فیلم فجر، سی ساله شد یا دارد میشود یا... روز اول که چندان امیدبخش نبود.
خب، این طوری است دیگر! سینمای ما هم دارد پوست میاندازد، جور دیگری میشود! شاید از اول هم جور دیگری بود و ما نمیدیدیم من نمیدیدم باید دیگر عینک بخرم؛ پیرچشمی، بددردی است.
خب، این طوری است دیگر! سینمای ما هم دارد پوست میاندازد، جور دیگری میشود! شاید از اول هم جور دیگری بود و ما نمیدیدیم من نمیدیدم باید دیگر عینک بخرم؛ پیرچشمی، بددردی است.
روز اول با «سلام بر فرشتگان» شروع شد. تمام که شد جماعت در برج میلاد، کفی هم زدند بیرمق. فرزاد اژدری به عنوان کارگردان، سنگ تمام گذاشته بود برای کپسوله کردن برنامههای کودک شبکه قرآن، برنامههای اخلاق در خانواده شبکه یک در سالهای دور و البته درسهایی از قرآن آقای قرائتی. فقط این سئوال مطرح بود و هست که وقتی میشود در چند برنامه تلویزیونی، خیلی مؤثرتر و پرمخاطبتر عمل کرد، چه نیازی است به این همه هزینه کردن و جلوههای ویژه و البته فیلمنامهای ناامیدکننده که از فرط ریتم کُند و ماجراهای اندکش حتی رمق یک فیلم 15 دقیقهای را هم ندارد؟
الف. اگر فیلم اژدری سینمای کودک است چرا این همه حرفهای بزرگسالانه توی فیلم است؟
ب. اگر این فیلم متعلق به سینمای آیینی است چرا میخواهد به کمک ساز و آواز و حرکات موزون، مخاطب را به سالن نمایش بکشاند؟
ج. اگر «سلام بر فرشتگان»، فیلمی متعلق به حوزه سینمای تخیلی است [با همه وامهایی که از «هوک»، «بچههای جاسوس» و... دارد] چرا تخیل فقط در جلوههای ویژه تلویزیونیاش خلاصه شده نه در بافت قصه، افق دید نویسنده و جهان نگری راوی خردسال؟
[البته بازی خمسه فقط، نکته مثبت فیلم است. خمسه، همچنان بازیگری خلاق است.]
نمیدانم عامهپسندی سینمای ایران تا کجا میخواهد پیشروی کند؟ «تلفن همراه رئیس جمهور» به رغم ایده درخشان اولیه و چند بازی درخشان، ازجمله بازی مثل همیشه غافلگیرکننده مهدی هاشمی، هم از کارگردانی علی عطشانی ضربه میخورد هم از فیلمنامهای که از نبود ریتم و ایدههای جانشین برای لحظات مرده روایت، در رنج است و میخواهد با اتکا به شوخیهای نازل در حد جوکهای عامه، مخاطب را پای پرده نگه دارد.
میشود پیش بینی کرد که فیلم عطشانی در گیشه بفروشد و مخاطبان هم در نبود تخمه در سالنهای این سالها، برای شوخیهای عامه پسندش، سر و دست خود را بشکنند اما آیا فیلم سیاسی که نه، اصلاً فیلم سالمی که با مخاطب خود و البته با چیزی، ضعیفهای به نام هنر روراست است، این طوری است؟
[مؤخره:
استفاده از زبان گیلکی در فیلم عطشانی، نقطه قوت آن است. در سالهای اخیر، کمتر شاهد برخورد خلاقانه در دیالوگها با زبانهای پرکاربرد ایرانی در سینمای ایران بودهایم. میتوانم برای این یک مورد کف بزنم اما مطمئن باشید برای کل فیلم کف نمیزنم و نزدم!
فیلم که تمام شد، پشت سرم توی سالن اصلی میلاد صدای کف میآمد؛ من قبلاً هم صدای کف را پشت سرم شنیده بودم؛ همان موقع که از تماشای دریایی کمابیش ساکن، به سمت خانه برمی گشتم!]
5858