به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، آیین رونمایی از کتاب «بچههای نامنظمِ منظم، تاریخ شفاهی فرماندهان ستاد جنگهای منظم» به تالیف عباس حیدریمقدم، چهارشنبه ۱۲ شهریورماه، با حضور مهدی چمران، برادر شهید مصطفی چمران و رئیس شورای شهر تهران، سردار عباس بایرامی، رئیس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس، یحیی نیازی، کارشناس منتقد و عباس حیدریمقدم مولف اثر در سالن قصر شیرین موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.
در ابتدای برنامه، سردار مهدی امیریان، مدیرعامل موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، به الگوگیری از شخصیتهای اثرگذار جنگ دفاع مقدس اشاره و عنوان کرد: تاریخ دفاع مقدس سرشار از قلهها، رویدادها و تجربههایی است که میتواند برای امروز و فردای ما الگو باشد. در مرور این تاریخ، ما معمولا به «بودنها» اشاره میکنیم، اما آنچه باید بیشتر بر آن تمرکز کنیم «چه کردن؟» است؛ یعنی اقداماتی که انجام شد و میتواند الگوی عمل امروز ما باشد. در تاریخ دفاع مقدس اقشار و گروههای گوناگونی حضور داشتند که هریک نمونهای از ایثار، ابتکار و مسئولیتپذیریاند. کتاب حاضر، که درباره شهید چمران و ستاد جنگهای نامنظم است، نمونهای ارزشمند از چنین الگوگیریهاست.
او با اشاره به وظایف راویان، نویسندگان و نهادها در شناسایی الگوهای جنگ ۸ سال دفاع مقدس به جوانان گفت: من خود متولد سال ۱۳۵۸ هستم و جنگ را از نزدیک ندیدهام. نخستینبار با کاروان دانشجویی به راهیان نور رفتم و پای روایت راویان دفاع مقدس نشستم. به باور من، گاهی یک روایت، یک داستان، میتواند مسیر زندگی یک فرد را تغییر دهد. مجموعهای از این کتابها و روایتها میتواند راه آینده یک جوان را روشن سازد. ما موظفیم برای نسلهای بعد، برای فرزندان و برای تاریخ کار کنیم. نسلهای بعد اقدامات ما را خواهند خواند و از ما الگو خواهند گرفت. در موزه دفاع مقدس، وظیفه ذاتی ما حمایت از این روایتها و کتابهاست. با افتخار اعلام میکنم که این کتاب توسط انتشارات «سرو» منتشر شده است.
تشکیل «ستاد جنگهای نامنظم» در اوج نفوذ دشمن به کشور
مهدی چمران، برادر شهید مصطفی چمران و رئیس شورای شهر تهران، درباره تأثیر «ستاد جنگهای نامنظم» در روزهای آغازین جنگ هشت سال دفاع مقدس بیان کرد: کاری که انجام شده و کتابی که منتشر شده، باید خیلی زودتر و در سطحی گستردهتر انجام میشد. «ستاد جنگهای نامنظم» در آغاز حتی چنین نامی هم نداشت و در شرایطی ویژه شکل گرفت؛ شرایطی که اگر آن اقدامات انجام نمیشد، چهبسا سرنوشت جنگ به گونهای دیگر رقم میخورد. این یک واقعیت ملموس و جدی در تاریخ دفاع مقدس است. کسانی که آن دوران را دیدهاند، بهخوبی میدانند آن ایام، دورانی بود که ارتش هنوز خود را بازنیافته بود. فرمانده لشکر ۹۲ اهواز مدتی پیش دستگیر شده بود و لشکر عملا فرمانده نداشت. فرماندهای از زاهدان را آوردند و به فرماندهی تیپ ۸۱ زرهی زاهدان گماشتند تا لشکر ۹۲ زرهی خوزستان را اداره کند.
چمران ادامه داد: او تازهوارد بود و برای آشنایی با منطقه، شمخانی که آن زمان دانشجویی جوان بود، کنار او قرار گرفت تا یا کمککارش باشد یا شاید هم نقش مراقب را ایفا کند، زیرا نوعی بیاعتمادی در فضا وجود داشت. سپاه نیز هنوز شکل نگرفته بود؛ تازه تأسیس شده بود و بیشتر به عنوان نیرویی داخل شهری با سلاحهای سبک و شمار اندک در شهرهای مختلف شناخته میشد. در چنین شرایطی، عراق به ما حمله کرد؛ در بدترین وضعیت ممکن، زمانی که میدانست در داخل کشور چه میگذرد. نفوذیها، جاسوسها و خودفروختهها زیاد بودند و اطلاعات را منتقل میکردند.
