آنچه در سیاستهای رژیم صهیونیستی کاملاً مشهود است، این است که آنها هرگز به دنبال تأمین منافع مردمی در کشورهای اطراف خود نبودهاند. اگرچه گهگاه از این ادعا بهعنوان یک ابزار فریب استفاده کردهاند و در مواردی هم موفق بودهاند ( شاید یکی از بارزترین نمونههای آن، تحولات سوریه و تضعیف حکومت این کشور باشد ) اما واقعیت این است که هدف اصلی آنها همواره اشغال سرزمینهای دیگر و گسترش نفوذشان بوده است؛ امری که بارها در عمل به اثبات رسیده است.
در بحران اخیر نیز که پرچم حمایت از دروزیها را بالا بردهاند و از آنها دفاع میکنند، باز هم اهداف پنهانی و استراتژیک دنبال میشود. جامعه دروزی، که عمدتاً در سوریه، لبنان و اراضی اشغالی فلسطین ساکن هستند، همواره برای رژیم صهیونیستی وسیلهای برای پیادهسازی سیاستهایش بودهاند. در برخی دورهها حتی از آنها بهعنوان نیروی نظامی یا اطلاعاتی استفاده شده است؛ نمونه بارز آن، نقش برخی رهبران دروزی مانند ولید جنبلاط در لبنان است.
از نظر اعتقادی، جامعه دروزی بهخاطر باورهایی چون «تقیه» و نگاه بسته مذهبی، جامعهای ناشناخته و در مواردی منزوی تلقی میشود. آنها نه بهطور کامل مسلماناند و نه یهودی. خود را «موحدون» مینامند، اما عملاً در طبقهبندی رایج ادیان قرار نمیگیرند. با وجود جمعیتی حدود ۲۵۰ هزار نفر، به دلیل پراکندگی جغرافیایی پس از قرارداد سایکس پیکو، این جامعه میان کشورهایی با قیمومیتهای مختلف (فرانسه، انگلیس و غیره) تقسیم شده و ارتباطات درونی آنها تضعیف شده است.
در سوریه، تحولات اخیر را میتوان نتیجهای از خطاهای محاسباتی حکومت بشار اسد، دخالتهای خارجی از جمله آمریکا، اسرائیل، ترکیه، و همچنین فریب برخی مردم سوریه دانست. این شرایط زمینهساز ورود جولانی به قدرت شد؛ فردی که گفته میشود تحت آموزشهای اسرائیل بوده است.
با این حال، رفتار اخیر اسرائیل "از تلاش برای کودتا علیه جولانی، سپس برنامهریزی برای ترور او و اکنون ورود مستقیم نظامی " نشان میدهد که موضوع اصلی نه جولانی است، نه مردم سوریه، نه حتی دروزیها. بلکه رژیم صهیونیستی به دنبال ایجاد "منطقهای امن" در اطراف خود است، تا از تهدیدات احتمالی در مرزهای شمالی و جنوبیاش در امان بماند. در نوار غزه، با طرح ایجاد منطقه حائل در شرق، و در جنوب لبنان و سوریه نیز به دنبال شرایطی مشابه است.
این اقدامات بخشی از طرح بزرگتر ایمنسازی پیرامون اسرائیل است. رژیم صهیونیستی میداند در آیندهای نهچندان دور، با رویارویی گستردهای از سوی محور مقاومت مواجه خواهد شد؛ رویاروییای که دیگر قابل مهار از طریق آتشبسهای فوری یا میانجیگری آمریکا نخواهد بود. به همین دلیل، در حال آمادهسازی پیشزمینههای استراتژیک خود است.
ادعای حمایت از دروزیها، بیشتر یک بهانه برای ایجاد تنشهای داخلی در سوریه است. جامعه دروزی اساساً تا زمانی که تحریک نشود، اهل درگیری نیست و در ابتدای ورود جولانی نیز خود را خلع سلاح کرده بود. در لبنان نیز این جامعه، در سایه نفوذ ولید جنبلاط و تحت تأثیر رژیم صهیونیستی، اقداماتی را انجام داد که پیامدهای سنگینی داشت. در سوریه هم، تحریکات اسرائیل زمینهساز ناآرامیهای اخیر شده است.
این واقعیت تاریخی باید همیشه مد نظر قرار گیرد: رژیم صهیونیستی هیچ گروه، قوم یا مذهبی را جز خودش به رسمیت نمیشناسد. آنها نه تنها بهدنبال حمایت واقعی از دیگران نیستند، بلکه دیر یا زود همان گروهها را نیز قربانی اهداف خود خواهند کرد. در پروتکلهای صهیونیستی، به صراحت آمده که سایر اقوام و ملل، صرفاً در خدمت "قوم برگزیده" هستند.
طرح بلندپروازانه "نیل تا فرات"، که از دیرباز در اسناد راهبردی اسرائیل ذکر شده، گواهی بر این جاهطلبی است. کشورهایی مانند اردن، عراق، عربستان سعودی، قطر، مصر و دیگر همسایگان اگر تصور کنند در امنیت هستند، سخت در اشتباهاند. آنها نیز در پازل استراتژیک اسرائیل، تنها قطعات بعدی دومینویی هستند که اکنون از سوریه آغاز شده است.
کارشناس مسائل بین الملل
21212