فاطمه غفاری: نشست «مشروطه ایران و عثمانی؛ تاثیرها و تاثرها» شامگاه شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ در خانه گفتار کلابهاوس به مدیریت مجید تفرشی و با حضور حسن حضرتی دانشیار تاریخ دانشگاه تهران برگزار شد. حسن حضرتی در ابتدای این نشست سخنان خود را با تأکید بر دو نکته آغاز کرد:
۱- مشروطه، مسئلهای زنده و جاری است و ما هنوز از آن گذر نکردهایم. هرچه زوایای مشروطه بیشتر واکاوی شود، برای امروز جامعه ایران سودمندتر خواهد بود. تبیین و درسآموزی از مشروطه میتواند راهگشای مسائل کنونی کشور باشد.
۲- بررسی تطبیقی مشروطههای ایران و عثمانی کمک میکند این رویداد را بهتر بشناسیم، به اسناد جدیدی دست یابیم و حوزه پژوهش را توسعه دهیم.
اهمیت آرشیو عثمانی و بیتوجهی به اسناد
این استاد تاریخ دانشگاه تهران با اشاره به وجود حجم گستردهای از اسناد مربوط به تاریخ ایران در آرشیو عثمانی (ازجمله اسناد فارسی) خواستار فراهم شدن زمینه دسترسی پژوهشگران به این منابع شد. او یادآور شد که انتقال این اسناد به ایران هزینه زیادی ندارد و حمایت دولت و نهادهای غیردولتی در این مسیر ضروری است.
او از تجربه شخصی خود گفت که در جلسهای به مسئولان آرشیو ملی پیشنهاد واگذاری حدود ده هزار سند ارزشمند شامل مکاتبات مربوط به امیرکبیر، عباسمیرزا، ارزنهالروم و ایرانیان در عثمانی را داده، اما این پیشنهاد با بیتوجهی مطلق روبهرو شده است. به گفته او، این اسناد همچنان آماده تحویل و آرشیو شدن هستند.
حضرتی توضیح داد که بیش از یک دهه است روی ایرانیان استانبول و اسناد مربوط به آنها «از نظامنامهها تا اطلاعات روزنامهها، انجمنها و شخصیتها» کار میکند و بخشی از نتایج این تلاشها، انتشار آثاری چون «مکاتبات میرزا ملکمخان»، «مشروطه ایران به روایت عثمانی»، «ایران در عثمانی» است.
او راهاندازی نشر «یام» را در راستای احیای میراث مکتوب ایران در عثمانی دانست و گفت: حمایت از دیگر پژوهشگران در این حوزه در دستور کار این نشر قرار دارد. همچنین، برای توسعه این مطالعات، رشتههای «آسیای صغیر» و «تاریخ تمدن بالکان» در دانشگاه ایجاد شده تا علاقهمندان، بهویژه ترکزبانها، بتوانند بدون نیاز به سفر به ترکیه در این حوزه فعالیت کنند.
مسئله مشروطه؛ بحث علمی نه میدان نزاع
این استاد تاریخ دانشگاه تهران تأکید کرد که موضوع «مشروطه ایران و عثمانی و تأثیرها و تأثرها» ماهیتی دانشگاهی دارد و نباید به محل منازعات شخصی و جدل تبدیل شود. به گفته او، نقدی که سالها پیش بر دیدگاه سیدجواد طباطبایی نوشته بود، نمونهای از بحث علمی است که نباید سبب رنجش طرفین شود.
سه مشروطه و جایگاه زمانی آنها
حضرتی در ادامه به سه مشروطه به عنوان محور بحث اشاره کرد: مشروطه اول عثمانی (۱۲۹۳ قمری)، مشروطه ایران (۱۳۲۴ قمری)، مشروطه دوم عثمانی (۱۳۲۶ قمری).
به گفته او، فاصله مشروطه اول عثمانی تا مشروطه ایران بیش از ۳۰ سال و فاصله مشروطه ایران تا مشروطه دوم عثمانی تنها دو سال بود. به دلیل رفتوآمد گسترده میان تبریز، باکو و استانبول، پرسش اصلی این است که میزان و شیوه انتقال ایدهها میان این مراکز فکری و سیاسی چه اندازه بوده است.
پنج رویکرد پژوهشی درباره تأثیرات متقابل
حضرتی سپس با توجه به سابقه طولانی بحث و موضعگیری فراوان موافق و مخالف در مورد این تاثیر و تاثر، همه این مواضع را به پنج گروه تقسیم کرد:
۱. مخالفان تأثیر مشروطه اول عثمانی بر ایران: این گروه معتقدند مشروطه ۱۲۹۳ قمری (که به سبب جنگ با روسیه و اقدامات عبدالحمید دوم تنها دو سال دوام یافت) ارتباطی با مشروطه ایران ندارد. چهرههایی همچون فریدون آدمیت، آبراهامیان و حمید عنایت چندان توجهی به این موضوع نداشتهاند و سیدجواد طباطبایی بهصراحت آن را رد کرده و تعبیر «هر گردی گردو نیست» را درباره مشروطه عثمانی به کار برده است.
