از منظر فقه اسلامی، اصل حکم پوشش برای زن و مرد امری مسلّم و مورد اجماع است، اما چگونگی اجرای آن در جامعه و حدود دخالت حکومت، همواره محل بحث بوده است. بسیاری از فقها تصریح کردهاند که امر به معروف و نهی از منکر، که مستند اصلی برای الزام حکومتی به حجاب شمرده میشود، شرایطی دارد؛ از جمله احتمال تأثیر، پرهیز از ایجاد مفسده و رعایت مراتب آن. روشن است که وقتی اجبار بیرونی، به جای اقناع و تبلیغ صحیح، موجب تمسخر و واکنش منفی شود، نه تنها از شرایط شرعی امر به معروف خارج است، بلکه میتواند مصداق «ایجاد مفسده» باشد.
در بُعد حقوقی نیز اصول قانون اساسی ، تفتیش عقاید را ممنوع و بر آزادیهای مشروع تاکید دارد و با پذیرفتن اصولی مانند قانونی بودن جرم و مجازات و دادرسی قانونی طریق برخورد با رفتارهایی که از منظر حکومت جرم تلقی میشود تعریف شده لذا برخوردهای تحکمی و ایذایی خلاف چنین اصولی است،
همچنین اصل ۹ قانون اساسی بر آزادیهای مشروع و حق انتخاب افراد تأکید دارد. بنابراین هر گونه سیاستی که به جای اقناع، بر اجبار و سختگیری صرف استوار باشد، در تعارض با روح قانون اساسی و فلسفه حقوق عمومی اسلامی قرار میگیرد.
با این وصف سختگیری های حکومتی راجع به مسئلهی حجاب را میتوان مسبب نقض شعار و ادعایی دانست که حجاب را در فرهنگ اسلامی، برآمده از نگاه به کرامت زن، آرامش اجتماعی و معنویت در زندگی روزمره میداند.
این مفهوم ارزشی هنگامی که از بستر انتخاب آزاد و اقناع فرهنگی فاصله میگیرد و به شکل دستور حکومتی و اجبار بیرونی عرضه میشود، به تدریج از محتوای اصیل خود تهی میشود.
در جایی که تحکم و دستور آمیخته با محدودیت شود، واکنشهایی نظیر «لُنگ به سر کردن برای ورود به کنسرت» نمونهی بارز شکاف میان مفاهیم تعریف شده در مقولهی کرامت انسانی و شیوهی حکمرانی است.
در چنین موقعیتی است که گذاشتن لُنگ به سر و رفتارهایی از این دست، نه یک انتخاب برای پوشش، بلکه نوعی اعتراض نمادین و حتی تمسخرآمیز به سیاستهای سختگیرانه محسوب میشود. جامعهشناسان دین، اینگونه واکنشها را نشانهای از تغییر کارکرد یک ارزش میدانند؛ یعنی جایی که حجاب به جای آنکه «ارزش معنوی» تلقی شود، در ذهن بخشی از جامعه به «ابزار اجبار» تغییر ماهیت میدهد.
از این منظر، سختگیریها نه تنها موجب تکریم حجاب نمیشود، بلکه زمینهی وهن و تقابل با آن را فراهم میسازد. در واقع، سیاستگذاران با تداوم این مسیر، ناخواسته و یا شاید تعمدا به تضعیف همان چیزی کمک میکنند که در ظاهر، قصد پاسداشت آن را دارند.
راهکار اساسی برای خروج از این چرخه، بازگشت به مدیریت فرهنگی به جای مدیریت دستوری است. تقویت گفتوگوهای اجتماعی، آموزش صحیح فلسفه حجاب، و فراهم کردن امکان انتخاب آگاهانه برای زنان، میتواند حجاب را از یک «الزام بیرونی» به یک «ارزش درونی» بدل سازد. تنها در چنین صورتی است که حجاب نه ابزاری برای اعتراض، بلکه جلوهای از کرامت و باور دینی باقی خواهد ماند.
وکیل دادگستری-شیراز
نظر شما