به گزارش خبرآنلاین رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت و گو با پایگاه بین المللی همکاریهای خبری شیعه به پرسشهایی درباره ویژگی های روشنفکران اسلامی و آزاد اندیشان دینی، روند رشد شیعه در طول تاریخ، نقاط عطف تاریخی و افراد موثر در انتقال فرهنگ شیعه به شیعیان امروز پاسخ گفته و با تاکید بر باز بودن باب اجتهاد در فقه شیعه، معتقد است: اجتهاد مکمل خاتمیت اسلام است.
اهم سخنان وی در ادامه میآید:
- یکی از مهمترین توصیفاتی که برای دین اسلام میشود، خاتمیت است یعنی پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، درهای آسمان برای نزول وحی بر روی انسان ها بسته میشود و اسلام باید تا قیامت جواب گوی خواستههای مردم در همه ابعاد زندگی باشد. دینی که در مکه و مدینه زمان جاهلیت آمده و اساس بتپرستی را به هم زده و حکومتی در محدوده حجاز تشکیل داده، امروزه حدود 2 میلیارد مسلمان در جهان دارد که از خاور دور تا اروپا، آفریقا و آمریکا را شامل میشود. این دین باید به متقضای زمان و مکان به خواستههای مردم جواب دهد و راه آن اجتهاد است.
- اجتهاد مکمل خاتمیت اسلام است. به عنوان مثال در زمان پیامبر، بحث حد و مرز فقط زمین بود و الان آسمان ها و دریاها به آن افزوده شدهاند. باید بر اساس اجتهاد به همه نیازهای بشر امروزی جواب داد. اجتهاد هم قواعد خاص خود را دارد. فقهای اسلامی در طول تاریخ با قاعده سازی، سعی در بیان حکم برای مسایل مختلف داشتند و الان هم میتوان با افزودن فروع متعدد به قواعد، همه مسایل را تحت پوشش گرفت. مثلا مجمع تشخیص مصلحت نظام، که یک اقدام سیاسی امام بر اساس یک اصل فقهی و در پوشش اجتهاد اسلامی بود که مصلحت و تشخیص و عمل به آن در راستای انتخاب مصلحت اقوی است.
- دهها صفت برای روشنفکر ارائه شده که مهمترین آنها اینهاست؛ «آگاهی از احوال و اوضاع زمانه»، «شناخت دردها و آسیبها و امتیازات جامعه»، «شجاعت در شناخت و بیان درد و درمان جامعه»، «آزادمنشی در تفکر و اندیشه و نقادی نسبت به وضع موجود»، «رو به آینده داشتن و تنفر از عقبگرد و درجا زدن»، «عاشق نوآوری و پیشبرد جامعه» و «عاری از خرافه و تحجّر و مزیّن به عقلانیّت در فکر و عقل». البته اینگونه توصیفها از منظر حامیان روشنفکری است و در مقابل توصیفهای مذمت گونهای از سوی مخالفان آزاداندیشی برای روشنفکران وجود دارد.
- بر این اساس تعریف جامع و مانعی برای روشنفکری دینی سراغ ندارم؛ ولی باتوجه به توصیفهای موجود میتوان گفت مصداق خوب روشنفکر دینی، فردی باشد که از سویی با دلیل و همراه اعتقاد و تعبد، اسلام را جوهری پایدار و جوابگوی ابدی نیازهای روز هر زمان و مکان بداند و از سوی دیگر قادر به شناخت واقعیات و نیازهای جوامع زمان خود باشد. اگر فاقد رکن اول باشد، دینی نیست و اگر رکن دوم را نداشته باشد، روشنفکر نیست. البته در هر زمانی چنین مصادیقی زیاد نخواهند بود و چون این اصطلاح میتواند نسبی درنظر گرفته شود، به اندازه وسعت دامنه، نسبت مصادیق هم زیادتر میشود.