۲- مخالفان تأثیر مشروطه ایران بر مشروطه دوم عثمانی: پژوهشگران ترک چون شریف ماردین، نیازی برکه، کمال پارکات و اریک جان در آثار خود مشروطه ایران را نادیده گرفتهاند. حضرتی این بیاعتنایی را معادل مخالفت دانست و احتمال داد ناشی از آشنایی اندک یا بیرغبتی آگاهانه باشد.
۳. موافقان تأثیر مشروطه اول عثمانی بر ایران: این گروه که البته موافقتشان نیز به یک اندازه نیست و دلایل مختلفی دارد؛ بعضی از تاثیر صحبت میکنند و بعضی از تقلید؛ ولی درنهایت با این تاثیر موافقت دارند. «تقیزاده» جزو اولین کسانی است که در این مورد صحبت میکند. «کسروی» چندان به این مسئله نمیپردازد ولی مخالف هم نیست. آدمیت در کتاب «امیرکبیر و ایران» و «فکر آزادی» موافق این تاثیر است. «نیکی کدی»، «آجودانی»، «رئیسنیا»، «امامی خوئی»، «منصوره اتحادیه»، مرحوم «فیرحی» و حتی «سیدجواد طباطبایی» در جایی بحث تقلید را مطرح میکنند - که پارادوکس در صحبتهایشان وجود دارد. البته «اعتمادالسلطنه» هم به بحث تقلید پرداخته و «کوری عصاکش کور دگر شود» را در باب این تاثیر مطرح میکرد. میرزا ملکم و هما ناطق نیز به همین ترتیب.
۴. موافقان تأثیر مشروطه ایران بر مشروطه دوم عثمانی: برخلاف نسل قدیم پژوهشگران ترک، نسل جدیدی چون فواد تونایا، زکی صلاح و نجات ییلدیز رویکردی آکادمیک و بیتعصب دارند و این تأثیر را میپذیرند.
۵. قائلان به تأثیر متقابل: این گروه به تاثیرات متقابل اعتقاد دارند، این قضیه را دوطرفه میبینند و تاثیر متقابل را مورد تاکید قرار میدهند که این تاکید در آثارشان وجود دارد. سردمدار این طیف «فیروز احمد»، پژوهشگر برجسته است و پس از او مرحوم «عبدالهادی حائری»، «نادر سهرابی»، «تورج اتابکی» در این گروه جای میگیرند. بنده هم در این دسته پنج هستم.
نمونهای از شواهد تأثیرگذاری ایران بر عثمانی
حضرتی به کتاب «نامههای ایران» اشاره کرد که حاوی ۲۲۰ صفحه گزارشهای «سعید جمیل» (مستشار نظامی سفارت عثمانی در تهران) است. سعید جمیل، شاهد عینی تحولات مشروطه ایران، گزارشهای خود را در روزنامه «تأثیر افکار» منتشر و همزمان برای دوستانش در عثمانی ارسال میکرد. به گفته حضرتی، نگارش چنین گزارشهایی و بازتاب آن در فضای فکری عثمانی، نشانگر نقش مستقیم تحولات ایران بر شکلگیری مشروطه دوم آن کشور است.
تجربه انتقال آرشیوهای تاریخی مشروطه به ایران
مجید تفرشی در ادامه نشست، در تأیید سخنان حسن حضرتی درباره اهمیت انتقال اسناد تاریخی و آرشیو عثمانی به ایران، به تجربههای شخصی خود اشاره کرد. او گفت که حدود سال ۱۳۸۶ تلاشی برای انتقال ۱۴۰ هزار صفحه سند درباره انقلاب مشروطیت از آرشیو ملی بریتانیا آغاز شد. این پروژه قرار بود به صورت دیجیتالی در دو فاز انجام شود:
- فاز اول: اسناد سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۰، یعنی یک سال پیش از آغاز مشروطیت تا یک سال پس از استقرار کامل آن.
- فاز دوم: ادامه اسناد مرتبط با این دوره.
