پس از نبردی جانانه با فیلترشکنها و لطف فروشندهی محترم، بالاخره توانستم به یکی از مصادیق حقوق شهروندی که همانا دسترسی آزاد به اطلاعات است، دست یابم و دریچهی ورود به اینستاگرام گشوده شد.
آه و حسرت از تضییع حقوق ابتدایی یک ملت تمام وجودم را از خشم شعله ور کرده بود که تصویر جناب عبدالکریمی در قاب نمایشگر هویدا شد، روشنفکر زمانه که ارادتی قلبی و قبلی به ایشان داشته ام لذا حسب این حس قدیمی گمان بردم سخنانش مرهمی خواهد شد بر زخمهای این روزگار. اما زهی خیال باطل، هنوز خشم ناشی از آزاری که برای اتصال به اینستاگرام فروکش نکرده بود که با این عبارت استاد :《از پارکها بوی کباب میآید...》بر حجم خشم و اندوه افزوده شد.
به احترام کلام استاد از قضاوت عجولانه پرهیز کرده و به قصد واکاوی بیان ایشان راهی پارک نزدیک خانه شدم تا بلکه بویی از این بهشت وعدهدادهشده به مشام برسد. هرچه بو کشیدم، خبری از بوی کباب نبود. در عوض، آنچه فراوان یافتم، صدای کودکانی بود که با چشمانی پر از آرزو دست والدینشان را میکشیدند تا کارت فلان بازی را شارژ کنند و پدران و مادرانی که با جیبهای خالی و پیشانی خیس از شرم، هزار بهانه میتراشیدند تا دل کوچک فرزندشان را آرام کنند.
آری، بوی کبابی که جناب استاد شنیدهاند، لابد از همان سفرههای خاصی برمیخیزد که هیچگاه در دسترس مردم عادی نیست. مردم در دنیای واقعی نه بوی کباب، که بوی سوختن آرزوی عزیزانشان را هر دم استشمام میکنند و نفیر آه و افسوس از درد معیشتشان به گوش هیچ کس حتی روشنفکری چون استاد عبدالکریمی نمیرسد.
ای کاش استاد به جای فلسفهبافی با دود کباب خیالی، چند متری آن طرف تر از محلهی خواص که در این آشفته بازار بی آبی و قطع برق، استخرهای خصوصی و سونا و جکوزیاشان بر قرار است سری هم به سفرههای مردم میزدند بلکه حقیقت از پشت شیشههای تیره روشنفکری نمایان میشد.
با این وصف باید اظهار تاسف کرد که یکی از چهرههای شناختهشدهی رسانه و دانشگاه با این استدلال که چون در پارکها «بوی کباب» به مشام میرسد، پس وضع معیشت مردم خوب است و مشکل خاصی وجود ندارد. اظهار تاسف از این حیث که چنین سخنی پیش از آنکه تحلیلی کارشناسانه از وضعیت اقتصادی مردم تلقی شود، توهینی است آشکار به شعور مردمی که سالهاست با درد معیشت دسته و پنجه نرم میکنند و مسئولان و روشنفکرانی مانند جناب ایشان سعی دارند با نادیده گرفتن واقعیتهای تلخ زندگی روزمرهی مردم، طوری وانمود کنند که اوضاع مملکت گل و بلبل است.
با این اوصاف از پیشگاه استاد عبدالکریمی و سایر کسانی که بر تایید چنین اندیشهای پافشاری میکنند باید پرسید؛ آیا میتوان فقر گسترده، تورم افسارگسیخته، کاهش قدرت خرید، و فشار سهمگین اجارهخانهها را با دود کباب در پارک توجیه کرد؟
آیا ایشان اطلاع دارند چه تعداد از خانوادههای این سرزمین با حقوقی ناچیز روزگار میگذرانند و بسیاری حتی توان خرید گوشت را از دست دادهاند. آیا حضور چند خانواده محدود در پارکها که شاید تنها یکبار در ماه توانستهاند کبابی تهیه کنند، میتواند تصویری از رفاه عمومی ارائه دهد؟
واقعیت این است که چنین سخنانی نهتنها نشاندهندهی بیاطلاعی از شرایط واقعی جامعه است، بلکه در عمل، تحقیر تجربه زیسته مردمی است که هر روز با گرانی، بیکاری و ناامنی اقتصادی دست به گریبان هستند. جناب عبدالکریمی، شاخصهای رفاه عمومی، بوی کباب نیست، بلکه قدرت خرید، ثبات شغلی، دسترسی به خدمات درمانی و آموزشی باکیفیت، و امنیت اقتصادی است.
اینکه مشکلات عمیق اقتصادی با چنین نشانههای سطحی توجیه یا انکار شود، تنها به گسترش بیاعتمادی میان مردم و نخبگان میانجامد. جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند صداقت، شجاعت در پذیرش واقعیت و ارائه راهحلهای عملی است، نه سادهسازیهای عوامفریبانه و بیپایه.
وکیل دادگستری-شیراز