در پیاده رو حرکت می کردم. همه چیز خوب بود اما زمانی که به خیابان فرعی که بیمارستان در آنجاست وارد شدم صدای غرش یک موتورسیکلت توجهم را به خود جلب کرد. زمانی که به سمت عقب برگشتم ناگهان جوانی که ترک نشین یک موتورسیکلت بود کیف دستی ام را قاپید و به سوی انتهای خیابان فرار کرد. در یک لحظه دنیا روی سرم خراب شد. سارقان پولی را که برای معالجه دخترم قرض گرفته بودم دزدیده بودند و من نمی دانستم باید چه کار کنم. در این حین چند نفر که شاهد صحنه سرقت بودند سارقان را تعقیب کردند و همین کار باعث شد آنها با عجله زیادی از انتهای خیابان فرار کنند. چون انتهای خیابان به وسیله موانع آهنی مسدود شده است موتورسیکلت سارقان با این موانع برخورد کرد و پلاک موتورسیکلت جدا شد. سارقان که فرصت کافی برای برداشتن پلاک نداشتند با دستپاچگی زیاد آن را رها کردند و گریختند. به این ترتیب پول ها به یغما رفت و دخترم همچنان در بیمارستان شرایط سختی دارد.»
پلاک به جا مانده از سارقان سرنخ خوبی برای ردیابی سارقان بود. به همین دلیل ماموران بلافاصله مالک موتورسیکلت را شناسایی کردند که در ادامه دو کیف قاپ دستگیر شدند و به 100 فقره سرقت اعتراف کردند.
45282