به گفته تفرشی، در زمان ریاست دکتر اشعری در سازمان اسناد و کتابخانه ملی، با وجود مشکلات و موانع متعدد، ۷۰ هزار صفحه از این اسناد به ایران منتقل شد، اما فاز دوم به دلیل «تنگنظریها» و تعللها هیچگاه به سرانجام نرسید. او همچنین افزود که همان ۷۰ هزار صفحه موجود نیز بهسختی در اختیار پژوهشگران قرار میگیرد و امیدوار است این مشکل برطرف و مجموعه کامل شود. اهمیت این اقدام بهویژه از آن روست که ۹۰ درصد این اسناد به صورت آنلاین در دسترس نیست و محققان برای استفاده از آنها به مراجعه حضوری نیاز دارند.
اسناد «مناقشات مرزی ایران و عثمانی» سوخت و از بین رفت!
تفرشی تجربه دوم خود در زمینه انتقال اسناد به ایران را اسفبارتر خواند و گفت: دکتر رضا نظرآهاری (مسئول اسناد وزارت خارجه و سفیر کنونی ایران در نیوزیلند که از دوران دانشجویی با عباس عراقچی دوستی داشت) از من خواست تا مجموعه اسناد مربوط به «مناقشات مرزی ایران و عثمانی» موجود در آرشیو بریتانیا را گردآوری و به ایران ارسال کنم. این مناقشات از پیش از دوره صفویه آغاز شده و حتی در جنگ ایران و عراق و قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر ادامه یافت، ما به همراه تیمی از همکاران ۶۰۰۰ برگ سند انگلیسی گردآوری کردیم (چون انگلیسیها در تمام مذاکرات سرحدی بین ایران و عثمانی به همراه روسها حاضر بودند) که شامل مکاتبات متعدد، ازجمله نامههای امیرکبیر در جریان مذاکرات ارزنهالروم بود. پس از ارسال این اسناد به وزارت خارجه، با تغییر مسئولان، مشخص شد که کپیهای دیجیتال در یک فعل و انفعالاتی سوخته و از بین رفته است.
او این اتفاق را «بسیار تأسفبار» و نشانه «عدم درک راهبردی فرهنگی» دانست و توضیح داد که خوشبختانه نسخهای از این اسناد نزد او باقی مانده بود که با واسطه به دکتر نصرالله صالحی تحویل داده شد و بخشهایی از آن در کتابهای اخیر وی استفاده شده است، هرچند این مجموعه اکنون در آرشیو رسمی کشور موجود نیست.
این تاریخپژوه در ادامه به ابعاد کمتر دیدهشده تعامل میان ایران و عثمانی در دوره مشروطه و پیش از آن اشاره کرد. به گفته او، کنش متقابل بین مشروطهخواهان و آزادیخواهان دو کشور تنها به سیاستورزان، دیپلماتها و روشنفکران محدود نمیشد، بلکه تجار، دانشجویان و فعالان اقتصادی نیز در این تبادل نقش مؤثری ایفا میکردند؛ چه ترکهایی که در ایران مشغول به فعالیت بودند و چه ایرانیانی که در عثمانی زندگی و کار میکردند.
تفرشی تأکید کرد که این روابط تجاری و اجتماعی، بستر مناسبی برای ترویج و انتقال تجربههای سیاسی و فرهنگی مشروطه فراهم کرد و در اسناد دیپلماتیک بریتانیا نیز بارها به این موضوع اشاره شده است.
بخش قابل توجهی از میراث مکتوب ترکیه به فارسی نوشته شده
در ادامه نشست، حضرتی در بخش دوم سخنان خود با بیان اینکه در ترکیه، توجه به زبان فارسی و تاریخ ایران دو موضوع کاملا متمایز هستند، گفت: هماکنون حدود ۲۵ دپارتمان و مؤسسه دولتی آموزش زبان فارسی را در ترکیه برعهده دارند. این توجه به زبان فارسی، ناشی از آن است که بخش قابلتوجهی از میراث مکتوب ترکیه به فارسی نگاشته شده و امکان نادیده گرفتن آن وجود ندارد؛ همانگونه که ما نمیتوانیم زبان عربی را (به دلیل جایگاه آن در میراث مکتوبمان) کنار بگذاریم.
به گفته او، زبان فارسی برای ترکها ابزاری است برای خواندن مولانا، مثنوی و کلیات شمس، و فهم بخشی از تاریخ و هویت خودشان. سلاجقه روم بسیاری از آثار تاریخیشان را به فارسی نوشتهاند و ساختار دیوانیشان برگرفته از نظم اداری ایرانی بوده است. تاریخنگاری عثمانی نیز با یک اثر کلاسیک فارسی (هشت بهشت بدلیسی) آغاز میشود. نفوذ مولویخوانان در ترکیه (قدیم و جدید) و ضرورت توجه به متون فارسی، اهمیت این زبان را برای ترکها دوچندان کرده است.
