امیدوارم ماجرای پیگیری قتل دختری ده‌ساله را خوانده باشید. اگر نخوانده‌اید، در همین سایت‌های خبری بخوانید و بعد اگر خواستید و حوصله کردید، یادداشت این بنده کم‌ترین را.


امیدوارم ماجرای پیگیری قتل دختری ده‌ساله را خوانده باشید. اگر نخوانده‌اید، در همین سایت‌های خبری بخوانید و بعد اگر خواستید و حوصله کردید، یادداشت این بنده کم‌ترین را. بازگویی ماجرا حالم را بد می‌کند. فقط به این مختصر بسنده می‌کنم که والدین این دختر ده‌ساله برای احقاق حق‌شان شانزده سال است دوندگی می‌کنند و تا امروز به جایی نرسیده‌اند. البته چنان که جراید نوشته‌اند رئیس‌ قوه‌قضاییه از این ماجرا باخبر شده و دستور رسیدگی به پرونده را صادر کرده است. نمی‌خواهم وارد جزئیات قضایی این پرونده بشوم که صلاحیتش را هم ندارم. قوه قضاییه را هم چندان مقصر نمی‌دانم. به هر حال هر دستگاهی از این دسته‌گل‌ها به آب می‌دهد. آنچه برایم مهم است، واکنش افکار عمومی، رسانه‌ها، فعالان حقوق بشر، عدالتخواهان و اصولاً هرکس و یا نهادی است که مدعی دفاع از حقوق حقه افراد جامعه است. حقیقتاً چرا ما مقابل فجایع اینچنینی دستگاه عدلیه کشور را بازخواست نمی‌کنیم؟ مثلاً چرا فعالان حقوق بشر که سر داستان سکینه محمدی برای قوه قضاییه کشور آبرو باقی نگذاشتند، چیزی در این‌باره نمی‌گویند؟ دوستانِ سینه‌چاک دولتِ مهرورز که داستانِ کفش پرتاب کردن به سمت آقای احمدی‌نژاد را آن همه در بوق و کرنا کردند، چرا صدایشان درنمی‌آید؟ عدالتخواهان کفن‌پوشی که بام تا شام خواهان اعدام متهمان ماجرای انتخابات 88 هستند، چرا کک‌شان نمی‌گزد؟ پاسخ این سؤال‌ها را همه ما خوب می‌دانیم. اعتراض به قوه قضاییه در مواردی که برشمردم، فقط و فقط خاستگاهی سیاسی دارد. به همین دلیل یخ این حرف‌ها هم هیچ‌‌وقت نمی‌گیرد؛ یعنی مردم هیچ‌وقت باور نمی‌کنند ملامت‌گرانِ سیاسی قوه قضاییه دل‌شان به حال کسی می‌سوزد. آنها عدالت و حقوق بشر و این حرف‌ها را مستمسکی قرار داده‌اند برای پیشبرد اهداف و اغراض سیاسی و کسب منافع فردی و جمعی. انتظاری هم جز این از آنان نمی‌رود؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست. اگر مدعیان جز این می‌کردند، جای تعجب بود. اما دوستانِ روزنامه‌نگار من چه؟ اگر آنها هم حساسیت‌شان را در قبال اخبار اینچنینی از دست بدهند و مدام اخباری را پیگیری کنند که منافع سیاست‌بازان را تأمین می‌کند، چه خاکی باید بر سر ریخت؟ بدون شک والدین بی‌پناه و محروم آن دختر معصوم و بی‌گناه دست‌شان به هیچ‌جایی بند نیست که اگر بود، شانزده سال دربه‌در احیای حق مسلم خود نبودند. اگر من و دوستان روزنامه‌نگارم به حال آنان بی‌اعتنا باشیم، صدایشان را چگونه به گوش فرادستان برسانند؟ از این قلم شکسته بسته کاری جز این برنمی‌آید که نگذارم فجایعی از این دست در هیاهوی کاسب‌کارانه مشتی حرمله سیاست‌باز فراموش شود. اماهمانطور که گفته اند و درست هم گفته اند يک دست صدا نداردامیدوارم دوستان روزنامه‌نگارم تقاضای این بنده کم‌ترین را بی‌پاسخ نگذارند. یا علی مدد.

منبع: خبرآنلاین