بهگزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از ایبنا، رضا دستجردی نوشت: «روشنگری، انقلاب و رمانتیسم؛ پیدایش اندیشه سیاسی مدرن آلمانی» بهقلم سی. بیزر فیلسوف آمریکایی و استاد بازنشسته دانشگاه سیراکیوز با ترجمه مسعود آذرفام که بههمت نشر نی منتشر شده، واکنشهای گوناگون و پیچیده متفکران آلمانی به انقلاب فرانسه را در طول یکدهه و از خلال بررسی دقیق و خلاقانه سه سنت لیبرالیسم، محافظهکاری و رمانتیسم دنبال میکند؛ رویکردهایی که هر یک نقشی کلیدی در تحول اندیشه سیاسی آلمان مدرن در قرن نوزدهم و بیستم بازی کردهاند. اثر، خاستگاهها و زمینههای این سه سنت را میکاود و تحلیلی از ایدئالهای سیاسی هر کدام عرضه میکند. از آنجا که فلسفه آلمانی در دهه ۱۷۹۰ عمیقاً سیاسی شد، هرگونه مطالعه در مورد آن ناگزیر مطالعه اندیشه سیاسی در آلمان است.
همچنان که در کتاب آمده، بیزر بر آن است که اگر بخواهیم خاستگاههای اندیشه سیاسی مدرن آلمان را مطالعه کنیم، دهه ۱۷۹۰ سزاوار دقیقترین توجه ماست. واکنش به انقلاب فرانسه که در این دهه روی داد، به شکلگیری سه سنت سیاسی ضدونقیض در آلمان؛ لیبرالیسم، محافظهکاری و رمانتیسم انجامید که هر یک، نقشی اساسی در تحول اندیشه سیاسی آلمان مدرن در قرن نوزدهم و بیستم داشتهاند.
به باور مولف، رسالت کتاب، تعیین خاستگاه پیدایش و زمینه این سنتها و ارائه تحلیلی از ایدئالهای سیاسی بنیادین آنهاست. این کتاب اندیشمندان و جنبشهای سیاسی عمده دهه ۱۷۹۰ را بررسی میکند. هر فصل به یک یا چند نفر از چهرههای کانونی این دهه، پیدایش نظریه سیاسی آنها، واکنششان به انقلاب فرانسه، و اهمیت سیاست برای اندیشه آنها بهطور کلی میپردازد.
بیرز در پیشگفتار کتاب ابراز امیدواری میکند که با تمرکز بر این دهه سرنوشتساز، بتواند شرحی از این سنتهای سیاسی در اختیار قرار دهد که «کاملتر از شروحی باشد که با بررسیهای گستردهتر امکانپذیر بودهاند». به باور مولف، مطالعه هر دوره تاریخی مهم مستلزم چیزی است که فریتس والیاوک فیلسوف آلمانی، آن را «شجاعت برای جزئیات» نامیده است. تنها با تمرکز عمیق بر تکتک اندیشمندان میتوان از تعمیمها و کلیشههای سطحی اجتناب کرد.
بیزر در ادامه پیشگفتار اثر میآورد: «مطالعهای جدید در مورد دهه ۱۷۹۰ توجیه چندانی نمیخواهد. البته امیدوارم که چنین باشد. هیچ مطالعه کامل و جامعی در مورد این دهه به زبان انگلیسی وجود ندارد. یگانه مطالعه عمده پیرامون نظریه سیاسی در آلمان پس از انقلاب فرانسه، «تاریخ اندیشه سیاسی در آلمان ۱۷۸۹-۱۸۱۵» (لندن ۱۹۳۶) نوشته راینهولت آریس حقوقدان آلمانی است، اما این اثر با پیشداوریها مخدوش شده، بهلحاظ فلسفی بسیار سطحی و منسوخ شده است.
«پیدایش محافظهکاری آلمانی» (پرینستون (۱۹۶۶) نوشته کلاوس اپشتاین مورخ آلمانی-آمریکایی، اگرچه برای فهم این دوره حیاتی است، تنها برخی از مهمترین اندیشمندان محافظهکار را پوشش میدهد. «آلمان و انقلاب فرانسه» (لندن ۱۹۲۰) نوشته جی. پی. گوچ مورخ و روزنامهنگار بریتانیایی با اینکه بررسی مفیدی از واکنشهای مختلف به انقلاب فرانسه به حساب میآید، اما صرفاً شرحی سطحی از نظریههای سیاسی ارائه میدهد. مطالعه درخشان جورج کلی فیلسوف آمریکایی درباره خاستگاههای هگلگرایی، «ایدئالیسم، سیاست و تاریخ» (کمبریج ۱۹۶۹) رویکرد بسیار مضیقی به موضوعش دارد و بر چند فیلسوف اصلی متمرکز است. او فقط قلههای مهگرفته را میبیند و کل مکاننگاری زمین زیر آنها را نادیده میگیرد. در نتیجه، کلی به قیمت نادیده گرفتن مونتسکیو تأثیرگذارتر، در اهمیت روسو به شدت اغراق میکند».
