سپهبد قرنی از افسرانی بود که پدر من با او دوست بود. پدر من رئیس بهداری دانشگاه جنگ (دانشگاه ارتش) بود. کسی که می‌خواست درس بخواند به دانشگاه جنگ می‌آمد. من از بچگی قرنی را می‌شناختم و می‌دانستم چه آدم محترمی است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، کتاب «رازهای ناگفته یک کودتا؛ سرلشکر قرنی علیه شاه» به کوشش خسرو معتضد، تاریخ‌نگار، مجری و کارشناس «برنامه‌های تاریخ معاصر» در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به‌تازگی از سوی انتشارات سمیر به بازار کتاب آمد. به بهانه انتشار این کتاب نقبی زدیم به شیوه تاریخ‌نگاری این روزنامه‌نگار مورخ و با او به گفت‌و گو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

نخست بفرمایید چرا به سرلشکر قرنی پرداختید؟

من معمولا چیزهایی را که در تاریخ ناگفته است، پیدا می‌کنم، سوژه‌ها را درمی‌آورم و به همین دلیل است که مردم کتاب‌هایم را بسیار دوست دارند. من در کتاب‌هایم به موضوع‌های تاپ پرداخته‌ام و هرچه را مردم نمی‌دانند درآورده‌ام و قسمت‌های مختلف از تاریخ ایران را بیان کرده‌ام.

آیا قرنی را از نزدیک هم می‌شناختید؟

بله. سپهبد قرنی از افسرانی بود که پدر من با او دوست بود. پدر من رئیس بهداری دانشگاه جنگ (دانشگاه ارتش) بود. کسی که می‌خواست درس بخواند به دانشگاه جنگ می‌آمد. من از بچگی قرنی را می‌شناختم و می‌دانستم چه آدم محترمی است.

قرنی چطور شخصیتی بود و از چه منابعی برای نگارش کتاب استفاده کردید؟

شخصیت قرنی برایم جالب بود. اسناد جمع‌آوری‌شده مربوط به دادگاه سرلشکر قرنی است. صحبت‌هایی که می‌کند، مادرش نامه‌ای به شاه می‌نویسد و خودش که ابتدا خیلی شاه‌دوست بود. در جلد نخست من مبارزات او را با حزب توده بیان کرده‌ام. او آدمی وطن‌پرست بود و پدرش هم کارمند دولت بود. انسان تحصیل‌کرده و باسوادی بود. در جلد دوم که به‌زودی منتشر می‌شود، از تحصیلات و اطلاعات او خواهم گفت، همه او را می‌شناختند و به او احترام می‌گذاشتند. او فرمانده تیپ گیلان در زمان مصدق شده بود و مورد احترام مصدق بود. او به گیلان رفت و در آن‌جا توده‌ای‌ها خانه‌اش را سنگباران کردند. می‌خواستند رشت را تصرف کنند و هرج و مرج راه بیندازند که سرلشکر قرنی با آن‌ها شدیدا مبارزه می‌کند. بعد زمانی هم که به تهران می‌آید، مورد توجه شاه قرار می‌گیرد، چون در آن زمان افراد ارتشی چندان به شاه نزدیک نبودند. عده معدودی به شاه نزدیک بودند که قرنی جزء افسرانی بود که طرفدار شاه بود. جلساتی نیز بعد از ۲۸ مرداد تشکیل می‌دادند.

رابطه او با شاه چطور بود؟

قرنی نسبت به شاه خیلی وفادار بود. او خوش‌قیافه و خوش‌لباس بود و پشت سر شاه در عکسی که بعد از ۲۸ مرداد گرفته‌اند، حضور دارد. اما زمانی که به دربار زیاد نزدیک شد، دید که دربار وجهه آن‌چنانی ندارد و به‌شدت به انگلستان و آمریکا توجه دارد. کمااین‌که ما اکنون مذاکرات شاه را با هندرسون داریم. این موضوع در مورد مصدق هم صدق می‌کند. دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی کتابی را در دو جلد به چاپ رسانیده که در آن ذکر شده است که شاه همیشه نسبت به مصدق بدبین بوده است. حتی نسبت به قوام‌السلطنه که آدم باشخصیتی بوده است نیز همین‌گونه بود. شاه نخست‌وزیری مطیع مانند حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا و حتی علم می‌خواست. آدم‌هایی که همیشه سرافکنده، مطیع و چاکر باشند که البته به آن‌ها هم وفا نکرد. کمااین‌که هویدا را به زندان انداخت. این بود که قرنی به‌تدریج دید که شاه در تمام امور دخالت می‌کند، آن کنسرسیوم هم که پیش آمد، قرنی با رهبران احزاب هم دوست بود. دکتر داوود منشی‌زاده، رهبر حزب سُومکا، از دوستان قرنی بود. همین‌طور او با داریوش فروهر دوست بود.