- تفاوت روشنفکر دینی و روشنفکر مطلق اینجاست که اولی در محدوده دین مورد قبولش عمل میکند . فرض این است که او به دین اعتقاد دارد و برخلاف معتقدات خویش به راهی نمیرود و دومی چون چنین سرمایه و راهنمایی مثل معارف آسمانی ندارد، آزادتر، ولی بدون سرمایه پیش میرود. گرچه کم بودن قید و بندها، کار نوآوری را برای نواندیشان غیردینی آسانتر میکند، اما اولاً کمتر جامعهای هست که نوعی قید و بند و تعصبهای سنتی، قومی، ملی و اجتماعی نداشته باشد و ثانیاً راهنماییهای الهی، محقق را از لغزشهایی از نوع آنکه فرهنگ غرب به آن آلوده شده، حفاظت میکند و باتوجه به تجربه و اسناد معتبر اسلامی میتوانیم بگوییم، اسلام به روشنفکر دینی نشاط و سرزندگی میبخشد و او را در عمق وجدان متعهد میسازد. به اهداف و آرمانهایش تقدس میبخشد. از بیتفاوتی نسبت به حوادث اطراف خود و بیدردی نسبت به مشکلات جامعه رها میسازد.
- قرآن و سنت به اسباب و عوامل روشنفکری دینی توجهی خاص مبذول و پایه و مایه تربیت چنین انسانهایی را به وضوح طراحی و اجرا کردهاند. اساسیترین برنامه مکتب اسلام تربیت انسان مؤمن، عالم، متقی و دارای عمل صالح است که از اولین آیات نازله بر پیغمبر(ص) در سوره علق و نیز توضیح فلسفه خلقت آدم و بشر بر روی زمین به عنوان خلیفهالله در بدو آفرینش آدم ابوالبشر(ع) و موارد فراوان دیگر در قرآن به دست میآید.
- مهمترین سرمایه انسان برای ارتقا به جایگاه انسان الگوی شایسته قرآنی، سرمایه عقل و فکر و هدایت الهی است که در انسان این سرمایه به طور استعداد و قابلیت موجود است و بهرهگیری از این موهبت الهی با راهنمایی عقل و وحی به عهده انسان گذاشته شده و عنصر اختیار و انتخاب زمینه این مسوولیت است و همین سرمایه گرانقدر توشه این راه سعادت است که در مسیر او مشعلهای فراوان روشنگر و علایم راهنما از منبع وحی و عقل قرار گرفته است.
- در کتاب مقدس الهی توجه ویژه و معناداری به عقل، فکر، دانش و ایمان در کنار هدایت الهی شده و این توجه در سراسر قرآن کریم و در نقاط مناسب آن تعبیه شده است. صدها بار واژههای مشتق از علم و دهها بار از واژههای مربوط به عقل، فکر، عرفان، تفقه و مشابههای دیگر و صدها بار از کلمات ارزشی هدایت و ایمان به عنوان ضلع دیگر این ساختمان کثیرالاضلاع استفاده شده که نتیجه این مجموعه عوامل انسانساز، تربیت انسان مورد نظر است که در جهت ثبت و ارجگذاری در قرآن به کار رفته است که میتوان هدف را جلب توجه انسانها به ارزش و ضرورت این سرمایهها در مسیر سیرالیالله و کمال و سعادت افراد و جوامع برشمرد. ناگفته پیداست که همه اینها در تربیت انسان مؤمن عالم و عامل نقش ایفا میکنند و ثمره این شجره طیبه، انسان روشنفکر دینی است.
- منابع روایی ما معمولا اولین باب را به عقل و دومین باب را به علم اختصاص میدهند . به عنوان مثال جلد اوّل کتاب بحارالانوار مشتمل بر 40 باب شامل کتاب عقل و جهل، فضیلت علم و علما و طبقات آنها، حجیت اخبار و قواعدی است که از آنها استخراج میشود. حتی کُتبی که توسط علمای اخباری تدوین گردیده، چنین است و این نشان خوبی است که حتی منکران ارزش و اعتبار بسیاری از مباحث علم اصول که یکی از سرمایههای اجتهاد علمای عقلگرا و به اصطلاح اصولیون است، هم از نقش والای عقل و فکر در ساختار نظام اسلامی غافل نمانده اند.
