گروه اندیشه: مقاله زیر نوشته یاشار جیرانی در شماره هفدهم سیاست نامه منتشر شده است. او در این نوشته به تحلیل مفهوم "دروغ مصلحتآمیز" در گلستان سعدی میپردازد و آن را فراتر از یک نصیحت اخلاقی صرف میداند. نویسنده معتقد است که سعدی با تقلید از وزیر نیکمحضر، که حقیقت (دشنام و سخنان تند) را در لفافه دروغ پنهان میکرد، "گلستانی از دروغهای مصلحتآمیز" آفریده است. این دروغها، به دلیل فصاحت خارقالعاده شاعر، به سنت اخلاقی-دینی تبدیل شدهاند. اما مقاله اشاره میکند که سعدی در کنار این دروغهای فصیح، "راستهای فتنهانگیز" را نیز به صورت اشارهای پنهان کرده است. برای یافتن این حقایق پنهان، خواننده باید فعالانه عمل کند و از ورای فصاحت ظاهری عبور کند. به عبارت دیگر، سعدی دو گلستان نوشته است: یکی برای مخاطبان منفعل که صرفاً پند میدهند (اندزنامه اخلاقی) و دیگری برای مخاطبان فعال که با آنها گفت وگو میکند (شعر فلسفی). این کشف "راستهای فتنهانگیز" در پس "دروغهای مصلحتآمیز" به خواننده لذت برچیدن جامه مصلحت از تن حقیقت را میدهد. خلاصه این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
****
سعدی در کل گلستان از هنر وزیر نیک محضر در مواجهه با پادشاه تقلید کرده است: این که چگونه در راستای مصلحت، حقیقت («دشنام و سقط») را با دروغ بپوشاند: سعدی هنر شفاهی وزیر نیک محضر را به هنر کتبی، به هنر نوشتار، بدل می-سازد. او نیز رعایت مصلحت خواننده ی خود، حکمران و تبعه، را می کند. جایی که ممکن باشد به نفع هر دو، و جایی که ممکن نباشد به نفع یکی سخن می راند، یعنی به مصلحت. مصلحت در این معنا بنیاد گلستان (نوشتار سعدی) و همچنین فلسفه ی سیاسی سعدی است: مصلحت دقیقاً در همان معنای مبهمش: جایی میان جباریت و منفعت عمومی، میان منافع خردمند و شهروند، یا میان حقیقت و دروغ.
سعدی در این فرآیند به شاعر نیک محضر بدل می گردد. او با تقلید از وزیر نیک محضر، حقیقت توهین آمیز را در قالب اخلاق و الهیات عوامانه ریخته است؛ اخلاق و الهیاتی که به واسطه ی فصاحت خارق العاده ی شاعر و نفوذ عمیقش در قلوب هم زبانان او سنت نامیده شده است. او آتش را به گلستان بدل ساخته است. بر همین اساس، این شاعر قرنهاست آموزگار فرزندان پارسی زبانان، منبع حکمت متعارف و ضرب المثل های رایج، و منبع سنت اخلاقی-دینی یک «ملت» تلقی شده است. اما حکایت نخست به خواننده اخطار می دهد که سعدی را با این اخلاقیات/الهیات فصیح یکی نگیرد. سعدی «نوکر صورتی از اخلاقیات» نیست. زیرا شاعر صرفاً به فکر منافع پادشاه و رعیت، به فکر مصلحت، نیست.
برخلاف وزیر نیک محضر که به گفتن دروغ بسنده می کند، شاعر نیک محضر در روایت خود لمحه ای از حقیقت، یعنی «دشنام و سقط»، را نمایش می دهد: او به حقیقت اشاره می کند. برخلاف وزیر نیک محضر، در سخن شاعر نیک محضر هم دروغ مصلحت آمیز و هم راست فتنه انگیز هر دو حاضرند. اما درحالی که محتوای دروغ مصلحت آمیز به گونه ای فصیح ساخته و پرداخته گشته است، محتوای راست فتنه انگیز کاملاً سرکوب شده است. راست فتنه انگیز صرفاً به مثابه یک اشاره وجود دارد. ولی وجود دارد. همین اشاره، درب پشتی را به سوی گلستان دیگری می گشاید. کلید این درب همان اشارات شاعر است، و کلید یافتن اشارات توانایی خواننده در فراروی از دروغ های فصیح و آشکار گلستان است، در یک کلام، فراروی از فصاحت خارق العاده ی شاعر.
سعدی دو گلستان نوشته است: یکی گلستانِ دروغ های مصلحت آمیز و دیگری گلستان راست های فتنه انگیز. گلستان دروغ-های مصلحت آمیز مخاطبان منفعل خود را پند می دهد، یک اندرزنامه ی اخلاقی. گلستان راست های فتنه انگیز با مخاطب فعال خود گفت وگو می-کند، یک شعر فلسفی. خواننده ی فعال گلستان باید از طریق اشارات شاعر در سرتاسر اثر، محتوای راست های فتنه انگیز، محتوای «دشنام و سقط» زندانی، را برسازد. بنابراین، فهم «دروغ مصلحت آمیز» به مثابه خصیصه ی نوشتاری گلستان، امکان حظ و لذت فعال در خوانش گلستان را می گشاید. جدی گرفتن این مفهوم خواننده ی منفعل گلستان را به خواننده ی فعالی بدل می سازد که از یافتن «راست های فتنه انگیز» در پس پشت «دروغ های مصلحت آمیز» لذت خواهد برد. یعنی از لذت برچیدن جامه ی مصلحت از تن حقیقت؛ حرص نامقدس دیدن آن چه قرار نیست دیده شود؛ حظِ خبیث شنیدن «دشنام و سقط» به امر مقتدر و مسلط؛ جسارت خیره شدن در چشمان فتنه؛ لذتِ منحرفِ عریان ساختنِ «عروسِ فکرِ» سعدی.
متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
216216