او به انگیزه شهید چمران از حضور در جبهههای جنگ اشاره کرد و گفت: در آن روزهای نخست جنگ، شهید دکتر چمران ابتدا نمیخواست به جبهه برود، چراکه تجربه سخت کردستان را پشت سر گذاشته بود. او در پاوه، پس از ۷۲ ساعت مبارزه و با تقدیم چند شهید، با فرمان تاریخی حضرت امام، شهر را آزاد کرد. اما یک روز بعدازظهر، فردی از اهواز با او تماس گرفت. آن فرد از میدان شهدای اهواز تلفن میکرد و با گریه میگفت: «همین حالا پل فلزی اهواز را صدام زده و هواپیماهای عراقی مثل کلاغ در آسمان پرواز میکنند.» دکتر با او صحبت کرد و به گمانم، همانجا تصمیم گرفت دغدغههای دیگر را کنار بگذارد و راهی جبهه شود. شهید چمران با امام (ره) دیدار کرد و پس از گفتوگو با آیتالله خامنهای، درباره برنامهها، تصمیم گرفته شد که با هم به اهواز بروند. پس از مدتی، «ستاد جنگهای نامنظم» را تشکیل دادند؛ نامههای چاپشده آن ایام هنوز در اختیار من است.
مهدی چمران درباره برنامههای عملیاتی شهید مصطفی چمران در روزهای نخستین جنگ تحمیلی گفت: آغاز به کار ستاد جنگهای نامنظم در یکی از سختترین و بحرانیترین مقاطع ممکن بود. به یاد دارم حدود بیستم مهرماه، مقدار زیادی مهمات از تهران به محوطه لشکر ۹۲ منتقل شده بود که بدون انتقال به انبار، در فضای باز رها شده بود. همان روز، هواپیماهای عراقی حمله کردند و این مهمات را بمباران کردند. محل استقرار مهمات، در کنار انبارهای نیمهساخته قرار داشت و با انفجار آنها، خود شهر اهواز نیز زیر آتش قرار گرفت. حجم انفجار بهقدری بود که گلولهها و خمپارهها تا نزدیک نیمهشب به سمت شهر سرازیر میشدند و اهواز عملاً گلولهباران شد.
او افزود: در چنین شرایطی شهید چمران وارد میدان شد و بهتدریج اقدامات عملیاتی را آغاز کرد. او در تپههای فولیآباد سنگر ساخت و کانالهایی برای دفاع حفر کرد. در همان شب اول، همراه با آیتالله خامنهای، به مقابله با تانکهای دشمن پرداختند. با همین روشهای خلاقانه و جهادی بود که توانستند جلوی پیشروی دشمن را بگیرند. هیچکس جز مصطفی چمران نمیتوانست چنین کاری را انجام دهد؛ چراکه تجربه عملیاتی گستردهای از نبردهای جنوب لبنان با خود داشت، در حالی که نیروهای مسلح ما هنوز چنین تجربهای نداشتند.
چمران در ادامه با اشاره به نقش مردم در پشتیبانی از این ستاد گفت: در آن زمان نه بودجه داشتیم، نه سازمان و نه امکانات دولتی. تمام نیازها با مشارکت مردم تأمین میشد. قمقمه، فلاسک، پوتین و سایر اقلام ضروری را با کمکهای مردمی تهیه میکردیم. حتی برای تأمین کفش رزمندگان، نامهای به کارخانه کفش ملی میدادیم که تعداد مشخصی پوتین به فلان فرد تحویل دهند، چون برای ستاد جنگهای نامنظم است. مواد غذایی مثل لپه و برنج برای آشپزخانه هم دقیقا به همین شیوه فراهم میشد.
او در پایان تأکید کرد: برخلاف نام «جنگهای نامنظم»، همه چیز در این ستاد با نظم و برنامهریزی دقیق پیش میرفت. حتی در آشپزخانه جبهه هم نظم حاکم بود؛ اگر گاهی خودروهای تدارکات در گل نمیماندند، غذای گرم دقیقا بهموقع به دست رزمندگان میرسید.
