به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، پاسخهای استاد شیخ حسین انصاریان را به پرسشهای مطرح از سوی جوانان میخوانید:
عرفان به معنی معرفت وشناخت است . موضوع آن «خدا» وراه رسیدن به آن «قلب» است ،که از آن به معرفت «حضوری»یاد می شود . معرفت قلبی و حضوری خدا غیر از معرفت عقلی و استدلالی است که فلاسفه به دنبال آن هستند . اگر علم از مقوله «دانستن» باشد ، عرفان از مقوله« یافتن» است.
هر چند که در یافتن نیز عنصر دانستن وجود دارد ، ولی دانستنی که از جنس حضور است ، نه تنها یک صورت ذهنی . بنابراین عرفان به دنبال تحقق بخشیدن به این نیاز انسان است که دست او را برای رسیدن به مقام «حضور و درک وجود خدا» بگیرد ، نه صرف دانستن اینکه خدائی هست یا خدا این صفت و یا آن صفت را دارد.عرفان های نو ظهور چیست؟
برای دستیابی به این هدف والا و مقصد عالی که عالی تر از آن مقصدی نیست، راه های فراوانی از طرف مدعیان مختلف ارائه شده است که تنها یک راه به مقصد می رسد . این راه به عقیده ما راه «دین» است .راهی است که توسط انبیا و ائمه علیهم السلام به عنوان نمایندگان خدا تصویر و ترسیم شده است . دلیل ما بر این مطلب این است : خدائی که ما در عرفان به دنبال درک حضور او هستیم ، مقصد این راه است . صاحب منزل راه صحیح رسیدن به منزلش را بهتر از دیگران می داند.
خدا با فرستادن دین و کتاب های آسمانی و پیامبران به عنوان آورندگان این دو به بشر و نیز مربیان بشر از طرف خدا ، راه را به ما نشان داده است :
« قال اهبطا منها جمیعا بعضکم لبعض عدو فاما یاتینکم منی هدی فمن اتبع هدای فلا یضل و لایشقی » طه (20) آیه 120.
(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آیید، در حالی که دشمن یکدیگر خواهید بود! ولی هرگاه هدایت من به سراغ شما آید، هر کس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه میشود، و نه در رنج خواهد بود!
دراین میان افراد یا گروه هائی با ادعای راهنمائی بشر به سر منزل مقصود ، هر از گاهی سر بر آورده و با ارائه دستور عمل هائی و تاسیس مکاتبی خواسته اند در این مسیر راهنمای انسان باشند . اکثر مدعیان خود راه بلد نیستند ،ولی به صرف دیدن سوسوهائی از شمع راهزنان طریق حق، به گمان این که خورشید هدایت را یافته اند و با دیدن سراب گمراهی، به گمان اینکه به آب حیات رسیده اند، می خواهند دستگیری از دیگران کنند . خطر کسی که علم ناقص دارد ، از خطر جاهل در گمراهی دیگران بالاتر است .
این گونه افراد با احساس تشنگی مفرط بشر به «معنویت» راه هائی را پیشنهاد می کنند که هیچ کدام انسان را به مقصود نمی رساند. بدتر فاصله او را از آن دورتر و دورتر می سازد . این ها عرفان های کاذبی هستند که در بحران معنویت جهانی بیش تر از همیشه فعالیت می کنند . این ها می خواهند عطش بشر این عصر را با آب شور دریاهای نمک که سیرابی به دنبال ندارد و هر چه بیش تر نوشیده شود،تشنگی او را به آب حقیقی بیش تر می سازد، برطرف سازند .
هر طریقت و عرفانی که برخاسته از دین خدا باشد ،دینی که( اعتقادات ،احکام و اخلاق) آن از افکار خود خواهانه بشر و دست تحریفگران مصون مانده باشد ،می تواند راهی به حقیقت باشد .در غیر این صورت نه تنها عرفان، باطل و کاذب است بلکه «گمراهی» آشکاری است که ما را از خدا دور می سازد.
در ذیل به برخی از عرفان های کاذب وباطل اشاره می شود .
