از یک طرف ما پیرمردی نشسته بود یک روزنامه سر چوب کرده در دست داشت، گاهی روزنامه می‌خواند و گاهی مات و مبهوت به ما نگاه می‌کرد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدین‌شاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت روز چهارشنبه بیست‌وسوم جمادی‌الاول ۱۳۱۸ (بیست‌وهشتم شهریور ۱۲۷۹) او را می‌خوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدین‌شاه به فرنگ است):

صبح از خواب برخاسته رفتیم به جهت آب خوردن، قدری گردش کرده و آب خوردیم. امیربهادر جنگ و آبدارباشی و دکتر ادکاک [پزشک مخصوص مظفرالدین‌شاه] و میرزا ابراهیم‌خان دکتر در حضور بودند. بعد به محل ژیمناستیک رفتیم، قدری در آن‌جا بدن خودمان را با پاره‌ای اسباب‌ها که مالش می‌دهد، مالش داده گرم کردیم.

بعد آمدیم منزل قدری عکس آورده بودند تماشا کردیم. به وزیرهمایون فرمودیم حالات و اسامی آن‌چه عکس انداخته بودند در زیر آن‌ها نوشت و روزنامه [روزنوشت] سفر را هم تقریر کردیم، نوشت. جناب اشرف صدراعظم و وزیر دربار به حضور آمدند، قدری با آن‌ها صحبت داشتیم. بعد قوام‌السلطنه آمده عرض کرد که پرنس «مترنیخ» با زوجه و پسر و دختر خود به جهت وداع با ما و تشکر از نشانی که به ایشان داده‌ایم آمده‌اند می‌خواهند به حضور بیایند، آن‌ها را خواستیم آمدند نشسته قدری با ایشان صحبت داشتیم. بسیار خانواده محترم بامحبتی هستند. پرنس و پرنسس عکس خودشان را به ما یادگار دادند، ما هم وعده کردیم که یک نسخه روزنامه سفر خودمان را بعد از چاپ برای ایشان بفرستیم. بعد وداع کرده رفتند.

ناهار خوردیم بعد از ناهار، پرنس «شن بورغ» هم که پریروز به خانه و شکارگاه او رفتیم با برادر خود جهت وداع آمده بود، سن این پرنس زیاده از چهل سال نباید باشد. برادرش خیلی جوان است، بسیار معقول هستند. بعد که ایشان هم رفتند نماز خوانده کالسکه خواستیم با موثق‌الدوله و وزیرهمایون و قوام‌السلطنه به کالسکه نشسته رفتیم. اول تا نزدیک جنگل‌های زیر ماریم‌باد [شهری بوده در هلند] بعد به کافه لیکرلندن رفته در جلوی قهوه‌خانه که چند روز قبل هم یک بار رفته بودیم و منظر بسیار خوبی دارد، آن‌جا در سر میز مخصوصی که به جهت ما معین کرده بودند نشستیم. از یک طرف ما پیرمردی نشسته بود یک روزنامه سر چوب کرده در دست داشت، گاهی روزنامه می‌خواند و گاهی مات و مبهوت به ما نگاه می‌کرد و از طرف دیگر پیرزنی پهلوی ما در سر میز دیگر نشسته چشمش را به ما دوخته بود. حال این پیرمرد و پیرزن خالی از غرابت نبود. خدمتکارهای این میز خدمتکار نمره شش و چهارده بودند که خیلی مقبول و آراسته هستند. رسم است در سر تمام این میزها زن خدمت می‌کند، کار مرد نیست. اغلب این زن‌ها جوان و به همان لباس مخصوص دویست سال قبل این‌جا ملبس هستند که لباس قشنگ خاصی است و آستین آن‌ها تا مرفق بالا است و وضع تمیز پاکیزه دارند. خلاصه یک فنجان چای خورده بعد برخاسته به طرف منزل روانه شدیم.

امشب چون شب آخر توقف ما در ماریم‌باد است آتش‌بازی تهیه کرده بودند دو ساعت از شب رفته روشن کردند بسیار خوب و باتماشا بود. بعد شام خورده چهار ساعت و نیم از شب رفته استراحت کردیم.

منبع: مظفرالدین‌شاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، ص ۲۰۲.

۲۵۹

منبع: خبرآنلاین