امروزه بیش از هر زمان دیگر موقعیت زنان در جوامع تغییر نموده است و زنان بیش از هر زمان دیگری در حوزه تحصیلات و مشاغل اجتماعی دیده می شوند. نگرش مردان نیز تا حدود زیادی نسبت به زنان تغییر کرده است و بسیاری از موانع رسمی که فعالیت زنان را محدود یا غیر ممکن می ساخت از جلوی راه برداشته شده است .
بر خلاف گذشته بسیاری از مردان با حضور زنان در عرصه های عمومی به طور کلی موافقند ولی علی رغم این تغییرات رو به پیشرفت هنوز شاهد الگوی عمیق تبعیضهای جنسی هستمی که روابط اجتماعی میان زنان را متاثر می کند و بسیاری از مردان و حتی اکثریت زنان را در پیدا کردن راه و الگوی مناسب برای حضور در عرصه های عمومی به عنوان فرد دیندار امروزی سردر گم می سازد برای مثال هنوز سهم زنان در بسیاری از عرصه ها از جمله تصمیم گیری، تصمیم سازی قانون گذاری و اجرای قوانین نادیده انگاشته می شود و این حوزه ها کاملاً مردانه به حساب می آیداین رویکرد سوالات زیادی را به ذهن متبادر می کند؛
• به راستی جایگاه منزلت اجتماعی زنان در حوزه خانواده چگونه است؟
• به راستی جایگاه منزلت اجتماعی زنان در حوزه عرصه های عمومی چگونه است؟
این جایگاه در محیط کار به چه عواملی وابسته است؟
موقعیت زنان در محیط کار تا چه حد متاثر از عوامل غیر جنسی وابسته است؟
آیا در تصمیم گیری و تصمیم سازی ها برای زنان درجه ی تحصیلات و مهارت و تخصص آنها بکار گرفته می شود( در عرصه خصوصی و عمومی) یا خیر؟
و تصمیماتی اتخاذ شده از سوی افراد و گروه ، دولت، سازمانهای غیر دولتی، خانواده، رسانه و.. چقدر توانسته نیازها و تقاضا و هنجارهای زنان جامعه ما را پاسخ دهد؟
و بسیاری سوالات دیگر، ما را به این هدایت می کند که در رابطه با تصمیم گیری و تصمیم سازی زنان نه تنها سیاستهای اجتماعی دولت ، نهادهای قانونی و نهادهای عقیدتی و مذهبی بلکه روابط اجتماعی بین افراد خانواده و توزیع قدرت در درون آن، وابستگی زنان به طبقه اجتماعی خاص و درجه مهارت و تحصیلات و تخصص و موقعیت اجتماعی آنها می تواند نقش تعیین کننده ای در این مهم ایفا کند .
*استادیار جامه شناسی دانشگاه تهران
47/214