به نظر شما چه شد که قرنی تصمیم به کودتا گرفت؟ آیا اصلا چنین تصمیمی گرفت؟

سرلشکر قرنی خیلی وطن‌پرست بود و نگران این‌که با این روشی که شاه در پیش گرفته، ممکن است در ایران انقلاب بشود و انقلاب به دست کمونیست‌ها بیفتد. این بود که سرلشکر قرنی درصدد برآمد یک کودتای آرام را به انجام برساند. یعنی این‌که شاه با کمال احترام حضور داشته باشد، منتهی مانند امپراتور ژاپن یا پادشاه سوئد یا دانمارک باشد. قصد قرنی برکناری شاه نبود، بلکه برنامه او این بود که دکتر علی امینی که مورد توجه آمریکایی‌ها بود، نخست‌وزیر و خودش هم وزیر کشور بشود. من تمام اعلامیه‌ها و تمام مدارکی را که در پرونده قرنی موجود بود، درآوردم. این مدارک در جلد دوم و سوم کتاب «رازهای ناگفته یک کودتا، سرلشکر قرنی علیه شاه» قرار می‌گیرد.

آمریکا این میان چه نقشی ایفا می‌کند؟

قرنی و کسانی که در طرح کودتا نقش داشتند تصمیم می‌گیرند که با آمریکایی‌ها صحبت کنند تا شاه کنار برود، چون آمریکایی‌ها از شاه انتقاد می‌کردند و می‌گفتند شاه در امور دخالت می‌کند. در سفری که به آمریکا داشت با جان فاستر دالس وزیر خارجه آمریکا تماس می‌گیرد، حتی فهرست وزراء، برنامه و نحوه اجرای آن تهیه می‌شود، خیلی اعلامیه خوبی تهیه می‌شود. جان فاستر دالس به وسیله یکی از آشنایان قرنی صحبت‌هایش را می‌شنود و می‌گوید چون من در تهران نمی‌توانم با شما گفت‌وگو کنم، به آتن بیایید. آقای قرنی هم اسفندیار بزرگمهر را که از دوستانش و از منتقدین شاه بود و قبلا هم در زمان زاهدی رئیس کل تبلیغات بود، به آتن می‌فرستد. در آتن این‌ها صحبت‌هایی با نماینده دالس داشتند که قرار بر این شد، یک کودتای آرام در کشور انجام بگیرد و شاه مقام قانونی مانند پادشاه تایلند داشته باشد و اصلاحاتی صورت بگیرد. برنامه اصلاحات را هم می‌نویسند، من خلاصه این اصلاحات را در جلد اول کتاب «رازهای ناگفته یک کودتا؛ سرلشکر قرنی علیه شاه» آورده‌ام.

شاه چطور متوجه طرح کودتا می‌شود؟

یکدفعه بعدازظهر اوایل اسفند ۱۳۳۶ اعلام می‌شود که چند نفر رفته‌اند و در کوچه‌ها با خارجی‌ها دیدار کرده‌اند و می‌خواهند کودتا کنند. شاه عصبانی می‌شود ولی چون از آمریکایی‌ها می‌ترسید اسم آمریکا را به میان نمی‌آورد و من شنیدم که انگلیسی‌ها و روس‌ها هردو به شاه خبر دادند. این نکته خیلی مهم است که انگلیسی‌ها از این موضوع خبردار بودند. عیب بزرگ قرنی این بود که زبانش زیاد کار می‌کرد، رازدار نبود و مسائل را با همه در میان می‌گذاشت. او با سردار فاخر حکمت، حسن تقی‌زاده و اللهیار صالح که یکی از رهبران خانه‌نشین جبهه ملی بود، هم صحبت کرد. پروفسوری به نام ابوالمجد حجتی که اکنون فوت کرده است، او مرا می‌شناخت. وقتی به ایران می‌آمد مرا نیز به جمع روزنامه‌نگاران دعوت می‌کرد و با ما صحبت می‌کرد. این پرفسور می‌گوید؛ من به خانه صالح رفته بودم که دیدم قرنی به آن‌جا آمد. من خیلی ترسیدم، که باید گفت این کار قرنی اشتباه بوده است. دکتر منشی‌زاده نیز جزء دوستان او بود، یکی از کسانی که در مورد همین مسئله شهادت می‌دهد، داریوش همایون است. داریوش همایون می‌گوید که منشی‌زاده را وادار کردند از ایران برود. حسن ارسنجانی هم جزء این‌ها بوده است.

بعد از افشای طرح کودتا چه اتفاقی رخ داد؟

بعد از آن قرنی را گرفتند و او را محکوم به سه سال زندان کردند که از ارتش اخراج بشود. او را از ارتش اخراج کردند و وضع خانوادگی‌اش خیلی بد شد. او زن و بچه داشت و مادرش نیز برای آزادی او نامه‌هایی به شاه نوشته است. من این نامه‌ها را در جلد دوم کتاب «رازهای ناگفته یک کودتا، سرلشکر قرنی علیه شاه» آورده‌ام. قرنی را محاکمه کردند که از خودش دفاع کند. او در دادگاه گفت من به خاطر خیر مملکت این کار را کردم. چون من رئیس رکن دو بودم، رکن دو آن زمان مانند رئیس ساواک بود. ضدجاسوسی ارتش هم جزء این بوده است. جلد دوم و سوم این کتاب بسیار خواندنی است و زحمت زیادی برای تالیف آن کشیده‌ام. قرنی بعد از مدتی آزاد می‌شود اما دوباره او را می‌گیرند و به زندان می‌برند. در زندان با آقای طالقانی و بازرگان دوست شد که بعد از پیروزی انقلاب سمت رئیس ستاد ارتش ملی را به او می‌دهند. یک ماه در این سمت می‌ماند و بعد به خاطر کردستان استعفا می‌دهد و بعد هم گروه فرقان او را می‌کشند.