به سوژههای جدید جنگ تحمیلی بپردازیم
سردار عباس بایرامی، رئیس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس، بر ضرورت ثبت و ضبط خاطرات و حوادث دوران هشت سال دفاع مقدس تأکید کرد و گفت: روایتهای فراوان و ناگفتههای بسیاری از آن دوران وجود دارد که باید هرچه زودتر به صورت خودنوشت ثبت شوند. اگر منتظر بمانیم و روند فعلی ادامه یابد، پیشرفتی نخواهیم داشت. در جلسهای که هفته گذشته برگزار شد، سوژههایی مطرح شد که حتی ما که سالها در حوزه دفاع مقدس فعالیت داریم، بسیاری از آنها را نشنیده بودیم. این موضوع نشاندهنده کاستیهای ماست. برای نمونه، یکی از انتشارات سوژههای ارزشمندی مانند نقش بچههای ژاندارمری یا خلبانهای دوران دفاع مقدس را برای نخستین بار مطرح کرده بود.
او افزود: ما بانک اطلاعاتی از سوژههای مختلف دفاع مقدسی در کشور ایجاد کردهایم تا از طریق ادارات کل حفظ آثار بتوانیم کتابهای مرتبط را شناسایی و منتشر کنیم. بسیاری از مساجد نیز خود سوژههایی ارزشمند هستند؛ به عنوان مثال حرم حضرت عبدالعظیم یکی از این سوژهها است که دوستان در حال کار روی نقش آن در دفاع مقدس، اعزام نیرو و پشتیبانی جبهه هستند. اگر ملت مقاومی هستیم و توانستیم در دفاع ۱۲ روزه علیه صهیونیسم و آمریکا پیروز شویم، حاصل شخصیتهای بزرگ و اثرگذاری چون شهید دکتر مصطفی چمران است. در آن روزها، دکتر چمران و یارانش در ستاد جنگهای نامنظم الهامبخش و محرک شور و انگیزه ما بودند.
سلاح دفاع مقدس مغزهای متفکر جنگ بودند
عباس حیدریمقدم، مولف کتاب، با اشاره به ویژگیها و فعالیتهای ستاد جنگهای نامنظم گفت: برای نسل جوان جالب است بداند که جنگ فقط در میدان نبرد و با تفنگ نبود؛ پشت این مقاومت، مغزهای متفکری ایستاده بودند که کارهای بزرگ و ماندگاری انجام دادند. امیدوارم علاقهمندان با این کتاب آشنا شوند؛ کتابی که روایت کسانی است که در سختترین و خطرناکترین شرایط حضور داشتند، با خلاقیت خود مواد منفجره ساختند و حتی نخستین خمپاره ۱۲۰ میلیمتری را طراحی کردند. شاید امروز با داشتن موشکهایی با برد ۲۰ کیلومتر، این حرفها ساده به نظر برسد، اما در آن دوران، این اقدامات ابتکاری و جسورانه توسط افرادی چون شهید چمران انجام میشد.
او درباره محتوای کتاب نیز افزود: در این اثر حتی عکسهایی از آن دوران آمده است؛ ازجمله تصاویری از بچههای مهندسی که در تهران از قهوهخانهها به دنبال راننده لودر میگشتند تا آنها را به اهواز ببرند و در کوتاهترین زمان ممکن کانال حفر کنند. وقتی امروز این خاطرات را بازگو میکنیم، بسیاری از افراد مسن اشک میریزند و آن لحظات را به یاد میآورند. جوانانی هم بودند که ظاهر مذهبی یا چهره حزباللهی نداشتند؛ برخی حتی موتورسواران اطراف خیابانهای تهران بودند، اما آمدند و کنار دکتر چمران کارهایی کردند که از عهده بسیاری خارج بود. این شجاعتها و فداکاریها، برای نسل امروز بسیار شنیدنی و الهامبخش است.
مولف کتاب در پایان تأکید کرد: هرچند تدوین این کتاب را من انجام دادم، اما محتوای آن روایت راویانی است که یافتنشان آسان نیست. بسیاری از آنها اکنون در دهه هفتم یا هشتم زندگی خود هستند و متأسفانه در روند تولید همین کتاب متوجه شدم که چند نفر از آنها از دنیا رفتهاند. این اثر تلاشی است برای حفظ و انتقال آن خاطرات پیش از آنکه به فراموشی سپرده شوند.