حضرتی با به کار بردن این تعبیر که: «رابطه ما با ترکها مانند رابطه اروپاییها با یونانیهاست.» گفت: بخش بزرگی از میراث علمی ترکها از طریق ایران و به واسطه فرهنگ ایرانی به آنها رسیده است. حضرتی این وضعیت را با آموزش زبان ترکی در ایران مقایسه کرد و یادآور شد که زبان ترکی تنها در دانشگاه علامه طباطبایی به طور جدی تدریس میشود و این مقایسه، بههیچوجه قابل قیاس با توجه گسترده ترکها به زبان فارسی نیست.
با این حال، او تأکید کرد که توجه به «تاریخ ایران» در ترکیه وضعیت متفاوتی داشته است. این دو کشور اگرچه همسایهاند، اما گویی سالیان طولانی اقیانوسی میانشان فاصله انداخته بود. دورههایی از تنش، ترس، بدبینی و سوءظن (بهویژه در دوران حاکمیت کمالیستها) سبب میشد که کار بر روی تاریخ ایران با محدودیت و احتیاط شدید روبهرو باشد. پس از کاهش نفوذ کمالیسم، این محدودیت تا حدی کمتر شد و ارتباطات علمی بهبود یافت و به دانشگاهیان فرصت داد تا در حوزه تاریخ ایران تحقیق کنند.
حضرتی به تجربه سفر خود در سال ۲۰۰۲ به ترکیه اشاره کرد و گفت: «از سطح آگاهی بسیار اندک استادان ترک نسبت به تاریخ ایران شگفتزده شدیم و دیدیم که اطلاعاتشان بهشدت ناقص است.» با این حال، او اذعان کرد که اکنون وضعیت بهتر شده و حتی کارهایی در زمینه مشروطه ایران (بهویژه توسط پژوهشگران ترک مقیم خارج، مثلا در انگلستان) انجام میشود. بعضی از آنها نیز درباره ایرانیان استانبول پژوهش کردهاند، اما بسیاری از این آثار به فارسی ترجمه نشده و در ایران چندان شناختهشده نیست. به گفته او، در مقابل، توجه پژوهشگران ایرانی به تاریخ ترکیه (و از این طریق به بخشی از تاریخ خود ایران) بیشتر از توجه طرف مقابل بوده و نسل جدید مورخان ایرانی در این زمینه موفقتر عمل کردهاند.
دو اصل کلیدی در تحلیل تأثیرات متقابل مشروطه ایران و عثمانی
حضرتی سپس به بحث اصلی یعنی تأثیرات متقابل ایران و عثمانی برگشت و آن را بر پایه دو اصل دانست:
۱. نظریه پخش که نادر سهرابی نیز به آن توجه دارد. این نظریه میگوید ایدهای که در یک نقطه شکل میگیرد، بهواسطه سازوکارهای گوناگون به مناطق دیگر سرایت میکند و این انتقال اجتنابناپذیر است. شتاب یا کندی این پخش، به عوامل مشوق یا بازدارنده بستگی دارد. جریان نوگرایی، مشروطهخواهی و تجددگرایی در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نهتنها در ایران و عثمانی، بلکه در ژاپن، روسیه، هند و مصر نیز منتشر شد و هر یک از این کشورها از شبکه جهانی ایدههای نو متأثر شدند.
۲. جابهجایی و تبادل انسانی که مهمترین حاملان آن بازرگانان و تجار بودند. این تجار (عمدتا از تبریز و نیز از اصفهان، رشت و مشهد) میان تبریز، باکو و استانبول، و حتی اروپا در رفتوآمد بودند و در گسترش ایدهها نقشی کلیدی ایفا میکردند.
بازرگانان؛ موتور محرک نوگرایی ایرانی در عثمانی
حضرتی تأثیرگذارترین گروه در میان دولتمردان، اصلاحطلبان، روزنامهنگاران و تجار، را در این تاثیر و تاثر، گروه آخر یعنی بازرگانان و تجار دانست و گفت: آنها بدون وابستگی سیاسی و با پشتوانه مالی، وقتی به ضرورت گسترش یک ایده باور پیدا میکردند، برای تحقق آن نهادسازی میکردند. نمونه بارز، تأسیس مدرسه ایرانیان استانبول در سال ۱۳۰۱ قمری (چهار سال پیش از نخستین مدرسه نوین ایران به ابتکار رشدی ) بود که با حمایت مالی همین بازرگانان شکل گرفت. این مدرسه تنها مرکز آموزشی نبود، بلکه محل برگزاری نمایشها، کنسرتها، آموزش زبان فارسی و تقویت هویت ایرانی بود. بازرگانان برای دانشآموزان بیبضاعت لباس تهیه میکردند و شهریه آنان را میپرداختند.
