گروه اندیشه: دکتر فردین علیخواه استادیار و هیأت علمی دانشگاه گیلان در مطلب خود که در کانال دغدغه ایران منتشر شده، با اشاره به مستند «نوابغ دنیای مدرن» که به زندگی متفکرانی چون مارکس، نیچه و فروید میپردازد، این ایده را مطرح میکند که مکانها، شهرها و حتی ساختمانها در شکلگیری و ماندگاری اندیشهها و مکاتب فکری نقشی اساسی دارند. نویسنده توضیح میدهد که چگونه شهرهای بزرگ جهان و شرکتهای معتبر، با میزبانی از اندیشمندان و ایجاد فضاهای فکری، به اعتبار فرهنگی خود میافزایند و میراثی ماندگار برای آینده ایجاد میکنند.
نویسنده سپس با انتقاد از وضعیت داخلی، به طور خاص به شهرداری تهران اشاره میکند و میگوید که این نهاد از ظرفیتهای فرهنگی و فکری موجود در شهر غافل است.علیخواه وجود مکانی مانند «خانه اندیشمندان علوم انسانی» را فرصتی ارزشمند برای شهرداری میداند که میتواند با حمایت از آن، به افزایش اعتبار فرهنگی شهر و بهبود وجهه خود کمک کند، اما متأسفانه از این سرمایه اجتماعی رایگان غافل مانده است. این یادداشت می خوانید:
****
«نوابغ دنیای مدرن»، مستندی از شبکه جهانی بیبیسی است که در سال ۲۰۱۶ در انگلیس تولید شد. بتانی هیوز، مجری برنامه، دانشآموخته تاریخ باستان و مدرن از دانشگاه آکسفورد است. مستند به زندگی و افکار مارکس، نیچه و فروید اختصاص دارد و نسخه دوبله شدۀ آن در سایت آپارات نیز قابلِ دسترس است.
هیوز در شرح زندگی این سه متفکر، در کوچههای شهرهای محل سکونت آنان قدم میزند، گاهی در مقابل ساختمانی میایستد، به آن خیره میشود و حیات تاریخی ساختمان و نقشی را که در سیر اندیشۀ اندیشمندان آن دوران داشته شرح میدهد. هدف مستند توصیف و بیان سرگذشت نامآوران و تفکر آنان است ولی راوی به ناچار به خیابانها، ساختمانها، کافهها، و مکانهای گردهمایی و قرار و مدار اندیشمندان توجه میکند که بخشی از فرهنگ مادی(material culture) هر عصر است. در این مستند درمییابیم که نام مکانها همواره با اندیشمندان گره خورده است و چقدر جالب است که طبق آنچه این مستند به ما نشان میدهد هنوز هم برخی از مکانهای دورهمیهای اندیشمندان در قرن نوزدهم در شهرهای اروپایی مرمت و نگهداری میشود.
در علومانسانی کم نیستند مکاتب و حلقههای فکری که با نام خاستگاه شهری خود گرهخوردهاند. مکتب بوداپست، مکتب فرانکفورت، مکتب رم، مکتب شیکاگو، مکتب بیرمنگام، حلقه وین و غیره تنها چند نمونه دراینخصوص است. از نوشتن این سطرها قصد دارم چه نکتهای را بگویم؟ مکانها و شهرها در سیر تحول اندیشه مهماند و میتوانند به ماندگاری شهری و تبدیل شهر به برندی فرهنگی کمک کنند. اندیشهها و اندیشمندان به حیات فرهنگی و فکری شهرها قوام میبخشند و موجب شناسائی شهرها؛ هم در اکنون و هم در آینده میشوند. در واقع مایه افتخار یک شهر است که مکاتب و اندیشههایی با نام آن شهر ثبت و ضبط شود.
دقیقاً به همین دلیل است که بسیاری از شهرهای جهان برای میزبانی کنفرانسها و همایشهای اندیشمندان اشتیاق نشان میدهند. حداقل یکی از دلایل اینچنین اشتیاقی، افزایش منزلت فرهنگی شهر است. چه چیز از این بهتر که شهری خودش را میزبانِ مشتاقِ اندیشمندان و متفکران معرفی کند؟ مدیران شهرهای جهانی نیک میدانند که میزبانی از این افراد میتواند برای شهر میراث ایجاد کند و آیندگان از آن شهر به نیکی و افتخار یاد کنند.
در همین ارتباط، در سالهای اخیر علاوه بر شهرها، شرکتهای بزرگ و معروف جهان نیز همواره برای میزبانی حلقههای متفکران مشتاق بودهاند. دلیل آنکه سیلیکونولی یکی از مکانهای مهم برای پذیرایی از متفکرانی است که نگاهی نقادانه به فناوریهای ارتباطی دارند همین است. برای مثال گوگل اشتیاق نشان میدهد تا میزبان چهرهها و اندیشهورزان جهانی نظیر یوال نوح حراری باشد؛ چرا که قصد دارد با جذب اندیشمندان این پیام را به جهان بدهد که فقط و فقط در پی رشد افسارگسیختۀ فناوری نیست؛ بلکه جنبه فرهنگی و فکریِ فناوری نیز برایش مهم و ارزشمند است.
ولی میدانید نقطه تلخ ماجرا کجاست؟ ما پژوهشگران در این کشور مجبوریم برای آنچه در جهان امری افتخارآمیز و البته بدیهی محسوب میشود مدام استدلال بیاوریم و مدیران را برای انجام آن متقاعد کنیم. به یاد دارم که سالها قبل وقتی گزارشهای مربوط به وجهه سازمانها نزد مردم را میخواندم معمولاً شهرداریها وضعیت مناسبی نداشتند. دارم تعارف می کنم انگار. شهرداری ها افتضاح بودند. به همین دلیل اعتقاد دارم که وجود «خانه اندیشمندان علومانسانی» در شهر، گردهمایی اندیشمندان و پژوهشگران در آن، و به ویژه بازتاب رسانهای گفت وگوهای کارشناسی و تخصصی برای جامعه از جمله ویژگیهای مثبتی است که صددرصد به نفع نهادی همچون شهرداری تهران است. در واقع، این لطف اندیشمندان کشور به شهرداری تهران است و نه بر عکس! و عجیب آنکه شهرداری از این منبع رایگان سرمایه اجتماعی غافل است.
اگر به سطرهای آغازین این نوشتار بازگردم تأکید میکنم که ساختمانها نیز جزوی از حیات فکری شهرهایند، ساختمانها و خانههای نمادین اندیشمندان جزو فرهنگ مادی جوامعاند و میخواهم بگویم که اصلاً بعید نیست که فرداروزی «بتانی هیوزهایی» به خیابان نجاتالهی شهر تهران بروند، در مقابل ساختمان خانه اندیشمندان علومانسانی بایستند و از نقش آن در حیات فرهنگی شهر و خط سیر علومانسانی ایران بگویند. ولی پرسش مهم تر آن است که در آن روزگار درباره شهردار وقت چه خواهند گفت؟
۲۱۶۲۱۶