- کلمات «اخباری، اصولی، محدثان، فقها، تقلید، اجتهاد، رکود، بالندگی» نمایانگر واقعیتهای تاریخ اسلام است که هم در شیعه و هم در اهل سنت وجود داشته و دارد که سرگذشت بیپایان جدال عقل و تفکر از یک طرف و جمود و تقلید از طرف دیگر است. در عین اینکه در هر دو طرف نقاط ضعف و قوت و اخلاص هم وجود دارد. در زمان حضور امام معصوم و پیغمبر(ص) همین بحثها بود ـ ولی در بین شیعیان کمتر ـ و اسناد فراوانی هم موجود است که امامان معصوم شیعه در زمان حضور خودشان هم به شاگردان عالم و اهل نظر خودشان اجازه اجتهاد و استخراج فروع از اصول میدادهاند و گاهی به جای اجازه، تکلیف میفرمودهاند. برای نمونه چند مورد را میآورم.امام محمدباقر(ع) به ابان بن تغلب میفرمایند:«اجلس فی مسجدالمدینه و افت للناس فانّی احبّ ان ارﻯٰ فیشیعتی مثلک». (در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده، من دوست دارم در بین شیعیان خود کسانی مثل تو ببینم).
- در بین اهل سنت هم متناوبا سیاست اجتهاد و تمسک به قیاس و مصالح مرسله و انسداد باب اجتهاد و رواج تقلید وجود داشته و دارد. به طور کلی تا اوایل قرن چهارم باب اجتهاد در میان اهل سنت باز بوده و پس از تکمیل مذاهب چهارگانه این باب مسدود شد اما خوشبختانه در عصر حاضر اهل سنت گرفتار انسداد باب اجتهاد نیست و محققان دینی اهل سنت نوآوریهای فراوانی دارند. در شیعه بعد از غیبت امام زمان (عج) این تقسیم بندیها نیز در میان پیروان مکتب اهل بیت (ع) به صورت وسیع و جدا از هم به وجود آمده و آثار مثبت و منفی خود را ثبت کرده است.
- پس از عهد حضور معصومان که عصر تبیین و تفسیر دین است و دسترسی به ائمه بوده، اولین موج معارف اسلامی بعد از غیبت در لباس عصر محدثان ظهور میکند که طبیعی است. این محدثان نزدیک به عصر معصومان بودهاند و بسیاری از اسناد تولید شده توسط ائمه و شاگردان ائمه در دسترس بوده و جمعآوری و تنظیم آنها ضرورت دوران غیبت است و این کار را به خوبی محدثان بزرگواری انجام دادهاند.
- در زمان خلفای راشدین، امیرالمومنین علی (ع) درخصوص کتابت، استثناء به حساب میآیند. علاوه بر اینکه خود مهمترین و جامع ترین و معتبرترین کاتب وحی بودهاند، مطالب زیادی از پیغمبر(ص) را نوشتهاند و سپس در دوران خلافت ظاهری خود به کاتب فرهیخته خویش علی ابن ابی رافع دستور جمعآوری منابع اسلامی را دادند و عمر بن عبدالعزیز هم به ابن شهاب زهری و افراد دیگر دستور جمعآوری و تنظیم سنت را صادره کرده و طی بخشنامهای از علمای بلاد خواسته که احادیث صحیح پیغمبر (ص) را جمعآوری و ارسال کنند. شخصیتهایی مثل سلمان، ابوذر، اصبغ بن نباته، ابی رافع و دو فرزندش عبیدالله و علی و جمعی از بزرگان صحابی یا تابعی شیعی هم آثار مکتوب خلق کردهاند.
- اما به هر حال اوائل قرن دوم هجری است که تدوین و تنظیم حدیث و فقه رایج میشود و در میان شیعه بیشترین آثار مکتوب را در بین شاگردان مستقیم یا غیر مستقیم امامان سجاد، باقر و صادق (علیهمالسلام) داریم. این بزرگواران، شاگردان موفق خود را به تدوین مطالب تشویق میکردهاند. کتاب ارزشمند «الذریعه الی تصانیف الشیعه» اثر ارزشمند شیخ آقابزرگ الطهرانی، بسیاری از این کتب و نویسندگان آنها را به تفصیل آورده است.