این گروه همچنین مریضخانه ایرانیان و انجمن سعادت مهمترین انجمن نوگرا را در کنار انجمنهای دیگری مانند انجمن برادران و انجمن نسوان را بنیان نهادند. حضرتی خبر داد که نشر «یام» کتاب «کنشگران بیمرز» را منتشر خواهد کرد که شامل اسناد انجمن سعادت است و نشان میدهد این انجمن چگونه برای حمایت از مشروطهخواهان تبریز اقدام و پیامهای آنان را از طریق روزنامه «شمس» به جهان مخابره میکرد.
او گفت: در این شبکه، چهرههایی مانند دهخدا، یحیی دولتآبادی، معاضدالسلطنه و میرزا آقاخان کرمانی، در کنار اینها علما و مراجع برجسته چون آخوند خراسانی، شیخ مازندرانی و میرزای تهرانی حضور داشتند. خانوالده (پاتوق اصلی ایرانیان در استانبول) مکانی بود که تجار، روزنامهنگاران، کتابفروشان و صحافان گرد هم میآمدند و حتی کتابهای ممنوعه را منتشر میکردند. موتور محرکه همه اینها در وهله اول تاجران و بازرگانان بودند.
انجمن نسوان و ارتباطات فرامرزی
حضرتی به فعالیتهای انجمن نسوان نیز اشاره کرد و گفت: گرچه اطلاعات کمی از آن در دست است، اما شواهد نشان میدهد اعضای این انجمن مستقیما با ملکههای اروپایی (از جمله ملکه بلژیک و ملکه بریتانیا) مکاتبه میکردند و پاسخهایی نیز دریافت کردهاند تا درباره وضعیت و فشارهای وارده بر مشروطهخواهان ایران اطلاعرسانی کنند.
کمبود حمایت و دسترسی به اسناد
او با تأسف گفت: «بخش زیادی از این تاریخ مغفول مانده و به دلیل نبود پشتیبانی مالی، امکان پژوهش عمیق درباره افرادی چون رضاقلی مازندرانی یا رسول صدقیانی (که دفاتر تجاری در تبریز و استانبول داشت) وجود ندارد.» او تأکید کرد که نمیتوان تاریخ افشاریه یا صفویه را بدون مراجعه به اسناد عثمانی نوشت. حتی پژوهشگران اروپایی نیز که درباره این دوره تحقیق کردهاند، به دلیل ناآشنایی یا محدودیت زبانی به اسناد ترکی دسترسی نداشتهاند.
حضرتی راهاندازی رشتههای «آسیای صغیر» و «تاریخ تمدن بالکان» را تلاشی برای تربیت پژوهشگرانی دانست که بتوانند این منابع را مطالعه و میراث ایرانی موجود در خارج از کشور را شناسایی و منتشر کنند.
اصل تعاقب و تقارن در تحولات دو جامعه
او با اشاره به «اصل تعاقب و تقارن» گفت: وقتی رویدادهایی مشابه در دو جامعه با فاصله زمانی کوتاه رخ میدهد، میتوان میان آنها رابطه علت و معلولی یا تأثیر متقابل برقرار کرد. بسیاری از رخدادهای تجددگرایانه ایران همزمان یا کمی بعد از تحولات مشابه در عثمانی رخ دادهاند؛ و این را نمیتوان تصادفی دانست. گزارشهای مربوط به اقدامات مدحت پاشا در استانبول بهسرعت به تهران میرسید، ناصرالدینشاه و دولتمردان از آن آگاه بودند و حتی زمانی که او کشته شد، در ایران بحثهای موافق و مخالف درباره شخصیت و نقش او درگرفت.
مکاتبات میرزا ملکمخان و دشواریهای پژوهش
حضرتی نمونه دیگری از تبادل فکری ایران و عثمانی را در مکاتبات میرزا ملکمخان با میرزا حسینخان سپهسالار دانست که نسخه خطی آن در وزارت خارجه موجود است و او تنها موفق شد یک دفتر از حدود ۷۰ تا ۸۰ دفتر موجود را منتشر کند. بخش مهمی از این مکاتبات احتمالا توسط همسر ملکم به کتابخانه ملی پاریس فروخته یا اهدا شده و تاکنون تلاشها برای دسترسی به آنها (حتی از مسیر رایزنی فرهنگی) بینتیجه مانده است.
او گفت من در مقدمه کتاب گلایه کردهام که این نسخهها بین ۱۶۰ تا ۱۷۰ سال قدمت دارند، اما وزارت خارجه آنها را محرمانه میداند و پژوهشگر را مجبور میکند در همانجا مطالعه کند. در حالی که میکروفیلم این مکاتبات در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است، دسترسی به اصل سند محدود مانده و بر خلاف آرشیو عثمانی که هر محقق میتواند هر تعداد سند بخواهد، در ایران فرآیند دستیابی بسیار دشوار است.