1- فرقه سای بابا :
بنیانگذار این نحله شخصی است به نام باگوان شری ساتیا سای بابا است . درسال 1926 میلادی به دنیا آمده و در چهارده سالگی ادعای هدایت همه انسان ها از طرف خدا را داشته است . او دین خود را حاکم بر همه ادیان می دانست. در عین حال مدعی بود که دین او با هیچ یک از ادیان رایج مثل اسلام و مسیحیت منافاتی ندارد . برای دعوت خود معبدی به نام پراشانتی نیلایام به معنای آشیانه صلح برین تاسیس کرده است . در این معبد به مناسبت اعیاد همه ادیان مثل کریسمس ، عید فطر ، عید نوروز ، سال نوی چینیان و ... مراسم برگزار می شود . او به تناسخ و قانون کارما معتقد است .
2- رام الله :
مرکب است از دو کلمه «رام» که نام خدای آیین ویشنو است و « الله » که نام خدا در اسلام است . این آئین یکی از سه آئین بزرگ هندوستان است . پیام آئین این است که رام الله و الله همان رام است . این آئین در قرن پانزدهم میلادی توسط شخصی به نام شیخ کبیر در هندوستان پایه گذاری شد. شیوه تبلیغی آن هم در ایران شبیه گولد کوئیست است . هر فردی برای آن که در حلقه رام الله باقی بماند، باید هفته ای یک نفر جدید را به رام الله دعوت کند و گرنه از دایره پیروان رام الله خارج خواهد شد . این آئین با نام هائی از قبیل « جریان هدایت الهی » ، « هنر زندگی متعالی » و « تعلیمات حق » به تبلیغ افکار خود می پردازد .
3- اوشو :
این آئین توسط شخصی به نام اوشو که البته در زمان حیات خود نام های مختلفی از جمله « راجا » ،«راجنیش » ،« آچاریا راجنیش » و « باگوان شری راجنیش » معروف شده است ، پایه گذاری شد . این آئین در غرب نسبت به آئین های دیگر شرقی مثل سای بابا و رام الله از اقبال بیش تری برخوردار شده است . آن هم به دلیل همخوانی زیاد آموزه های اوشو با اصول لیبرالیسم فرهنگی غرب و آزادی های بی حد وحصر موجود در آن می باشد .
تنها تفاوت آن در این است که اوشو همه بی بند و باری ها و هرزگی های جنسی را به انگیزه معنویت و عرفان ترویج می دهد! اوشو در سال 1990 در 59 سالگی به طرز مشکوکی از دنیا رفت که برخی علت مرگ مشکوک وی را ابتلا به بیماری ایدز در اثر فسادهای اخلاقی و جنسی شدیدی که داشت عنوان کرده اند.
4- اکنکار :
این فرقه توسط شخصی به نام پال توئیچل اهل شهر کنتاکی آمریکا پایه گذاری شده است .او که در ابتدا از نیروهای یگان دریائی ارتش آمریکا بود، برای روح شناسی به هندوستان سفر کرد. در آن جا از تعالیم شخصی به نام استاد سودارسینگ استفاده کرد که مدعی است نهصد و هفتادمین استاد بزرگ اک در طول تاریخ می باشد. در این آشنائی به ادعای خود با شخصی افسانه ای به نام « ربازارتارز » که مدعی است 500 واندی سال دارد ملاقات کرد.
بعد از این ملاقعات به آمریکا بازگشت و در آن جا با نام معنوی « پدر زاسک » مشغول تبلیغ مکتب خود شد . او اکنکار را به دانش باستانی سفر روح تعریف کرده و مدعی است که اکنکار کوتاه ترین راه و صراط مستقیم رسیدن به حقیقت است . او در تعالیمش مریدان خود را به اک یعنی روح الهی یا جریان مسموع حیات یا جوهره خداوند ارجاع می دهد که خلقت و محافظت از تمامی حیات را بر عهده دارد . همه این ها را از جمله معانی آن می داند و مدعی است که تمام استادان اک در طول تاریخ مردم را به این امور دعوت کرده اند .
او از شخصیت هائی همچون مولوی ، حافظ ، شمس تبریزی ، عطار نیشابوری ، فردوسی و ... به عنوان استادان اک نام می برد! بعد از پال توئیچل شخصی به نام داروین گراس رهبری این فرقه را به عهده گرفت، ولی بعد از دو سال از مقام خود عزل شده و به صورت کلی از این فرقه اخراج شد. الان نیز هیچ نامی در این فرقه از وی نمی برند . بعداز او شخصی به نام هارولد کلمپ رهبری این آئین رابه عهده گرفته است. روز 22 اکتبر که سالروز تولد پال توئیچل است، ابتدای سال معنوی اکیست ها محسوب می شود .
