رایحه تغییر به حماس رسیده است. در سایه تحولات سیاسی و استراتژیک جهان عرب، جنبش مقاومت اسلامی فلسطینی نیز تصمیم گرفته است تا تغییراتی را تجربه کند. شاید حماس نخواهد علنی این تغییر را اعلام کند ولی حقیقت این است که شاهد تحولی شگرف در ترکیب و سیاستهای حماس هستیم. بعضی این گونه تحلیل کردند که جنبش حماس این تغییر را به این دلیل انجام داده است که با یک تنگنای درونی ناشی از تحولات منطقه مواجه شده و بدین ترتیب میخواهد تغییری در سیاستهای خود ایجاد کند. در حالی که عدهای نیز میگویند که پس از تغییرات جاری در منطقه حماس قصد دارد هویت حقیقی خود را بروز دهد چرا که منطقه به سمت اخوان المسلمین متمایل شده و در صورتی که بحران سوریه نیز به ترتیبی حل و فصل شود پروسه اخوانی شدن منطقه تکمیل خواهد شد. برخی نیز گفتند این صحیح است که حماس قصد دارد تغییراتی را تجربه کند اما همچنان به سیاستهای سابق خود پایبند خواهد ماند و همانند سابق هر موقع که صلاح بداند دشمنی خود با اسرائیل را بروز خواهد داد.
با این حال بسیاری میپرسند سفرهای منطقهای اخیر خالد مشعل به پایتختهای منطقه چه تفسیری دارند؟ درباره سفر تاریخیاش به اردن چه میتوان گفت؟ پس از سوریه مقر جدید این جنبش کجا خواهد بود؟ پس از اعلام انضمام حماس به سازمان آزادیبخش فلسطین چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ارتباطاتش با ایران چه خواهد شد؟ این پرسشها را بسیاری از روزنامهنگاران فرانسوی و امریکایی مطرح کردهاند و به نوعی خواستهاند که آن را به تحولات منطقه ربط دهند. تحلیل اکثر آنها بر این است که حماس میخواهد رابطه حسنهای با بهار عربی برقرار کند و با حاکمان اسلامگرای جدید کشورهای عربی همصدا شود. به ویژه این که اکثر کشورهای تغییر یافته عربی بدون توجه به بحرانی که کشورهای غربی و در راس آنها ایالات متحده امریکا با حماس دارند با آغوش باز از سران این جنبش استقبال کردهاند.
استفان واریل، در روزنامه نیوریورک تایمز و جویل گرینبرگ در روزنامه واشنگتن پست این گونه تحلیل کردند که «این اردن بود که میخواست روابطش را با حماس حسنه کند چرا که این جنبش همپیمان اخوان المسلمین است و این جریان در حال حاضر در بسیاری از همسایههای عربی به قدرت رسیده است. اردن میخواهد نقشی محوری در منطقه به ویژه در درگیریهای اسرائیلی – فلسطینی داشته باشد. از این رو میخواهد به حماس نزدیک شود تا هم جبهه داخلی خود را آرام کند و هم به مخالفتش با اخوان المسلمین پایان دهد.»
گرینبرگ در این باره مینویسد: در غیاب مصر و به هم ریختگی اوضاع در سوریه، اردن میخواهد که این خلاء را پر کند و نقش میانجی در منطقه را خود بر عهده بگیرد. خصوصا این که احتمال کاهش نقش ایران در منطقه نیز وجود دارد.
اما واریل از نگاه حماس نیز به اوضاع مینگرد و مینویسد: جنبش حماس میخواهد وانمود کند که راهش از نظام اسد جدا است ولی در عین حال نمیخواهد اسد را با خود بد کند کما این که نمیخواهد حمایت قدرتمند مالی و سیاسی ایران را از دست بدهد.
هر دوی آنها تاکید دارند که با عدم اعلام حمایت رسمی حماس از اسد در تحولات اخیر سوریه رهبران این جریان دیگر قصد ندارند لااقل تا اطلاع ثانوی در دمشق بمانند ولی این بدان معنا نیست که مقر خود در سوریه را نیز به طور کامل خواهند بست. از این رو هر کدام از آنها یکی از پایتختهای عربی را برای خود بر میگزینند. مثلا مشعل احتمالا به قطر میرود، موسی ابو مرزوق در مصر مستقر میشود و مابقی نیز میان امان، بیروت و دمشق در سفر خواهند بود.