حضرتی در ادامه، بار دیگر بر اصل تعاقب و تقارن تأکید کرد و گفت: این اصل در بررسی روابط تأثیر و تأثر میان ایران و عثمانی بسیار معنادار است. اگر به دقت مرور کنیم، میبینیم رخدادهایی در عثمانی اتفاق افتاده و مدتی بعد مشابه آن در ایران رخ داده و دوباره در عثمانی شاهد تحولات مشابه بودهایم. این توالی ما را به این نتیجه میرساند که ارتباطاتی جدی در کار بوده است. برای نمونه، نخستین روزنامه ترکی به نام «تقویم وقایع» در سال ۱۸۳۱ در عثمانی منتشر شد و شش سال بعد، در ایران «کاغذ اخبار» منتشر گردید. دارالفنون ایران دو سال پیش از دارالفنون عثمانی پایهگذاری شد. یا مجله «ثروت فنون» (یک نشریه ادبی که در سال ۱۸۹۱ در استانبول منتشر و با بهرهگیری از ادبیات به نقد خودکامگی میپرداخت) دوازده سال بعد معادل ایرانی خود یعنی «گنجینه فنون» را در تبریز پیدا کرد که توسط تربیت و دیگران منتشر میشد. حتی شباهت اسامی آن دو نشریه نشان میدهد که گروه ایرانی از نمونه عثمانی آگاه بودهاند.
همینطور، انجمن دانش در عثمانی (تأسیس ۱۸۵۹) سی و چند سال بعد در ایران با تأسیس انجمن معارف پاسخ خود را یافت. یا در حوزه آموزش، مدارس رشدیه به عنوان الگویی برگرفته از تجربه عثمانی شکل گرفت؛ واژه «رشدیه» نیز از همان دوران اقامت میرزا حسن رشدیه در عثمانی و آشنایی او با این نظام آموزشی وارد ایران شد.
او حتی عقبتر رفت و گفت: در اصلاحات سلیم سوم در عثمانی و عباسمیرزا در ایران، هر دو تحت عنوان «نظام جدید» عمل کردند و جالب اینکه هر دو با اصلاح سپاه آغاز شدند. همین الگو را میتوان در تأسیس مدرسه طب، مدرسه سلطنتی موسیقی، نظام پستی و دیگر نهادهای جدید دید. به باور حضرتی، این میزان شباهت در زمانبندی و ساختار اینها نمیتواند اتفاقی باشد.
دولتمردان؛ پل فکری و اجرایی میان ایران و عثمانی
حضرتی پس از تجار، دومین گروه مهم در این تأثیر و تأثر را دولتمردان دانست. او مثال زد: معینالملک، نخستین سفیر ایران در عثمانی در دوران مشروطه اول این کشور، نقشی فعال در تأسیس مدرسه ایرانیان استانبول داشت. حضرتی با گلایه گفت که تاکنون موفق به دسترسی به اسناد او در وزارت خارجه نشده: «مگر میشود گزارشهای او از مشروطه عثمانی در آرشیو ما نباشد؟» و همین وضعیت را درباره ارفع و دیگر مأموران ایرانی نیز مطرح کرد.
او افزود: در کنار اینها، فهرستی بلند از دولتمردان اندیشمند و اهل قلم (مانند امیرکبیر، میرزا حسینخان سپهسالار، یحیی دولتآبادی، دهخدا، میرزا آقاخان کرمانی، معاضدالسلطنه و ممقانی) وجود دارد که بسیاری از آنان تحصیلکرده یا مرتبط با مدارس عثمانی بودند و در سفارت ایران در استانبول فعالیت داشتند. مرحوم فیرحی از این مجموعه به عنوان «حلقه استانبول» یاد میکرد، گرچه من با این اصطلاح موافق نیستم: «اینها همه با هم مرتبط نبودند و حتی از لحاظ زمانی نیز یکی نبودند.»
غفلت پژوهشگران ترک
حضرتی یکی از غفلتهای پژوهشگران ترک را بیتوجهی یا دستکم ناآگاهی به میزان تأثیر برخی از این دولتمردان ایرانی بر تحولات عثمانی دانست. به گفته او، یا این پژوهشگران زبان فارسی نمیدانند یا با محدودیت پژوهشی روبهرو هستند. برای نمونه، نمیتوان میرزا ملکمخان را در دوره تنظیمات عثمانی نادیده گرفت.