«روشنگری، انقلاب و رمانتیسم» با دو نظر رایج مقابله میکند. نظر نخست دیدگاهی همچنان رایج است مبنی بر اینکه اندیشه آلمانی در قرن هجدهم و حتی در طول انقلاب فرانس غیرسیاسی بود. این دیدگاه که نخستینبار، مادام دو استال فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی فرانسوی در کتاب «در باب آلمان» (۱۸۰۶) تشریحش کرد، پس از انتشارش توسط هاینه، مارکس و انگلس مورد استقبال گستردهای قرار گرفت. مولف در مقابل این دیدگاه، کوشیده تا هدف سیاسی بخش اعظم فلسفه آلمانی در دهه ۱۷۹۰ را نشان دهد. اگرچه بر دهه ۱۷۹۰ تمرکز کرده، دههای که در آن تأثیر سیاست بسیار آشکار است، اما خود را به آن دوره محدود نکرده است، بلکه در صورت امکان تحول فکری یک فیلسوف در دهههای قبل را نیز بررسی کرده است. در این صورت، حتی متوجه خواهیم شد که فلسفه آلمانی انگیزههای سیاسی داشته است. از این رو، بعد سیاسی این فلسفه را نمیتوان تنها به این دهه انقلابی محدود کرد.
نظر دوم این باور رایج در میان فیلسوفان تحلیلی است که جذبه و ارزش اساسی سنت فلسفی آلمان در استدلالهای آن نهفته است، زنجیرههای استدلالی که میتوان با خوانش دقیق چند متن منتخب بازسازیشان کرد. اگر این رویکرد تحلیلی مضیق به تاریخ فلسفه به افراط کشیده شده و یگانه رویکرد شایسته تلقی شود، در نهایت موضوع خود را از بین میبرد. تاریخ فلسفه صرفاً مجموعهای از استدلالها نیست، بلکه شامل ارزشها، اهداف و ایدئالهای اخلاقی، سیاسی و مذهبی نیز میشود. تنها در صورتی میتوانیم تاریخ فلسفه را بفهمیم که هدف استدلال، یعنی ارزشها، اهداف و ایدئالهایی را در نظر بگیریم که فیلسوف را در وهله نخست به برساختن استدلال سوق میدهند.
هر دو این نظرات، دیدگان ما را به روی ارزشها و ایدئالهای زیربنایی اندیشه آلمانی در اواخر قرن هجدهم بستهاند. برنهاد اصلی اثر حاضر این است که فلسفه آلمانی در این دوره – معرفتشناسی، متافیزیک، اخلاق یا زیباییشناسی - تحت سلطه و ملهم از اهداف سیاسی بود. مولف در اینجا، واژه «سیاسی» را در معنای عادی آن به کار میبرد، هر چیزی که به حکمرانی انسانها مربوط میشود.
بنابراین موضوع کتاب حاضر، اندیشه سیاسی آلمان در معنایی مضیق نیست. موضوع مقتضی بیزر، فلسفه آلمانی به طور کلی در دهه ۱۷۹۰ است. اما از آنجا که فلسفه آلمانی در دهه ۱۷۹۰ عمیقاً سیاسی شده است، هرگونه مطالعه در مورد آن ناگزیر به مطالعه اندیشه سیاسی آلمانی بدل میشود.
«روشنگری، انقلاب و رمانتیسم» ادامه مطالعه مولف پیرامون فلسفه آلمانی در دهه ۱۷۸۰ به شمار میرود، «تقدیر عقل: فلسفه آلمانی از کانت تا فیشته» (کمبریج، ماساچوست ۱۹۸۷). این دو کتاب بهمنظور بررسی فلسفه آلمانی در سرنوشتسازترین دوره مدرن آن، یعنی از انتشار نقد «عقل محض» در سال ۱۷۸۱ تا سپیدهدم قرن نوزدهم نوشته شدهاند.
«روشنگری، انقلاب و رمانتیسم؛ پیدایش اندیشه سیاسی مدرن آلمانی» در ۶۵۸ صفحه بههمت نشر نی منتشر شده است.
۲۱۶۲۱۶