5- عرفان سرخ پوستی :
این نوع عرفان مانند عرفان های شرقی دارای گرایش های فراوانی است که مشهورترین و مهم ترین انواع آن عرفان ساحری است. مشهورترین مدافع این نوع عرفان که به یک معنا می توان او را بنیانگذار آن نیز دانست، «کارلوس کاستاندا» است. این عرفان را عرفان عقاب نیز می گویند.
کاستاندا این نوع آیین را آیین ساحری یا جادوگری می نامد. شاید وجه آن بیگانگی اش نسبت به فرهنگ مدرنیته و تمدن جدید باشد . سخنان و معرفت هائی را بیان می کند که در ظاهر با روح تفکر جدید غربی بیگانه است ، هر چند در باطن این آیین نیز کاملا مرتبط با مدرنیته و انسان عصر جدید است.
به گفته کاستاندا این آموزها توسط شخصی به نام « دون خوان » که اورا در سفری به مکزیک در ایستگاه اتوبوس ملاقات کرده ، به او منتقل شده است.به گفته او آموزش توسط دون خوان حدود ده سال طول کشید. اما این که آیا دون خوانی وجود داشته است یا نه ،مدرکی غیر از گفته های کاستاندا در دست نیست.
کاستاندا شخصیت مرموزی است و زندگی او پر است از ابهامات و نقاط تاریک و کوری که راهی برای روشن شدن آن ها نیست. رمزآلودی و ابهام از تولد او گرفته تا زندگی شخصی اش کشیده شده است. البته شاید بتوان علت آن را در آموزه های تعلیمی این مکتب یافت چرا که از تعالیم دون خوان به او « از بین بردن و محو گذشته شخصی » است.در این آموزه باید شخص زندگی گذشته خود را در هاله ای از ابهام بگهدارد حتی با دروغ گفتن.
از آن جا که مطالب مطرح شده در کتاب های کاستاندا شباهت های زیادی با معارف عارفان شرقی و تا حدودی غربی دارد ،بعضی از منتقدان غربی آثار کاستاندا ،وی را یک سارق ادبی دانسته حتی وجود شخصیت اصلی داستان ها و کتاب های او یعنی دون خوان را زیر سوال برده اند.
6- آیین تولتک :
یکی دیگر از آیین های معنوی سرخ پوستی آیین تولتک است . آیین تولتک که برگرفته از نام یک قوم یا نژاد به همین نام است، سابقه ای بسیار طولانی دارد. این عرفان هر چند عرفانی پنهان و مخفی بود و استادان ( ناوال ها ) به سادگی آموزه های خود را در اختیار دیگران قرار نمی دادند ، بعد از فتح قاره آمریکا و سوء استفاده از برخی آموزه های آن بر شدت راز آمیزی و پنهان کاری آنان افزوده شد. استاد و رهبر فعلی این آیین شخصی است به نام « دون میگوئیل روئیز» که به تعلیم و تبلیغ آموزه های این آیین می پردازد. آیین تولتک بر رؤیا تاکید زیاد دارد و معتقد است:
« هر آنچه می بینیم یا می شنویم ،چیزی جز یک رؤیا نیست . انسان در بیداری رؤیا می بیند. در خواب هم رؤیای دیگری. رؤیا دیدن فعالیت مبهم ذهن است و ذهن هر لحظه و در تمام شبانه روز در حال دیدن رؤیاست » در این آیین برای رسیدن به آرامش و عشق سه روش بیان می کنند :
1- تسلط بر آگاهی :برای آزاد بودن باید بدانیم که از کجا آمده ایم و در جستجوی چه هستیم ... .
2-تسلط بر دگرگونی : برای این که بدانیم چگونه رؤیاهای زندگی خود را تغییر دهیم ،نیازمند این روش هستیم.
3- تسلط بر عشق : منظور از عشق نیت است. برای آن که بر رؤیاهای زندگی مسلط شویم، باید بر عشق تسلط یابیم.
تولتک چهار میثاق بزرگ را مطرح می کند :
1- با کلام خود گناه نکنید.
2-هیچ چیز را به خودتان ربط ندهید.( در مورد تعریف و یا توهین دیگران بی اعتنا باشید.)