او توضیح داد: دوره تنظیمات عثمانی که با چهرههایی چون مصطفی رشید پاشا، عالی پاشا، رأفت پاشا و ابوبکر افندی شناخته میشود، دوران اصلاحاتی بود که به قانون اساسی یا محدود کردن قدرت سلطان نینجامید، بلکه هدفش نوسازی در نهادهای حکومتی و اداری (مانند اصلاح عدلیه و نظام ولایت) در چارچوب اقتدار سلطان بود. اما ملکمخان که با این تنظیماتچیها در ارتباط بود، مستقیماً به دنبال قانون، پارلمان و نظام مشروطه بود و این ایده را در تعاملات فکری خود انتقال داد. ارتباطات میان رجال دو کشور گسترده بود: مصطفی رشید پاشا با امیرکبیر مکاتبه داشت؛ مدحت پاشا با میرزا حسینخان سپهسالار دوست و همفکر بود و حتی به دلیل همین روابط، زمینه سفر ناصرالدینشاه به عتبات را فراهم کرد.
علمای دین و اتحاد و ترقی
حضرتی تأکید کرد که بحث علمای دین نیز جایگاه مهمی در این تأثیر و تأثر دارد؛ از جمله علمای عتبات که در هر دو کشور فعالیت داشتند و ارتباط آنها با گروه اتحاد و ترقی در عثمانی. این گروهها در تحولات عثمانی (حتی در ماجراهایی چون اشغال لیبی) فتاوای مؤثری صادر کردند و گاهی برای کمک به مشروطهخواهان تبریز وارد خاک ایران شدند. در برخی موارد، «اتفاقات دو کشور چنان در هم آمیخته است که گویی داستان و مسئله یکی است».
تئاتر مشروطه ایران در استانبول
حضرتی در پایان این بخش، نمونهای جالب ارائه کرد: حسن ناجی نمایشنامهای نوشت با عنوان «مشروطه ایران» که پس از پیروزی مشروطه در عثمانی و باز شدن فضای فرهنگی، به مدت شش ماه بر صحنه تئاتر استانبول اجرا شد. او پرسید: «با اینکه عثمانیها خودشان مشروطه را تجربه کرده و دنیایی از مسائل و ادبیات داخلی داشتند – از مجله ثروت فنون تا نویسندگانی مانند توفیق فکرت و محمد امین – چرا باید نمایشنامهای درباره مشروطه ایران را اجرا کنند؟» به باور حضرتی، این انتخاب به دلیل دیدن شباهت ماجرای ایران با تجربه خودشان و بازتاب دیگرگونه همان تأثیر و تأثر متقابل بود.
اسناد میرزا ملکمخان پیش از انقلاب به ایران منتقل شده
مجید تفرشی در ادامه بحث، به نکتهای تکمیلی اشاره کرد و گفت: در خلال صحبتها به اسناد میرزا ملکمخان در کتابخانه ملی پاریس اشاره شد. این اسناد سالها پیش به آنجا منتقل شده و به احتمال زیاد توسط همسر ملکم یا پسرش تحویل داده شده است.
او درباره پسر ملکم توضیح داد: این فرد که نامش فریدون ملکم بوده، خود نیز دستی بر قلم داشته و دو نکته دربارهاش به صورت روشن در منابع وجود دارد: نخست اینکه کتابی با عنوان تاریخ عمومی به زبان فارسی نوشته است. این اثر در لندن با چاپ سنگی منتشر شد. هرچند از نظر محتوایی ارزش چندانی ندارد، اما اهمیتش در این است که توسط فریدون ملکم نوشته و منتشر شده است. نکته دوم اینکه وی نخستین ایرانی بود که در بازیهای المپیک شرکت کرد. در سال ۱۸۹۶، در المپیک پاریس، او در رشته شمشیربازی با پرچم ایران ولی بدون مجوز رسمی از سوی دولت ایران شرکت کرد. اگر به وبسایت کمیته ملی المپیک مراجعه و نام فریدون ملکم را جستوجو کنید، این موضوع را خواهید دید.
تفرشی گفت: این اسناد مربوط به ملکمخان را بسیاری از پژوهشگران میشناسند و من نیز آنها را دیدهام. اطمینان دارم که پیش از انقلاب، این اسناد به ایران منتقل شده است. یکبار در گفتوگویی با مرحوم دکتر فریدون آدمیت، ایشان اشاره کردند که خانم ناطق، در زمانی که استاد دانشگاه تهران بودند، این کار را انجام دادهاند. به گفته ایشان، برای کتابخانه ملی یا وزارت خارجه، این اسناد بهصورت میکروفیلم منتقل شده است. در رساله دکتری خانم ناطق که درباره سیدجمالالدین افغانی نوشته شده، از این اسناد بهطور مفصل استفاده شده است. البته غیر از آرشیو عثمانی و کتابخانه ملی پاریس، مدارک بسیاری از ملکم در بریتانیا نیز موجود است؛ چراکه او برای دورههای طولانی یا به عنوان سفیر یا به صورت تبعیدی در آن کشور حضور داشت. همچنین ملکم مدتی سفیر ایران در ایتالیا بود و در آنجا نیز اسنادی از او باقی مانده است.