- پس از غیبت امام عصر(عج) دسترسی به امام معصوم بدون واسطه، جز برای چهارنفر مشخص (که به نواب اربعه یا سفرای اربعه معروفند و به ترتیب عبارتند از: عثمان بن سعید اسدی، محمدبن عثمان بن سعید، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری)، در دورانی کوتاه وجود نداشت و پس از شروع غیبت کبری دسترسی با واسطه هم قطع شد و طبعا در آن شرایط مرجع علمای شیعه همان اسناد باقیمانده از روات است و تا مدتی فتاوای علما عمدتاً به صورت متنی بود که در روایات آمده بود و در مواردی هم با اجتهاد محدود و قواعدی که قبلا به تأیید ائمه معصوم رسیده بود، یا در زمان حضور معصوم مرسوم بوده، فتوی صادر میشد. قواعدی از قبیل ملازمه حکم عقل و شرع، ملازمه وجوب چیزی با وجوب مقدمات آن واجب، تمسک به اصل برائت یا استفاده از استصحاب یا بهرهگیری از قواعد مستفاد از قرآن و سنت مثل اصاله الصحه و قاعده لاضرر و وجوب وفای به عهد و عقد، مورد استفاده فقهای آن عصر بوده و سعی میشد از تکیه بر قیاس و مصالح مرسله و نظایر اینها که مورد استفاده اهل سنت بود، خودداری شود. البته اهل سنت بخاطر محروم کردن خود از استفاده از روایات ائمه معصوم به صورتی که شیعه عمل میکرد، به ناچار به ادلهای مثل قیاس و استحسان و مصالح مرسله پناه میبردهاند.
- در این میان تفاوت عمدهای میان نیازهای عملی شیعیان و سنیها وجود داشته است. شیعه به خاطر منزوی بودن یا تحت فشار حکومتهای بنیامیه و بنیعباس بودن و عدم مسوولیت اظهارنظر در مسایل حکومتی که بیشترین مسایل اجتماعی، سیاسی، قضایی و نظامی را دربر داشته و محدودیت نیازهای اقلیت شیعه به موارد احوال شخصیه و مسایل عبادی، اخلاقی، فرهنگی و نظایر آنها، اجباری در ورود به بخش عمده احکام، وظایف جامعه، حکومت و... نداشتهاند.
- طبیعی است که اگر علمای اهل سنت در آن زمان به منابعی مثل نظرات ائمه معصوم توجه میکردند، میتوانستند فقه پیشرو، جامع و افتخارآمیزی برای اسلام به ارث بگذارند. حتی اگر بعد از دوران حضور هم به این فرصتها و منابع توجه میکردند، به خاطر نزدیکی به زمان حضور و وجود اسناد معتبر و بیشتر، وضع غیر از آن میشد که امروز هست.
- محدثان عالی مقام شیعه در سده اول بعد از غیبت در حفظ، جمعآوری، تنظیم و نقادی احادیث شیعه خدمت بسیار بزرگی انجام دادند تا آنجا که فقهای نامدار شیعه و بسیاری از فقهای اهل سنت مدیون تلاشهای بسیار ارزشمند آنها بوده و هستند و اگر در آن زمان که هنوز اسناد تولید شده زمان حضور در دسترس بود، این خدمت بزرگ و جاویدان انجام نمیشد، مطمئنا این فرصت از دست میرفت و در دورانهای بعد امکان دسترسی کامل به وجود نمیآمد زیرا در آن زمان که طبع، چاپ و چاپخانه نبوده، تهیه اسناد، متکی به دست نوشتههای محدود بود و معمولاً در جریان ناامنیها و جنگها و حوادث، بسیاری از آنها از دست میرفت یا در اثر تکرار استنساخها به خاطر غفلتها یا مسامحه ها یا به خاطر نبودن نقطهگذاری و اعرابگذاری و تشابه حروف و کلمات، تغییرات زیادی رخ میداد که از اعتبار اسناد میکاهید.
29219