«ستاد جنگهای نامنظم» منظمترین ساختار را داشت
یحیی نیازی، کارشناس منتقد و مدرس دانشگاه در حوزه مدیریت، با تأکید بر ضرورت معرفی الگوی عملیاتی ستاد جنگهای نامنظم و شخصیت شهید مصطفی چمران به جهان، گفت: اگر به روایتها و مستندات موجود نگاه کنیم، متوجه میشویم که ساختار این ستاد، برخلاف نامش، از دقیقترین، منسجمترین و با برنامهترین مجموعهها در دوران دفاع مقدس بوده است. انتخاب عنوان «نامنظم» احتمالا با هدف فاصله گرفتن از بروکراسیهای سنگین و ناکارآمد بوده، نه به معنای بینظمی در عملکرد.
او با اشاره به کاربرد اصول علمی مدیریت در فعالیتهای چمران ادامه داد: امروز که ما در کلاسهای دانشگاهی، مباحثی چون منابع انسانی یا مدیریت استراتژیک را تدریس میکنیم، وقتی نظریههای علمی مدیریت را با عملکرد شهید چمران تطبیق میدهیم، میبینیم که او چگونه این مفاهیم را بهدرستی و با دقت در میدان عمل پیاده کرده است. اما متأسفانه، و با عرض پوزش باید گفت، ما هنوز نتوانستهایم این تجربهها را به دانش علمی تبدیل و به جهان ارائه کنیم؛ در حالی که نباید فقط مصرف داخلی داشته باشند.
کارشناس منتقد بیان کرد: امروز مدیریت اقتضایی یکی از مفاهیم مهم در علوم مدیریت است، در حالی که شهید چمران سالها پیش، در مناطق مختلفی مانند جنوب لبنان، کردستان، پاوه و جنوب ایران، دقیقا همین نوع مدیریت را در عمل اجرا میکرد. در حالی که امروز بسیاری از نظریهپردازان هنوز درباره آن صحبت میکنند، چمران پیش از آن، الگوی عینیاش را ساخته بود.
او در پایان افزود: در مسیر گذار از مدیریت سنتی به مدیریت نوین، و حتی فراتر از مدیریت اقتضایی، امروز از مفاهیمی چون مدیریت استعدادها و مدیریت لحظهها سخن میگویند؛ مفاهیمی که دکتر چمران نه تنها در ستاد جنگهای نامنظم، بلکه در تمام مأموریتهای خود، پیشاپیش آنها را معنا کرده و نمونه عملیشان را به نمایش گذاشته است.
یحیی نیازی، کارشناس منتقد، شهید مصطفی چمران را الگویی الهامبخش برای نسل امروز دانست و گفت: کتاب «بچههای نامنظم منظم» نهتنها روایت یک جریان و یک ساختار است، بلکه پرسشبرانگیز و تفکرانگیز است. این کتاب چراییها را مطرح میکند و هر جایی که پرسش و سؤال به وجود آید، زمینه خلاقیت و ابتکار فراهم میشود. شهید چمران که میتوانست در بهترین موقعیتهای دنیا، مثل آمریکا، زندگی راحتی داشته باشد، اما همه آنها را رها کرد و به خطرناکترین نقاط آمد تا باورها و تعالی انسانی خود را به نمایش بگذارد. چنین شخصیتهایی پلی میان نسلها ایجاد میکنند؛ نسلی که امروز کمحوصله، پرمشغله و پر از پرسش است.
او افزود: گاهی مسائل و رخدادهایی که حتی به سر کربلا هم میزنیم، برای این نسل سخت باورپذیر است، اما وقتی فردی مثل شهید چمران، با ایجاد یک جریان، در مدت کوتاه دستاوردهای بزرگی رقم میزند، این موضوع میتواند پیوند میان نسلها را تقویت کند و باورپذیری را افزایش دهد.
نیازی در پایان به یکی از نقاط قوت کتاب اشاره کرد و گفت: روایت جمعی کتاب یکی از برجستهترین ویژگیهای آن است. این روایتها که ابتدا با شش نفر آغاز شده و با ۱۴ نفر دیگر تکمیل میشود، توانسته زوایای آشکار و پنهان ماجرا را به خوبی نشان دهد. تعامل و تقابل روایتها کمک میکند تا ابعاد مختلف داستان روشن شود و از ایجاد ابهام و اشکال در آینده جلوگیری کند. امیدوارم عباس حیدریمقدم با همکاری مهندس چمران و دیگر اعضای مرتبط این مسیر را ادامه دهند تا روایتهای بیشتری در جلدهای بعدی منتشر شود و این مجموعه ماندگارتر گردد.
۲۵۹