اما آیا مواضع حماس با این تغییر رویکرد در قبال اسرائیل که تا کنون به آتش بس با آن پایبند بوده، تغییر خواهد کرد. ناثان براون از مرکز پژوهشی کارنگی در پاسخ به این سوال میگوید: «خیر، حداقل الآن خیر.»
وی با تاکید بر این که سیاستهای حماس همان سیاستهای سابق است ولی راه و روش خود را تغییر داده در روزنامه نیویورک تایمز مینویسد: حماس شیوه نرمتری را در برابر دنیای عرب در حال تغییر اتخاذ کرده تا با احساسات و تحولات عمومی منطقه منعطف باشد. مثلا به سازمان آزادیبخش فلسطین پیوسته، به عضویت جریان مقاومت ملی که کمتر معتقد به اعمال خشونت است در آمده و نسبت به آشتی ملی نیز رویکرد آشتیجویانهای اتخاذ کرده است. همه اینها به این دلیل است که اکنون وقت آن رسیده خود را به عنوان یک سازمان اخوان المسلمین در فلسطین معرفی کند. اگر این هدف را ملاک کار حماس بگیریم به این نتیجه میرسیم که این جنبش چندان تغییرات شگرفی را در پیش نگرفته است به ویژه که سیاستهای جدیدش را به گونهای تعریف کرده که در هر زمان ممکن میتواند عکس آن عمل کند. توجه داشته باشیم که حماس سلاح خود را زمین نگذاشته و همچنان رویکرد خود را نسبت به عملیات مسلحانه تغییر نداده است. اگر با فتح آشتی کرده فقط صرفا جنبه تغییر رویکرد استراتژیک دارد.
ریکاردو بونو، کارشناس متخصص در امور خاورمیانه در روزنامه فرانسوی لوموند در این باره مینویسد: بر خلاف آنچه بسیاری گمان میکنند، حماس بسیار هوشمندانه عمل کرده است. با آغاز بحران سوریه خود را از این بحران دور کرد که این مساله میتواند به آن کمک کند که روابط خود را با کشورهای عربی گسترش داده و همچنین در وضعیت بینالمللی نیز جایگاه بهتری بیابد.
جان فرانسوا لوگرین، متخصص در جنبش حماس نیز در این باره در لوموند مینویسد: سیاست حماس مبتنی بر سیاست تحرکات دیپلماتیک است، مشعل روابط خود را با قطر تقویت کرد تا بدین ترتیب وارد مباحثی شود که سالها از ورود به آن منع شده بود در حالی که همزمان حامیان اصلی خود در منطقه را نیز دارد.
درباره این که در این میان ایران کجای روابط حماس ایستاده، پائول شم در روزنامه امریکایی نشنال اینترست، مینویسد: بر عکس آنچه عدهای تحلیل میکنند، شاید حماس از آغوش سوریه دور شده است ولی به هیچ وجه خود را از ایران دور نکرده است. چرا که خوب میداند رقیبی جدی در داخل غزه به نام جنبش جهاد اسلامی دارد که مورد حمایت قاطع ایران است. حماس نمیتواند کشور عربی دیگری را جایگزین ایران کند، چرا که مثلا نه مصر و نه اردن که معاهده صلح با اسرائیل امضا کردهاند، نمیتوانند میزبان موشکهای حماس که به سمت اسرائیل نشانه رفتهاند، باشند.
لبیب قمحای، تحلیلگر سیاسی اردنی درباره این که خالد مشعل تصمیم دارد از ریاست دفتر حماس کنارهگیری کند به خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز میگوید: من او را خوب میشناسم وقتی میگوید ممکن است مجددا خود را برای منصبی نامزد نکند یعنی این که حتما نامزد میکند. او فقط میخواهد مردم به طرفداری از او به خیابانها بیایند و بخواهند که رئیس جنبش حماس بماند.
در همین حال روزنامه لوموند بعید نمیداند که مشعل از ریاست حماس کنار رود با این هدف که رئیس حکومت خودگردان فلسطینی شود. لوموند مینویسد: او آدم معتدلی است و نسبت به دیگران چه در داخل و چه در خارج با روی باز برخورد میکند. مشعل نقش منحصر به فردی دارد که کمتر رهبری در غزه از چنین ویژگیای برخوردار است. میتوان گفت مادامی که فتح جانشینی برای عباس در ریاست حکومت خودگردان نداشته باشد مشعل میتواند به فکر تصاحب جایگاه او باشد.
منبع: الاخبار
ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
26349