حضور خالد بن سلمان در ایران و دیدار با مقام معظم رهبری، حاکی از پذیرش قدرت برتر منطقه ای ایران درکنار متزلزل بودن اقتدار خیالی آمریکا به پایگاه‌های متعدد است.

برای بازشناسی نقش عربستان در منطقه غرب آسیا، باید تغییرات ریاض در راهبردها و پذیرفتن قدرت برخی دیگر از کشورهای این منطقه را مورد بررسی قرار دهیم.

حضور خالد بن سلمان در ایران و دیدار با مقام معظم رهبری، حاکی از پذیرش قدرت برتر منطقه‌ای ایران درکنار متزلزل بودن اقتدار خیالی آمریکا به پایگاه‌های متعدد است. به همین دلیل می‌توان مشاهده کرد که رویکردهای سیاسی، نظامی و امنیتی عربستان چرخش‌هایی داشته و این تغییرات متمایل به سمت تهران شده و روند رو به کاهش تنش بین دو کشور اسلامی پیش می‌رود. باید پذیرفت که منطقه در سال‌های اخیر شاهد رخدادهای بسیار زیادی بود و به طور قطع این تحولات به تغییراتی عمیق ختم خواهد شد که به طور کلی می‌توان این تحولات منطقه‌ای را شامل موارد مختلفی از جمله ذیل دانست:

- تغییر حاکمیت در افغانستان و تغییرات رفتاری، اجتماعی، سیاسی و حتی مذهبی در بین حاکمان جدید.
- تلاش‌های بیهوده آمریکا برای تداوم پروژه صلح ابراهیم و عادی سازی روابط بین اعراب و اسرائیل.
- ظهور قدرت برتر و مقتدری به نام یمن که مدعیان قدرت برتر نظامی جهان نیز تاب ایستادگی در مقابل این رزمندگان شجاع و عضو محور مقاومت را نداشته و توافق آتش‌بس را با صنعا امضا کردند.
- روند نزولی اقتدار پوشالی و هالیوودی ارتش آمریکا در منطقه که منجر به تغییراتی در رویکردهای کشورهای غرب آسیا و حتی دنیا در مواجهه با واشنگتن شده است و دنیا افول واقعی این پهلوان پنبه عرصه سینما را مشاهده می‌کند.
- روند قدرت‌گیری بازیگران مهمی همانند چین، روسیه و ایران در منطقه که همگی در ابعاد مختلف زوایای غیرهمسویی را با آمریکا دارند.

- تغییر رویکرد هم‌پیمانان واشنگتن و چرخش‌های غیرهمسو با آن، با آنکه در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی می‌تواند بار سنگینی را به دولت ترامپ تحمیل کند.

- نزدیک شدن ریاض-تهران و آمدوشدهای بین دو طرف بدون در نظر گرفتن شرایط و روابط نیویورکی.

این مدل تحولات علاوه بر کاهش توان تأثیرگذاری غرب در منطقه، می‌تواند باعث ساخت و ایجاد بلوک‌های جدید قدرت در منطقه شود که با ارتقای ساختار و گرایش دیگر کشورها به این بلوک‌ها، توان تأثیرگذاری از منطقه‌ای به فرامنطقه‌ای تبدیل خواهد شد.

حتی حرکتی در دو سو و دو استراتژی ناهمسو ولی با یک نتیجه دلخواه باعث تضعیف استعمار کهن منطقه خواهد بود و ریشه‌های نفوذ و مداخلات را کاهش می‌دهد؛ و دوم اینکه قطب‌های جدید توان بالاتری برای حل و فصل معادلات جهانی و امتیازگیری‌های سیاسی خواهند داشت.

در این پروژه البته لبه پرتگاهی وجود دارد که برخی از بازیگران در روند فاصله گرفتن از یک قدرت، گرایشات خود را به سمت دیگری متمایل می‌کنند که برای تشریح بهتر این مدل می‌توان به رفتارهای دهلی نو اشاره داشت؛ قدرتی با پتانسیل‌های فراوان از جمله وسعت و جمعیت و تسلیحات که برای ارائه دکترین قدرت خود در منطقه، علاوه بر اقدام در حوزه کشمیر، گرایشات واضحی به سمت آمریکا، اسرائیل و غرب دارد و دائماً هراس عدم پذیرش در بین قدرت‌ها از سمت غرب را برای خود تهدید بقایی می‌داند.

آمریکای بحران زده در ابعاد اقتصادی و معیشتی که همین مهم سبب رأی آوردن ترامپ شد، به امید بازیابی و احیای اقتدار سال‌های ابتدایی فروش دلار به دیگر کشورها به عنوان پشتوانه و رونق بالای اقتصادی در این ۵۰ ایالت در دهه‌های طلایی.

در ابعاد دیگر می‌بایست به توان نظامی آمریکا اشاره داشت که با قدرت گیری‌های جدید در منطقه و دنیا، دستیابی‌های علمی و نظامی و بومی‌سازی‌های دیگر، واشنگتن می‌تواند به اقتدار نظامی خودش دلخوش باشد و باید آمریکای نظامی را به عنوان یک حریفی دانست که هراسناک از گوشه رینگ است.

در این جایگاه می‌توان بهتر به موقعیت عربستان پرداخت. ریاض دارای توان و امکانات مهمی است که در صورت مدیریت این پتانسیل‌ها و بهره‌برداری به موقع از این برگ‌های برنده و همسویی با قدرت‌های همگرا مانند ایران، می‌تواند بدون وابستگی به غرب، بازیگری مهم در عرصه اقتصاد و سیاست در منطقه و حتی فرامنطقه باشد.

عربستان در حوزه‌های دینی، اقتصادی، توریستی، منابع انرژی، دریایی، حضور در مسیر جاده ابریشم، همسایگی با تأثیرگذاران مهم، محوریت برای کاهش تنش‌های منطقه‌ای و بسیار موارد دیگر، پتانسیل‌های بالایی دارد که هرکدام به تنهایی می‌تواند برای برخی از دولت‌ها آرزوی دست‌نیافتنی باشد.

به نظر می‌رسد این تغییرات در روابط دیپلماتیک و اتخاذ تصمیمات مهم، من جمله دیدار وزیر دفاع عربستان با مقامات ایرانی، فتح بابی مهم برای دکترین جدید ریاض و گامی مؤثر برای از بین بردن تنش‌های تاریخی فی‌مابین برخی ملت‌های منطقه - با در نظر گرفتن پایدار بودن این رویکردهای نوین ریاض - باشد.

پایان جنگ یمن، میزبانی مذاکرات آمریکا و روسیه در موضوع اوکراین، تلاش برای کاهش وابستگی اقتصادی عربستان به نفت، گسترش روابط با دیگر کشورها و پرهیز از ارتباط تک قطبی با آمریکا، گرایش به برقراری روابط با طرف‌های مقابل آمریکا همانند چین و روسیه از نقاط قوت عربستان است.

مداخلات مذهبی و فرقه‌ای در دیگر کشورها، عدم توجه به مردم عربستان و وجود بحران شدید اقتصادی که رفاه تنها مختص خاندان دربار است، حمایت از گروه‌های تکفیری، پیگیری پروژه عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی، تلاش برای مدیریت افکار عمومی جهان عرب در پیشبرد اهداف یکسویه (نه برآورنده منافع کلی اعراب)، تبلیغ و ترویج وهابیت در دیگر کشورها، بروز رفتارهای حمایت گونه از جنایات برخی تروریست‌های منطقه‌ای نقاط ضعف عربستان است.

کارشناس مسائل بین الملل

21212

منبع: خبرآنلاین