بسیاری از این موضوع آگاه نیستند و نکته جالبی هم وجود دارد. من بهتازگی به جزیرهای متروکه نزدیک ونیز به نام سنلازارو رفتم که تنها یک ربع با قایق تا شهر فاصله دارد. در این جزیره، صومعهای متعلق به یک فرقه ارمنی کاتولیک قرار دارد. بخشی از اسناد ملکم (چه اهدایی و چه خریداریشده) در این مکان نگهداری میشود این اسناد هنوز به من داده نشده، اما در حال مکاتبه هستم تا بتوانم آنها را دریافت کنم. حدود چهل سال پیش، از معلم زبانم که ارمنی بود، درباره این محل شنیده بودم و همیشه علاقه داشتم آن را ببینم. بهتازگی توانستم به آنجا بروم و بازدید کنم. این فرقه ارمنی کاتولیک، از فرقههای کمتر شناختهشده و حتی غیرمقبول نزد سایر کاتولیکهاست و «فرقه مِخیتاریان» نام دارد؛ همنام با فوتبالیست مشهور. زمین و ساختمان این صومعه را در زمان ناپلئون به آنان دادهاند.. این صومعه مجموعهای غنی از اشیاء و اسناد قدیمی دارد که ارامنه متمول آن را اهدا یا برای آن خریداری کردهاند. به من گفتهاند بخش قابل توجهی از مکاتبات ملکمخان در این مجموعه موجود است. این مجموعه متروک و دورافتاده، دسترسی دشواری دارد و استفاده از آن بسیار سخت است.
حسن حضرتی پس از سخنان دکتر تفرشی، ضمن تأیید نکات مطرحشده گفت: «دکتر تفرشی فرمایشات درستی مطرح کردند. برخی حتی احتمال میدهند که پسر ملکمخان این اسناد را یا فروخته و یا اهدا کرده باشد.
او با اشاره به محل نگهداری بخشی از این مدارک افزود: «بخشی از این اسناد در کتابخانه مرکزی موجود است. نکته جالب اینجاست که این دفترها با نامی ثبت شده بودند که حکم اسم ردگمکن داشت، اما موفق شدیم آنها را پیدا کنیم.
حضرتی درباره حجم واقعی این اسناد توضیح داد: تعداد این دفترها ۹۰ جلد نبود؛ آنچه ما پیدا کردیم، شش یا هفت دفتر بیشتر نبود. البته نمیتوان مطمئن بود که شاید ما بقیه را نیافتهایم یا اینکه این اسناد با نامهای دیگری ثبت شدهاند. همچنین بعید نمیدانم که در وزارت امور خارجه نسخه کامل این مجموعه موجود باشد.
او در پایان به رویههای پنهان در کار با اسناد تاریخی اشاره کرد و گفت: آرشیوها گاهی سیاستهای پنهانی دارند و بخشی از مدارک را در اختیار هیچکس قرار نمیدهند؛ نه در فهرست رسمی دیده میشود و نه در هیچ مرجع دیگری.
دکتر مجید تفرشی در ادامه نشست با اشاره به تجربه پژوهشی خود گفت: «من معمولاً به فهرستهای کتابداران و آرشیونویسها اعتماد ندارم؛ زیرا به دلیل تنبلی، بیسوادی یا عوامل دیگر، این فهرستها کامل و دقیق نیستند. این مسئله هم در داخل ایران وجود دارد و هم در خارج از ایران. به همین دلیل، ترجیح میدهم بدون توجه به فهرستها، خودم اسناد را ورق بزنم.»
او افزود: «نکته دوم این است که شما در سراسر جهان با چنین مسائلی مواجه هستید و در ایران اوضاع حتی بدتر است. اغلب پیش میآید که در حال کار روی موضوعی هستیم اما اسناد آن قابل دسترسی نیستند، چون از نظر امنیتی یا سیاسی حساس محسوب میشوند و موضوع هنوز خاتمه نیافته است. اسناد مربوط به جزایر یا پرونده روابط هستهای ایران و بریتانیا از این دستهاند. حتی برخی اسناد که در گذشته آزاد شدهاند، دوباره مسدود شده و دسترسی به آنها ناممکن شده است.»
۲۵۹