3- تصورات باطل نکنید.(دوری از سوء ظن)
4-همواره بیش ترین تلاش خود را به کار گیرید.
7- پائلو کوئلیو :
پائلو کوئلیو در سال 1947 میلادی در کشور برزیل در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرش مهندس بود و مادرش خانه دار. در سنین نوجوانی و جوانی احساسات ضد مذهبی شدیدی داشت. از هفده سالگی به بعد سه بار در بیمارستان روانی بستری بوده است. مدت های مدیدی از داروهای اعصاب و روان استفاده می کرد و سپس به استفاده از مواد مخدر روی آورد. پیشینه اخلاقی و اجتماعی او بسیار منفی و تاریک است. وی در تئاترهای ضد اخلاقی و مستهجن نقش ایفا می کرد. با کمک یکی از دوستانش به نام « رائول سیکساس»، مجموعه داستان های کمدی سکسی به نام «کرینگ-ها» را منتشر کرد. این مجموعه آن قدر مستهجن بود که حکومت وقت برزیل آن را به حال فرهنگ عمومی مردم مضر دانست . رائل و کوئلیو را به خاطر انتشار آن ها زندانی کرد. کوئلیو چندین بار تصمیم به خودکشی گرفت.
نهایتا در یکی از مسافرت های خود به اروپا ، ادعا کرد که در آلمان با هاتفی غیبی ، مردی فرا واقعی ، آشنا شده است. آن مرد چندین بار در مکان های مختلف بر او ظاهر گشته و از او خواسته است تا مجددا به آیین کاتولیک ایمان بیاورد.
کوئلیو تعاملات سیاسی فراوانی با سران کشورهای دنیا به ویژه آمریکا و اروپا دارد. در ماه سپتامبر 1999 از کشور اسرائیل دیدن کرد. کتاب های او در این کشور فروش فوق العاده ای داشت. مسؤولان رژیم صهیونیستی از مضامین آن ها حمایت کردند.
در سال 2000 در اجلاس سالانه جهانی سازی داوس (سویس ) سخنران مدعو بود. در این اجلاس است که شیمون پرز ( رئیس رژیم صهیونیستی ) از او قدردانی می کند و می گوید: معنویتی که شما مبلغ آن هستید، در خاورمیانه برای ما بسیار مفید است. بدین شیوه می توانیم صلح و آرامش را در کشور خود حکمفرما کنیم.
8- دالائی لاما :
دالائی لامای چهاردهم که نام اصلی او « تنزین گیاتسو» است، در سال 1935 میلادی درشمال شرقی تبت و در خانواده ای کشاورز به دنیا آمد. بر اساس باورهای سنتی تبتیان در دو سالگی ایشان را به عنوان تجسم دوباره دالائی لامای سیزدهم ،« توبتن گیاتسو»، که در سال 1932 از دنیا رفته بود ، پنداشتند. بودائیان تبت دالائی لاما را تناسخ بودای مهر می دانند. آنان معتقدند که بودای مهر برای خدمت به مردم همواره در بدن کسی تناسخ می کند.
او در سال 1959 دولت تبت را رسما تاسیس کرد و موافقت نامه های قبلی منطقه تبت با ارتش چین را ابطال کرد. در سال 1963 نخستین پارلمان تبتیان در تبعید را شکل داد. او به کشورهای بسیاری مسافرت می کند و روابط بین المللی فراوانی دارد . می کوشد تا دولت مستقلی در تبت تشکیل دهد که از سوی مجامع بین المللی نیز به رسمیت شناخته شود. غربیان نیز به دلائل مختلف حمایت های ویژه ای از او دارند. در سال 1989 جایزه صلح نوبل را به او دادند. از سال 1959 تا سال 1999 بیش از پنجاه دکترای افتخاری از سوی دانشگاه های مختلف غرب دریافت کرده است.
9- فالون دافا :
فالون دافا یا فالون گونگ روشی است که ادعای تزکیه ذهن و بدن را دارد.
فالون دافا به معنای « تمرین چرخ قانون » است . این روش در سال 1992 میلادی به وسیله شخصی به نام« لی هنگجی» در چین مطرح شد.