اگر موافق باشید به این بخش‌های بعدی زندگی قرنی بعد از انتشار کتاب بپردازیم. اما بفرمایید چرا آثار شما مورد اقبال عموم قرار می‌گیرد، به تعبیری چرا آثار شما عامه‌پسند است و در محافل دانشگاهی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد؟

من تاریخ را علم عمومی می‌دانم. البته من کتاب‌های تخصصی هم نوشته‌ام اما مردم خبر ندارند. مثلاًیکی از کتاب‌های من با عنوان «نیروهای انتظامی یکصد سال فراز و فرود» از دوران داریوش شروع شده و تا زمان انقلاب اسلامی رسیده است. این کتاب سه جلد است که خیلی مورد توجه مردم واقع شده است. جلد اول «یکصد سال فراز و فرود نیروهای انتظامی ۱۳۰۰ – ۱۲۵۷»، جلد دوم «یکصد سال فراز و فرود نیروهای انتظامی ۱۳۰۰ – ۱۳۰۰» و جلد سوم «یکصد سال فراز و فرود نیروهای انتظامی ۱۳۵۷ – ۱۳۰۰» این کتاب را بیشتر برای افسران و دانشجویان شهربانی نوشته بودم. کتاب دیگری با عنوان «تاریخ نفت» منتشر کرده‌ام که سه جلد از این کتاب را وزارت نفت به چاپ رسانیده است و بقیه مجلد به دلیل تغییر وزیر منتشر نشد و من بسیار ضرر کردم. هفت سال بر روی این کتاب کار کردم. کتاب دیگری در مورد «نفتکش» نوشته‌ام که تخصصی است و کسانی که با نفتکش سروکار دارند، به این کتاب علاقه‌مند هستند. کتاب دیگری هم برای وزارت دفاع با عنوان «تاریخ دفاع در ایران» در دو جلد نوشته‌ام که این کتاب‌ها تخصصی هستند و به درد کسانی می‌خورند که تاریخ تخصصی می‌خوانند.

اما بیشتر آثار شما برای عموم مخاطبان است. علت چیست؟

من معتقدم مردم ایران تاریخ کشور خودشان را نمی‌دانند و زیاد اشتباه می‌کنند. از آن‌جایی که من از قدیم در تلویزیون برنامه داشتم و نزدیک به ۶۰ سال از حضورم در تلویزیون می‌گذرد، من از کلاس دهم متوسطه یعنی سال ۳۷ وارد تلویزیون شدم و از آن‌جایی که روزنامه‌نگار بودم؛ سردبیری مجله «ترقی»، مجله «بدیع» و مجله «پژوهشگر» را برعهده داشتم، رمز کار را می‌دانم. مردم باید از تاریخ خوش‌شان بیاید. الان از تاریخ خوش‌شان نمی‌آید، چون نویسندگان خسته‌کننده می‌نویسند. من ساعت ۱۱:۱۵ روزهای جمعه در رادیو برنامه دارم. مدت دوازده سال است که هر روز ساعت ۱۳:۱۵ در رادیو جوان برنامه دارم. برای شرح تاریخ از زمان قبل از ماد شروع کرده‌ام و اکنون به اواخر دوره ناصرالدین‌شاه رسیده‌ام. در تلویزیون آموزشی ۷:۳۰ صبح برنامه دارم و از دوره قاجار شروع کرده‌ام و الان به دوره مصدق رسیده‌ام. چون روزنامه‌نگار هستم، درنتیجه سلیقه مردم را می‌دانم.

رابطه مردم با شما چطور است؟

مردم من را دوست دارند، برای این‌که من راحت صحبت می‌کنم و آن‌ها را خسته نمی‌کنم. تاریخ ایران بسیار شیرین و جذاب است. ایران کشور بزرگی است که سه هزار سال تاریخ رسمی دارد. ما هفت هزار سال موجودیت و تمدن داریم. تعداد پیامک‌های مردم که به من ابراز لطف می‌کنند، الان یک کتاب شده است. ۶۱۰ شماره تماس را از علاقه‌مندانی که می‌خواستند با من گفت‌وگو کنند، به من دادند تا با آن‌ها تماس بگیرم، با ۶۰ نفر صحبت کردم و قادر به پاسخ به بقیه نبودم و عذرخواهی کردم.

259

منبع: ایبنا