فالون دافا مدعی است که بر پایه سه اصل بنیادین به نام « حقیقت ، نیک خواهی و بردباری » بنا نهاده شده است . برای تزکیه ذهن و بدن پنچ نوع تمرین دارد. او مدعی است انسان ها در بدو خلقت همگی دارای آن سه اصل بنیادین هستند و فطرتی حقیقت جو ، نیک خواه و بردبار دارند. اما بعدا در اثر تعاملات اجتماعی و تغذیه و تربیت های خاصی فطرتشان آلوده می شود. راه بازگشت به فطرت اولیه و سرشت نخستین ، انجام تمرین های فالون دافا است.
10- مدیتیشن متعالی ( تی . ام ) :
روش معنوی مدیتیشن یا تی . ام در سال 1957 در هندوستان توسط شخصی به نام « ماهاریشی ماهش یوگی » ، پایه گذاری شد. تاریخ زندگی ماهاریشی ماهش تاریخی پر از رمز و راز است.تاریخ دقیق تولد وی مشخص نیست . خود وی نیز به عمد تلاش داشت که پیشینه زندگی خود را در هاله الی از ابهام قرار دهد. در سال 1940 تا سال 1953 تحت تعالیم برخی از مرتاضان و معنویان هندی قرار گرفت . از سال 1957 رسما به آموزش شیوه ابداعی خود پرداخت.
وی نام روش معنوی ابداعی خود را به دلیل سادکی و سهولت آن مدیتیشن متعالی نهاد. ماهاریشی در اوایل سال 2008 در خانه شخصی خود در یکی از روستاهای هلند که گفته می شود دارای دویست اتاق است ، از دنیا رفت. وی نیز هدف زندگی را توسعه و گسترش شادی و نشاط می دانست.
یکی از بزرگ ترین نمایندگان معنویت های سکولار ( ضد دینی ) و مدرن در دنیای جدید ، ماهاریشی ماهش بود.راه و روش ماهاریشی کاملا متأثر از مدرنیته و سازگار با اندیشه های سکولار و مادی گرای غرب است. وی کوشیده است قدرت هائی همچون « از نظر ها پنهان شدن » ، « پرواز در هوا » ، « تسلط بر نیروی جاذبه زمین » را به صورت علمی آموزش دهد.
برای نقد این نوع از عرفان های کاذب که به طور عموم دارای خصوصیت مخالفت با دین و چهره سکولاری هستند ،به کتاب هائی که در نامه قبل خدمتتان معرفی شد ،مراجعه نمائید. فقط به صورت اجمالی این مطلب مد نظرتان باشد که هر چند برخی از آموزه های خوب و انسانی در برخی از این مکاتب و عرفان ها وجود دارد لکن با توجه به هدف و راهی که برای طی مسیر تکاملی انسان ارائه می دهند و نیز با توجه به نقص هائی که در آموزه های خود دارند( که به طور مثال برخی به جنبه های احساسی انسان توجه ویژه و خاص دارند ،در حالی که جنبه عقلانی انسان را نادیده می گیرند )از دادن برنامه ای جامع و هم جانبه نگر و کامل عاجزند .
از رساندن شخص به تکامل انسانی مورد نظر دین که از جانب خدا برای هدایت بشر فرستاده شده است، ناتوان می باشند. به خصوص که برخی از این فرقه ها در جهت مخالف با هدایت الهی گام برداشته و با توصیه ها و آموزه های به ظاهر مفید هدف و مقصدی غلط و اشتباه به انسان نشان می دهند، نیز به خاطر نقصی که در آموزه های خود دارند ،باعث انحراف او از مسیر تکاملی صحیح می شوند ؛ در حقیقت به جای دریا که عبارت است از هدایت الهی ،با کاسه ای از آب ( آن هم با فرض سالم بودن آن ) به استقبال انسان می آیند.
البته فرقه ای به نام شیطان پرستی در جهان و نیز در ایران رواج یافته که به نوبه خود به ریز فرقه های بسیاری تقسیم می شود . به لحاظ این که اساس آن بر ضدیت دین و معنویت است، نمی توان آن را حتی از جمله عرفان های کاذب برشمرد.
جهت آگاهی بیشتر به کتاب های زیر رجوع شود.
1- در آمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب ، احمد حسین شریفی ، نشر صهبای یقین
2- اکنکار ، سوداگری روحی ( ناگفته های اکنکار و پاتوئیچل ) ، دکتر دیوید سی لین ، ترجمه مهندس شهرام قلی زاده .نشر جامعه نگر .
منبع: عرفان